هدف های دراز مدت
انتخاب خط مشی زندگی
الگوهای دوستی
رفتار و هدایت جنسی
تعیین هویت مذهبی
ارزش های اخلاقی
وفاداری های گروهی می باشد. (به نقل از کراسکیان، ۱۳۸۱).
۲-۷- جنبه های ضمنی و آشکار خودآگاهی
در اصل، ما پذیرفتیم که یک حس توسعه یافته از شخصیت، تعلقات و هویت مکان نسبت به ویژگی های زنان و مردان جوان که در یک سن خاص به عنوان شهروندان مسؤول رفتار می کنند ترکیبی از کار پیشرفته است (هوگان و راجرز، ۲۰۰۰).
روی فهرستی از آنچه جوانان بالغ فکر، احساس و انجام می دادند توجه عمده داشتند، که به وسیله روش های تلویحی که آنان را به کار می برند فراخوانده شده بود که این روشها در طی جلسات نمایشی آموزشی و روش های آشکار از شاخص های خود پنداره که در علوم اجتماعی رایج هستند فرا خوانده شده بود.
بطور کلی پژوهش در شناخت اجتماع تغییر قابل توجه در منابعی از خودآگاهی، همخوانی واضح افکار و احساسات را در موقعیت های جدید و آشنا اظهار می کند (سی بورنلت، ۲۰۰۲؛ فورگاس، ۲۰۰۰).
ما موضوعهای اشتقاقی را از پاسخهایی که به شیوههای نمایشی ابتکاری و موضوعهایی مبنی بر تجزیه و تحلیل دستهای، کاوشی هستند را از فهرست های خود پنداره به کار بردیم به منظور پرسیدن اینکه چه چیزی سرشت پیچیده هویت را برای جوانان بالغ در یکپارچه کردن جنبه های معین روشن و ضمنی از خودآگاهی وسعت می دهد؟ هر دو روش تا اندازهای واکنشی هستند، اگرچه خود پنداره بصورت مستقیماً می پرسد که جوانان بالغ از خودشان و تجربه های تازه جلسه های باز نمایشی به منظور توصیف کردن خودآگاهی نهفته چه می دانند. فرضیه ما این بود که این روش های متمایز هر دو نیازمند رسم کردن شخصیت توانگر، تعلقات و هویت مکانی برای جوانان استرالیایی هستند. این به این معنی است که، اگرچه ممکن است برخی از نتایج همپوش باشند، ما لزوماً انتظار نداریم که موضوعات برای کاربرد روش های آشکار و ضمنی شاخص های هویت شبیه باشند.
روش های آشکار و ضمنی فهرستی از آنچه جوانان بالغ می نویسند و می گویند و انجام می دهند را به منظور نشان دادن جنبه هایی از خودآگاهی در اصطلاح ناحیه محلی، منطقه و ملت، درباره آنچه فردی، تعلق اجتماعی و هویت در مکان است را نشان می دهند. (لافلین[۵] و همکاران، ۲۰۰۶).
۲-۸- دیدگاه های مختلف در ارتباط با هویت:
۲-۸-۱- اریکسون:
اریکسون (۱۹۶۸ ، ۱۹۵۰) اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمربخش و خوشنود، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید؟ برای چه چیزی ارزش قائلید؟ و چه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کنید؟ هویت را به صورت نظریه روشن درباره خود به عنوان عاملی منطقی، عاملی که بر اساس عقل عمل می کند. مسئولیت این اعمال را می پذیرد، و می تواند آنها را توضیح دهد، تعریف کرد. (موشمن، ۱۹۹۸؛ نقل از برک، ۲۰۰۱، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳).
اریکسون، تعارض روانی نوجوانی را هویت در برابر سردرگمی هویت[۶] نامید. او باور داشت که نتایج موفقیت آمیز مراحل پیشین، زمینه را برای حل مناسب این تعارض آماده می سازند. به عقیده اریکسون دانشجویان در جوامع پیچیده دچار بحران هویت می شوند. یک دوره موقتی سر در گمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزشها و اهداف، آن را تجربه می کنند. دانشجویانی که به فرایند تعمق و تأمل می پردازند، سرانجام به هویتی پخته دست می یابند. (نقل از همان منبع).
از نظر اریکسون، جوان برای ساختن هویت خود، در یک زمان با دو گروه از امور درگیر است: او می بایست هم با تغییرات درونی، شناختی و بدنی خود سازگار شود و هم، در همان زمان، ناگزیر از سازگاری با مجموعهای از نظام بخشها و نظام های بیرونی و خارجی است. او می بایست با تمام این مسائل درگیر شود، این دگرگونی ها را پشت سر گذارد، و از خلال آنها هویت خود را بسازد و از سلطه بزرگان خارج شود. به دلیل همین دگرگونی های فراوان و همه جانبه، ورود به مرحله نوجوانی برای وی مانند ورود به کشوری بیگانه است. که نه با زبان، نه با آداب و رسوم و نه به طور کلی با فرهنگ آن کشور آشناست (نقل از رجب پور، ۱۳۸۶).
اریکسون (۱۹۶۸) متذکر شد که هویت ممکن است از دو راه منحرف شود. ممکن است پیش از آنکه رشد کند تثبیت شود (یعنی پیش از موعد شکل گیرد) و یا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش پیدا کند (ماسن و دیگران، نقل از همان منبع).
۲-۸-۱-۱- هویت یابی زودرس: وقفهای است در فرایند شکل گیری هویت – هویت یابی زودرس، تثبیت زودرس تصور فرد از خودش است که این تثبیت در سایه امکانات و تواناییهایی که فرد برای توصیف خود دارد تاثیر می گذارد. دانشجویانی که هویتشان پیش از موعد تثبیت می شود تایید دیگران برایشان اهمیتی اساسی دارد. عزت نفس آنان تا حدود زیادی بستگی به تایید دیگران دارد، معمولاً برای مراجع قدرت اهمیت زیادی قائلند و بیشتر با دانشجویان دیگر همنوایی می کنند و کمتر استقلال رأی دارند. در ضمن این دسته به ارزشهای سنتی مذهبی بیشتر علاقمندند و کمتر تاملی و با فکر عمل می کنند. مضطرب اند و افکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک برقرار می کنند هر چیز که از لحاظ هوش کلی تفاوتی با همسالان خود ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف از خود نشان دهند و به هنگام مواجهه با تکالیف شناختی و تنشزا نمی توانند واکنش مساعد از خود نشان دهند، معمولاً از نظم و ساخت در زندگی شان استقبال می کنند. با والدینشان روابط نزدیک دارند و ارزشهای والدین را می پذیرند (همان منبع).
۲-۸-۱-۲- سر در گمی در هویت یابی: بر خلاف این دسته، گروهی دیگر از دانشجویان یک دوره طولانی از سر در گمی هویت را می گذارنند. شاید هیچ گاه احساس هویتی قوی و روشن در آنان ایجاد نشود. اینها دانشجویانیاند که «نمی توانند خود را بیابند، دانشجویانیاند که خود را رها و فارغ از پیوند نگه می دارند و در حالت تجرد و در دوران پیش از شکل گیری هویت باقی می مانند» (نقل از همان منبع).
دانشجویانی که دچار سر در گمی هویت هستند عزت نفس کمی دارند و استدلال اخلاقیشان رشد نیافته است. به دشواری مسئولیت زندگی خود را به عهده می گیرد. تکانشی هستند و تفکری نامنظم دارند و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر را دارند. روابط فردیشان غالباً سطحی و گاه بی گاه است. هر چند که به طور کلی با نحوه زندگی والدینشان مخالفند نمی توانند از خود شیوهای ابداع کنند (نقل از همان منابع).
۲-۸-۱-۳- هویت کسب شده: جستجو و سر در گمی شاید گاهی مفید باشد. افرادی که پس از یک دوره جستجوی فعالانه به احساس هویتی قوی دست یافته اند. در مقایسه با آنهایی که هویتشان شکل گرفته بی آنکه این دوره را بگذرانند استقلال رأی بیشتری دارند، خلاق ترند و تفکر پیچیده تری دارند. این گروه در ضمن توانایی بیشتری برای برقراری ارتباط نزدیک دارند، هویت جنسی با ثبات تری دارند، به خود با دیدی مثبت نگاه می کنند و استدلال اخلاقی رشد یافته تری دارند. در عین حال که به طور کلی روابط مطلوبی با والدین دارند از خانوادههای خود به نحو چشم گیری مستقل شدهاند (نقل از همان منبع).
اریکسون (۱۹۸۱) بیان می دارد که شکل گیری هویت شامل ایجاد احساس یکی بودن، وحدت شخصیتی است که به وسیله شخص احساس می شود و به وسیله دیگران به صورت یکسان بودن از زمانی به زمانی دیگر شناخته می شود.
در نوجوانی حل بحران بین هویت در مقابل گم گشتگی در هویت، به ظهور وفاداری[۷] می انجامد از دید اریکسون، وفاداری ظرفیت سطح بالای اعتماد به دیگران، اعتماد به خود و مهم تر از آن، خود را ملزم و متعهد کردن است (نقل از همان منبع).
اریکسون تاکید دارد که هم شکل گیری هویت و هم ظهور وفاداری برای آماده کردن جوان به عنوان فردی آماده انجام تکالیف روانی – اجتماعی در بزرگسالی لازم و کافی هستند. اریکسون متذکر شد که اگر احساس وفاداری بدست نیاید در اوایل بزرگسالی فرد با بی اعتنایی و عدم تعهد یا با پیروی از نوعی جهان بینی که غیر مردم سالارانه و نه مغایر با اخلاقیات جهانی است مشخص می شود (نقل از همان منبع).
مفهوم هویت که اریکسون در این دوره مطرح می کند دو چهره دارد: از یک سو به احساساتی رجوع می کند که یک فرد در مقابل خویشتن دارد یعنی خود سنجی. از سوی دیگر بر روابط بین هویت شخص و توصیفهایی که دیگران یعنی افرادی که برای فرد واجد ارزشاند، از او به عمل می آورند، تکیه می کند: این توصیفها مربوط به رفتارهایی هستند که جامعه آنها را برای یک رفتار مناسب و اساسی می داند و در پیرامون مجموعههایی که نقش های اجتماعی نامیده می شوند، سازمان یافتهاند. به عنوان مثال مرد یا زن بودن به معنای ایفا کردن یکی از این نقشهاست. نقشهایی بین «من» و اجتماع ارتباط برقرار می سازند و دارای دو کنشاند: یکی آنکه شخص را به قوانین اجتماعی مربوط می سازند و دیگری آنکه وی را به عنوان فرد مشخص می کنند. (نقل از همان منبع).
الف) تصور از خود: والدین، همسالان و معلمان در توصیف نقشها اهمیتی اساسی دارند. مفهوم خود در نوجوانی مستلزم رها کردن ادراک آیینهای خویشتن (یعنی خود را مانند انعکاسی از والدین، همسالان و یا معلمان دیدن) به سوی هویتی مستقلتر و فردی تر است. در رسیدن به این مفهوم جدید از خود، تفاوت های فردی زیادی موجود است.
یکی از خط مشی های متداول عبارت از تغییر دادن جامعه برای منطبق کردن آن با اصول و نیازهای جوان است.
راه حل دیگر تغییر خویشتن برای سازش با نظام و تعلیل دلهره و احساس ناراحتی است.
راه حل سوم عبارت از یافتن مکانی خاص در درون جامعه است که در آنجا نیروهای بالقوه شخصیتی بتوانند به فعل درآیند و تحول یابند.
ب) خود سنجی: اریکسون معتقد است که یک احراز هویت موفقیت آمیز به تجربه احساس راحت و سلامت باز می گردد. وقتی شخصی به یک هویت قابل اعتماد دست یافته باشد در تن خود، خود را در خانه خود احساس می کند، می داند در چه جهتی پیش می رود و از حق شناسی کسانی که برای او به حساب می آیند اطمینان دارد. به طور کلی افرادی که برای خود قدر و منزلت ناچیزی قایلند مفهوم نسبتاً پایداری از خود دارند زیرا فاقد چارچوب، مرجع پایاب و محکمی هستند که به آنها فرصت درونسازی تجارب خود و دیگران را بدهد. اینها بیشتر از دیگران ممکن است با انزوا، دمساز گردند، از عقیده دیگران نسبت به خود نگرانند، از عدم پیشرفت در وظایف خود دگرگون می شوند و وقتی نسبت به یک خطا یا یک نارسایی شخصی آگاه شوند دچار اغتشاش می گردند. (نقل از همان منبع).
۲-۸-۲- مارسیا
مارسیا (۱۹۹۳، ۱۹۸۰، ۱۹۶۶) با بسط و تحلیل نظریه اریکسون هویت را ساختار «من» و ساختار درونی و خود سازمان دهنده و پویایی آرزوها، اهداف، مهارتها، باورهاو تاریخچه فردی می داند (مس، ۱۹۹۳؛ نقل از رجب پور، ۱۳۸۶).
مارسیا (۱۹۶۶، ۱۹۹۳) بر اساس مطالعاتی که با دانشجویان دانشگاه انجام داد، به دلیل پیچیدگی مفهوم هویت آن را از چند بعد و زاویه مورد بررسی قرار داد. مارسیا بر اساس دو متغیر فرآیندی اکتشاف[۸] و تعهد[۹] چهار نوع وضعیت هویتی را مفهوم سازی کرد.
اکتشاف به معنی تحقیق بیشتر برای یافتن حس کامل خود است.
اکتشاف در اواخر نوجوانی شامل مؤلفههای زیر است (آرچرومارسیا، ۱۹۹۳؛ نقل از رجب پور، ۱۳۸۶).
قابلیت شناخت: فرد به ارزیابی دقیق و درست از توانایی های شخص و ایجاد تصویر واقع گرایانه از فرصت های اجتماعی قابل دسترس می پردازد.
قابلیت خود انگیخته و جهت دار در جمع آوری اطلاعات: فرد به طور فعال و خود انگیخته و عمیق به جستجوی و ارزیابی فعال اطلاعات مرتبط با نقش های اجتماعی می پردازد.
در نظر گرفتن مؤلفه های بالقوه هویت: ضمن آگاهی از ابعاد وجودی مختلف خود، جوان در می یابد که دنبال کردن مسیرهای مختلف رشد و بالندگی، او را به پی آمدهای متفاوتی می رساند.
بیشتر افراد به طور فعال به اکتشاف گزینهها و مسیرهای متفاوت متناسب با علایق و توانایی های خود می پردازند و جهت گیری اولیه آنها الزاماً تعیین کننده وضعیت هویتی آنها نخواهد بود.
میل به تصمیم گیری: هدف از اکتشاف در اواخر نوجوانی جهت گیری به سوی انتخاب است. تعهد، آمادگی برای انتخاب یا قصد پیوستن به هدفی است. به نظر مارسیا (۱۹۹۳) تعهد در برگیرنده چهار مؤلفه اصلی است:
نوجوانی که متعهد می شود، مسیری را با شناخت انتخاب می کند و رفتار وی با تعهدات او همسو و همگون است.
فعالیتها جهت دار بوده و رو به سوی تکمیل طرحها و برنامههای انتخاب شده دارد.
جوان طرح ریزی واقعی را بر آینده خویش بنیاد می نهد و جهت گیری واقعی او به آینده مستقیماً با تعهدات او مرتبط است.
جوان به امکان تغییر اذعان دارد و می تواند آن را به توانایی های فردی و فرصت های اجتماعی مربوط سازد به جز در شرایط کامل فشار آور، اشتیاق زیادی برای تغییر نشان نمی دهد. این وضع به معنای انعطاف پذیری وجود نیست، بلکه به معنی بی میلی نسبت به ترک آسان مسیری است که با شناخت و مطالعه انتخاب شده است (همان منبع).
از دید مارسیا دوره طولانی مدت نوجوانی در جوامع غربی شامل مراحل:
۲-۸-۲-۱- گم گشتگی[۱۰] هویت (هویت مغشوش): به حالت بلاتکلیفی در زندگی اطلاق می شود. در این وضعیت تعهدات نسبت به هر شخصی یا مجموعهای از باورها و اصول اگر وجود داشته باشد بسیار کم است. در عوض، تاکید عمده بر نسبیت و غنیمت شمردن لحظه است. فرد از هیچ حوزهای از لذت فردی چشم پوشی نمی کند: هسته اصلی در شخصیت فرد وجود ندارد، نقش های اجتماعی آزموده شده و سریعاً رها می شوند، شخص بدون خود سر گردان و بلاتکلیف به نظر می رسد. بر اساس مطالعات مارسیا (۱۹۸۰، ۱۹۹۳) این افراد معمولاً عزت نفس، سازگاری روانی، خود فرمانی و خود کنترلی پایین تری نسبت به سه وضعیت دیگر هویت نشان می دهند. احتمال دارد دیگران آنان را بی فکر و بی تعصب قلمداد کنند. این دانشجویان از اطلاعات به هر نوع اجتناب می کنند و تصمیم گیری را به تاخیر می اندازند (نقل از آقاجانی، ۱۳۸۱).
استفاده از این نوع هویت با واکنش های افسردگی و روان رنجوری بالا و هم چنین معرف بیش از موعد مشروبات الکلی و مواد مخدر در سنین پایین به طور مثبت و با درون گرایی، نیاز برای شناخت، گشودگی (یا باز بودن در برابر تجربهها به ویژه تجربه های جدید) و وظیفه شناسی به طور منفی، همبستگی دارد (برزونسکی وکنی، ۱۹۹۵؛ برزونسکی و فراری، ۱۹۹۶؛ دولیتگر و دولینگر، ۱۹۹۷؛ وایت و دیگران، ۱۹۹۸؛ به نقل از آقاجانی، ۱۳۸۱).
نگارش پایان نامه با موضوع بررسی-رابطه-سبکهای-دلبستگی-با-هویت-فردی-در-دانشجویان-دختر-دانشگاه-آزاد-کرمانشاه- فایل ۲