دوست داشتن کافران از جمله محبتهای مذموم در قرآن است که آیه زیر به آن اشاره دارد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ (توبه، ۹/ ۲۳-۲۴).
این آیه با خطابی عام همه مومنین را از دوستی با پدران و برادرانی نهی می کند که کفر پیشه کرده اند و آن را بر ایمان ترجیح دادهاند (طیب، ۱۳۷۸، ج۶: ۱۹۸- ۱۹۹). خداوند با درخواست انجام این دستور از مومنین خواسته است تا نزدیکی صوری و ظاهری را بر نزدیکی حقیقی و معنوی ترجیح ندهند چرا که منجر به دوری و انفصال از ولایت حقیقی و ایمان راستین خواهد شد (ابن عربی، ۱۴۲۲، ج۱: ۲۴۶؛ امین، ۱۳۶۱، ج۱: ۹۶-۹۸).
خداوند میداند برخی از مومنین به دلیل دلمشغولی، همچنان دوستی خود را با پدران و برادران مومن خود ادامه خواهند داد و مانع ایشان از انجام دستور الهی، محبتی است که به غیر خدا دارند. خداوند در این آیه اموری را که علاقه انسانها را به خود جلب می کند را برمیشمارد که عبارتند از: پدران، برادران، پسران، زنان، خاندان و قبیله، اموال گرد آورده، تجارتی که نگران از دست دادن آن هستند و خانههائی که به آنها دل خوش کرده اند (طباطبائی، ۱۴۱۷، ج۹: ۲۰۷-۲۰۸؛ امین، ۱۳۶۱، ج۶: ۲۵). اگر امور فانی از دارائیهای دنیوی در نزد مومنین دوست داشتنی تر از امر باقی از قبیل خدا، رسول او و جهاد در راه او باشد، پس باید منتظر فرا رسیدن امر خدا باشند، زمانی است که حقیقت امور آشکار می شود و آن لحظه زمانی است که آخرت فرا میرسد و عذاب آن گریبان گیر این افراد می شود (گنابادی، ۱۴۰۸، ج۲: ۲۵۰؛ ابن عربی، ۱۴۲۲، ج۱: ۲۴۶؛ طیب، ۱۳۷۸، ج۶: ۱۹۹).
بنابراین، ولایت به طور کلی چه در جنبه منفی، باطل و فانی و چه در جنبه مثبت، حقیقی و باقی با محبت در ارتباط است. از یک سو، آنان که حب و تمایلشان تنها به سمت خدا باشد، خدا ولی او خواهد بود و این ولایت که البته ولایت حقیقی است در دنیا و آخرت اثر خود را می گذارد. به آنها کمک می کند تا مسیر مطلوب که همان راه الهی است را طی کنند و در آخرت از جمله رستگاران و برخورداران از بهشت نعیم باشند. و از سوی دیگر، پیروی کردن یا دوستی با کسانی که دچار حب منفی شده اند منجر به سقوط از درجات ایمان و قرار گرفتن در گروه ظالمین خواهد شد همان کسانی که ایمان را در جایگاه حقیقی خویش قرار ندادند و محبت و تمایل خویش را به اشتباه به سمت کفر روانه کردند.
۴-۱-۱-۲- راه های کسب محبت الاهی در قرآن
-
- توحید: کسانی میتوانند بیشترین محبت را به خدا داشته باشند و همینطور کسانی میتوانند محبت خدا را به خود جذب کنند که توحید و یگانگی خدا را درک کرده باشند. سیاق آیهی ۱۶۵ بقره: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ … »، نشان میدهد که زمانی میتوان به شدت در حب به خدا دست یافت که آدمی از ورای آیات و نشانه های تعبیه شده در هستی این مهم را دریابد که خدا یگانه است و غیر او معبود دیگری وجود ندارد (طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۱: ۳۹۳؛ طیب، ۱۳۷۸، ج۲: ۲۸۱). همنشینی ایمان با اشتداد در حب نشان میدهد تنها مومنان در درجات برتر میتوانند این شناخت و در نتیجه این محبت را داشته باشند (امین، ۱۳۶۱، ج۲: ۱۶۲-۱۶۳).
علامه طباطبایی (ره) معتقد است که حضرت ابراهیم (ع) در آیهی: «قَالَ هَاذَا رَبیِ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِین» (انعام، ۶/ ۷۶). درصدد اثبات توحید ربوبی خداوند بوده است و مبنای استدلال او در این جمله، محبت و غیر محبت است. وی میگوید: خدا محبوب است به این دلیل که انسان موجودی است محتاج و آن کسی که برطرف کننده نیازهای انسان است، محبوب انسان است. اگر انسان پرورگار خود را پرستش می کند، برای این است که او ربّ و مدبر امور آدمی است، حیات، روزی، صحت و فراوانی نعمت، امنیت، علم، قدرت و هزاران امثال آن را به او افاضه کرده و او در بقای خود از هر نظر بستگی و تعلق به پروردگار خود دارد و یکی از امور فطری بشر همین است که حوائج خود را و آن کسی که حوائجش توسط او برآورده می شود، دوست بدارد. بنابراین انسان در اصل هستی و کمالات هستی نیازمند است و آن چه اصل هستی و کمالات هستی را به او میبخشد، برای انسان محبوب است. پس منظور ابراهیم (ع) از اینکه فرمود: «لَا أُحِبُّ الاَْفِلِین» همین بوده که به قوم خود بفهماند، چیزی که برای آدمی باقی نمیماند و از انسان غایب میشود، لیاقت این را ندارد که آدمی به آن دل ببندد و آن را دوست بدارد، و آن پروردگاری که آدمی پرستش میکند باید کسی باشد که انسان به حکم فطرت ناگزیر باشد، دوستش بدارد. پس نباید چیزی باشد که دستخوش زوال گردد. و بنابراین، اجرام فلکی که دستخوش غروب میشوند، شایستگی ندارند که اسم «رب» بر آنها اطلاق شود (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۷: ۱۸۵).
-
- یکی از راه های رسیدن به محبت الاهی در تفکر قرآنی، پاک نمودن قلب از دنیا و وابستگی های آنو بریدن از دنیا و حرکت به سوی خداست. این مهم جز با اخراج محبت غیر خدا از قلب حاصل نمی شود؛ چرا که قلب انسان مانند ظرفی است که تا آب را از آن خالی نکنی، ظرفیت قبول سرکه را ندارد و خداوند نیز درون هیچ کس دو قلب قرار نداده است (شبر، ۱۳۸۷، ج۱: ۴۱۴).
آیهی ذیل به همین نکته اشاره دارد: «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» (نحل، ۱۶/ ۱۰۶-۱۰۷). در این آیه، نخستین علت مجازات کافران مرتد این است که حیات دنیا را بر حیات آخرت ترجیح دادهاند. کافران حیات دنیا را که حیاتی است مادی و مملو از لذات و خواسته های نفسانی و حیوانی، بر حیات واقعی و بزرگ با ارزشهای برتر معنوی که حیاتی است جاویدان که علت، نتیجه و غایت خلقت انسان محسوب میشود، ترجیح و برتری می دهند. آنها تمام نفع و سود را در حیات دنیا میبینند و آن بسیار بیشتر از آخرت دوست میدارند. کافرین کسانی هستند که با پررنگ ترین حجابها پوشیده شده اند و به علت امتناع از قبول هدایت الهی و همینطور تعلق شدید به دنیا و متعلق های ان، خداوند هدایت یا درجه ثبات در ایمان را از ایشان سلب می کند (طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۱۲: ۳۵۴-۳۵۵؛ گنابادی، ۱۴۰۸، ج ۲: ، ۴۳۷).
این آیه و دیگر آیات که موضوع آنها در ارتباط با کفر است نشان می دهند که آغاز یا شروع کفر و بازگشت از ایمان به سمت کفر، دلبستگی یا تعلق خاطر به دنیا میباشد. دنیا و دارائیهای آن از نگاه انسان پراهمیت و پرجاذبه است و آدمی در ارتباط با آن بسیار ضربه پذیر. انسانها چون ارزشهای دنیوی را میبینند، بر حق و حقیقت پرده میگذارند و این پرده مانع دیدن حقیقت برای ایشان می شود در نتیجه دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و حب خود را در عوض اینکه روانهی خدا و اخرت کنند روانهی دنیا و امور مربوطه می کنند.
-
- صبر و شکیبایی؛ صبر در برابر مشکلات، ناملایمات، مصیبت ها و … یکی دیگر از راه های رسیدن به قرب الاهی است که در قرآن و روایات بر آن تاکید فراوان شده است. از این جهت عرفا دارندگان این صفت؛ یعنی صابران را محبوبان خداوند دانسته اند (ابنعربی، بیتا، ج ۲: ۳۳۷).
در آیهذیل، آمده است که خداوند صابران را دوست دارد: «وَ کَأَیِّن مِّن نَّبیٍّ قَتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابهَُمْ فی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَکاَنُواْ وَ اللَّهُ یحُِبُّ الصَّابرِِین» (آلعمران، ۲/ ۱۴۶)؛ هرچند آیه شریفه درباره کسانی است که در جنگ و جهاد صبر و استقامت کرده و سستی به خود راه ندادهاند، ولی شأن نزول باعث تخصیص آیه نمی شود، بلکه دالّ بر این است که استقامت کنندگان در راه خدا به طور کلّی جزء صابرانند (صالحیزاده، ۱۳۸۸: ۹۰).
در قرآن کریم بیش از نود آیه، درباره صبر سخن به میان آمده، که بیشتر این آیات نشانگر آن است که صابران مورد عنایت ویژه خدا هستند؛ همراه بودن خدا با صابران (بقره، ۲/ ۱۵۳ و ۲۴۹؛ انفال، ۸/ ۴۶ و ۶۶)، دادن بهترین جزا به شکیبایان (نحل، ۱۶/ ۹۶)، پاداش بیحساب داشتن آنها در نزد پروردگار (زمر، ۳۹/ ۱۰). و درود و رحمت پروردگار نسبت به آنان (بقره، ۲/ ۱۵۷). همه اینها نشانه محبت خدا به صابران است.
-
- پیروی و متابعت از پیامبر (ص)؛ محبت به خداوند هنگامی صادق میآید که بنده صراط توحید را طی کند و متدین به دین توحید و اسلام شود؛ همان اسلامیکه انبیاء و سفرای الهی به آن دعوت کردهاند و در آخرین دین آسمانی به نحو اتم و اکمل بیان شده است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۳: ۲۹۰). بنابراین پیروی از پیامبر اکرم (ص) در تمام افعال و حرکات که آورنده دستورات این دین است برای دستیابی به محبت خدا ضروری است؛ زیرا عشق به خدا مستلزم عشق به آثار آن است و پیامبر (ص) هم از آثار و آیات خداوند است.
آیهی شریفهی ذیل در تأیید مطلب فوق است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران، ۳/ ۳۱). این آیه از جانب خداوند و از زبان پیامبر خطاب به کافران اعم از اهل کتاب و بتپرستان و مشرکان و همه انسانهائی که ادعای دوستی با خدا را دارند _ از جمله مسلمانان _ چنین میفرماید که: اگر واقعا الله را دوست میدارید از من _ رسول اکرم (ص) _ تبعیت کنید تا خداوند، شما را دوست بدارد (اندلسی، ۱۴۲۰، ج ۳: ۱۰۳-۱۰۴؛ حجازی، ۱۴۱۳، ج ۱: ۲۲۴؛ امین، ۱۳۶۱، ج۳: ۱۹۲).
هر بندهای که ادعای دوستی با خدا را دارد باید طبق همین آیه باید تابع رسول اکرم (ص) باشد. تبعیت پشت سر کسی بودن و در عقب کسی راه رفتن است در جهت مادی یا معنوی. و در تعریفی دیگر حر کت یک قوه به سمت فعلیت خویش را تبعیت گویند (طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۳: ۱۶۱؛ مصطفوی، ۱۳۸۰، ج۴: ۵۸-۵۹). و در این آیه اکثریت قریب به اتفاق مفسرین آن را اطاعت و پیروی از دستورات رسول و ائمه در اعمال، اقوال و تقریرات، معنا کرده اند (امین، ۱۳۶۱، ج۳: ۹۵؛ طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۱: ۱۰). هر کس واقعا تابع رسول اکرم شود باطن و قلبش همرنگ باطن و قلب رسول اکرم می شود زیرا به دنبال او رفته است. از آنجا که رسول خدا مظهر محبت خدامیباشد، محبت به خدا از باطن رسول گرامی اسلام بر باطن شخص تابع سرایت می کند و او نیز همانند پیامبر خدا را دوست میدارد(امین، ۱۳۶۱، ج۳: ۹۶). لازم است تا تبعیت از رسول به همراه محبت به او باشد چرا که پیامبر حبیب محبوب عالمیان خدای بیهمتا است و دوستدار معشوق به طبع باید مورد توجه و علاقه عاشق باشد (همان).
در این آیه فقط از تبعیت رسول اکرم سخن به میان آمده است ولیکن از فرمایشات مکرر نبی مکرم اسلام، پیروی ازدستورات ائمه معصوم میباشد که مهمترین گواه آن حدیث ثقلین میباشد به همین دلیل مفسران به همراه رسول اکرم، ائمه را نیز ذکر کرده اند. خداوند پیروی از رسول را با توجه به منطوق آیه و شان نزول آن و پیروی از ائمه را با نظر به عام بودن خطاب آیه و تعلق آن به همه انسانها در زمانهای مختلف از جمله مسلمانان بعد از عهد رسول گرامی که باید امام زمان خویش را تبعیت کنند را، طریق هدایت به سمت جلب محبت خویشتن معرفی کرده است (بلاغی، ۱۴۲۰، ج ۱: ۳۷۵؛ حجازی، ۱۴۱۳، ج ۱: ۲۳۴).
همانطور که در عرفان به تفصیل بحث می شود خداوند را مستقیما و بیواسطه و فقط با به کارگیری عقل نمی توان شناخت. معرفت به خدا از طریق آثار، تجلیات و ظهور او در هستی قابل شناخت است. رسول اکرم وهمینطور اوصیای نبی مکرم (ص)، کسانی هستند که مظهر همه صفات خالق هستی و متخلق به اخلاق الهی و تابع او میباشند. لذا تبعیت از رسول خدا و ائمه در واقع، تبعیت از خدا، دین و شریعتی است که از جانب پروردگار نازل شده است. هر گاه انسانها رسول خدا را تبعیت کنند و دنباله رو او باشند متصف به صفاتی میشوند که خداوند آن صفات و کننده آنها را دوست میدارد از قبیل: احسان، عدل، طهارت و… (امین، ۱۳۶۱ و ج۳: ۹۶؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۸، ج۱: ۱۴۶؛ اندلسی، ۱۴۲۰، ج ۳: ۱۰۳؛ طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۳: ۱۶۰). زمانی که تبعیت از رسول (ص) از جانب عبد انجام پذیرفت، محبت خداوند به عبد تحقق میپذیرد و غفران و پوشش گناهان به عنوان نتیجه حب الهی شامل حال بندگان می شود (ابن عربی، ۱۴۲۲، ج ۱: ۲۰۱).
-
- جهاد و مبارزه؛ جهاد و مبارزه در راه خدا از دیگر عوامل دست یابی به محبت الاهی است. مجاهدان در راه خدا از محبوبان راستین خدایند و از محبت خاص خدایی برخوردارند؛ زیرا که آنان از هیچ تلاش و کوششی در راه پیش برد اهداف الاهی دریغ نمی کنند. آنان با جان و مال در تمامی جبهه های نبرد حق و باطل حضور دارند، چه در میدان های رزم و چه در جبهه های فرهنگی به مبارزه با دشمنان دین بر می خیزند و از ارزش های الاهی حفاظت می کنند. مجاهدان و مبارزان در راه خدا همچون سدهایی می مانند که از ورود نقص و خلل در مسیر حق جلوگیری می کنند و راه را بر شیطان می بندند، آنان اجازه نمی دهند دین خدا مورد تهدید واقع شود، بدین سبب محبوب خدایند.
آیهی ذیل: «إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الَّذِینَ یُقَتِلُونَ فی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَنٌ مَّرْصُوص» (صف، ۶۱/ ۴). از محبوب بودن رزمندگان در پیشگاه خدا حکایت دارد. که البته پیکار در راه خدا به تنهایی محبوب خداوند نیست، بلکه خدواند پیکار کنندگانی را دوست دارد که اولاً: پیکارشان در راه خدا باشد، ثانیاً: در برابر دشمن همانند بنایی آهنین و سدی فولادین باشند، یعنی دارای استحکام، انسجام و یکپارچگی باشند (قرشی، ۱۳۷۷، ج۱۱: ۱۳۹؛ صالحیزاده، ۱۳۸۸: ۹۶).
-
- توبه؛ قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ التَّوَّابِین» (بقره، ۲/ ۲۲۲). بازگشت، ندامت و پشیمانی از گناهان و روی آوردن و پناه آوردن به لطف و رحمت بی کران خداوندی موجب جلب محبت خداست. توبه از گناه رشته محبت را گره مجدد خواهد زد و بنده را به خدا نزدیک تر خواهد کرد و ابواب محبت و رحمت ویژه خداوند را باز می کند. با توبه بنده عاصی و گناهکار، از راه لطف و عنایت پروردگار تبدیل به دوست و محبوب خداوند می شود. صاحب تفسیر راهنما معتقد است؛ یکی از اهداف اشاره به محبت الهی نسبت به پاکیزگان و توبه کنندگان، تشویق انسان ها به توبه و پاکیزگی است (هاشمی رفسنجانی، ۱۳۷۳، ج ۷: ۴۸۶).
-
- ایمان و عمل صالح؛ قرآن کریم میفرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا فی الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَهِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصرِِین وَ أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِین» (آلعمران، ۳/ ۵۶ و ۵۷). بنابراینکه جمله «و اللّه لا یحبّ الظالمین» تعلیل برای جمله «فاما الذین کفروا» و «و اما الذین امنوا» باشد، از آن چنین استفاده می شود که کافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند و مفهوم آن، این است که مؤمنان دارایِ عمل صالح، محبوب خدایند. پس، ایمان و عمل صالح از دیگر عوامل جلب رضایت و محبوبیت خداست (همان، ج ۲: ۴۶۳). چون پاداش الاهی و نجات، در گرو ایمان توأم با عمل صالح است. بنابراین، ایمان بدون عمل موجب پاداش و نجات نخواهد بود و محبت الاهی را در پی نخواهد داشت (همان).
-
- احسان؛ احسان و نیکوکاری از دیگر راه های پیمودن مسیر محبت الاهی است: «وَ أَنفِقُواْ فی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلی التهَّْلُکَهِ وَ أَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین» (بقره، ۲/ ۱۹۵). دادن صدقه و انفاق موجب جلب محبت خداوند است و خداوند انفاق کنندگان را دوست دارد. صدقه و انفاق در حقیقت سپاس گزاری در برابر نعمت های الاهی و پیروی از فرمان اوست (همان: ۲۷۴). در آیات دیگری نیز احسان، به عنوان یکی از مواردی معرفی شده است که زمینه محبت خداوند به انسان را فراهم می کند. نظیر: «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فی السَّرَّاءِ وَ الضرََّّاءِ وَ الْکَظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین» (آلعمران، ۳/ ۱۳۴)، «فََاتَئهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الاَْخِرَهِ وَ اللَّهُ یحُِبُّ المُْحْسِنِین» (آلعمران، ۳/ ۱۴۸)، «فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین» (مائده، ۵/ ۱۳)، «لَیْسَ عَلی الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ أَحْسَنُواْ وَ اللَّهُ یحُِبُّ المُْحْسِنِین»مائده، ۵/ ۹۳) و … .
-
- طهارت و پاکی؛ خداوند متعال پس از بیان عبادت هایی؛ مانند غسل، وضو و تیمم می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» (بقره، ۲/ ۲۲۲). راز این دستور (دستور به انجام عبادات) آن است که انسان ها پاک و طاهر شوند: «… ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم… » (مائده، ۵/ ۶). بنابراین، هر فرمانی که خدای سبحان صادر می کند، اعم از فرامین و دستورهای عبادی و … سرّش همان طهارت روح و باطن است (جوادی آملی، ۱۳۷۸: ۸۶ – ۸۷).
-
- توکل؛ قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین» (آلعمران، ۳/ ۱۵۹). توکل محبوب خداست و متوکل هم به دلیل این که توکل دارد محبوب خداست (جوادی آملی، ۱۳۶۳، ج ۱۲: ۲۵۴). البته ممکن است، انسان اهل توکل یا صابر، اوصاف دیگری داشته باشد که محبوب خدا نباشد، اما توکل، صبر او محبوب خداست. اما اگر انسان طوری شد که جز خدا چیزی نخواست و تمام مسیرهای کمال را پیمود، آن وقت ذات این انسان محبوب خداوند واقع می شود و پس از آن همه اوصاف و افعالش محبوب خدا می گردد (همان: ۲۵۶). اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همه نظام آفرینش به او مهر می ورزند؛ چرا که همه آنها تابع اراده الاهی هستند. این مقام از برجسته ترین مقام های انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا بشود (همان: ۲۵۴). بنابراین، اگر چنین شد که انسان حبیب الله شد، آن وقت کار او کار خداست، حرف او حرف خداست و … و آثار خدایی در او ظهور پیدا می کند.
-
- تقوا؛ قرآن کریم پرهیزکاران را از دوستان خدا شمرده است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ* الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُون» (یونس، ۱۰/ ۶۲-۶۳) و در موارد دیگری میفرماید: خداوند پرهیزکاران را دوست دارد. نظیر: «بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین» (آلعمران، ۳/ ۷۶)، «فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتهِِمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَّقِینَ» (توبه، ۹/ ۴)، «فَمَا اسْتَقَمُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَّقِینَ» (توبه، ۹/ ۷) و … .
۴-۱-۲- محبت در عهد عتیق
در قاموس کتاب مقدس محبت چنین معنا شده است: محبت صفتی ذاتی است و اگر موافق آن عمل نمائیم تکالیف خود را درباره خدا و انسان به نیکوترین وضعی انجام دادهایم از جمله لوازم محبت پاکی و نیت خالص می باشد که از عظیمترین صفات حضرت واجب الوجود است و این صفات در مسیح ظاهر بود، محبت دلیل عمده و عظیم برای داشتن ایمان و اطاعت از دستورات الهی به شمار آمده است (هاکس، ۱۳۸۳: ۷۸۵). عشق و محبت را به تعبیری میتوان «تکامل اخلاقی»معنی کرد و در زندگی اخلاقی نیز نیاز به یاری عشق امری محسوس است که البته توان و ثمردهی آن همیشه بارز نیست و چه بسا اکثرا مخفی باقی میماند (Strahahn, 1908, P167). در تعریفی دیگر از عشق مجدداً آن را یک صفت الهی معرفی نموده است که به واسطه آن انسان خدایش را برتر از همه چیز و همه کس مییابد و او را ستایش میکند و متقابلاً به علت وجود همین صفت خدا بندهاش را از نظر دور نمیدارد (Sollier, 1917, P397).
واژه «محبت»یا «دوست داشتن»در زبان عبری: احب (ahab) و در زبان یونانی (agapan) است. مترجمین «ترجمه سبعبنه»از میان لغات بسیاری که در یونانی برای مفهوم محبت وجود دارد، این فعل (یعنی آگاپان) را انتخاب کرده اند (لیون دوفر الیسوعی، ۱۹۸۶: ۴۵۳؛ هاروی، ۱۳۹۰: ۶).
«اِرُس» (Eros)، اصطلاح یونانی دیگری برای نشان دادن اشتیاق و میل است. اما با کلمهی آگاپه مغایر است؛ اِرُس از احساس نقصان، یعنی اشتیاق موجود سافل به موجود عالی سرچشمه میگیرد. اما آگاپه پیوند موجود کامل به موجود ناقص، یعنی ترحم موجود عالی نسبت به موجود سافل است (هاروی، ۱۳۹۰: ۶).
از دیدگاه عهدعتیق، محبت میان خدا و انسان، اساس دیانت است (صموئیل و دیگران، ۱۹۰۰، ذیل واژه محبت). در عهد عتیق، خداوند از روی محبّت جهان خلقت را آفریده و به خاطر محبّت قوم اسرائیل را به رهبری موسی (ع) از ظلم وستم فرعونیان نجات داد. مقولهی محبت طیف وسیعی از محبت انسانها به یکدیگر، محبت دو طرفه خدا و انسان را دربرمیگیرد. عشق الهی در عهدعتیق به گونهای به تصویر کشیده شده است که حاضر است برای معشوق خود رنج بکشد (هوشع ۱-۳). و عمیقتر از حتی محبت مادر به فرزند خویش است (اشعیا ۴۹: ۱۵). عشق الهی ریشه در شخصیت خدا دارد و مانعی را در برابر خویش نمیشناسد. از اینرو نااطاعتی انسان نمیتواند خدا را از عشق خویش باز دارد (هوشع ۱۱: ۱-۴ و آیات ۷-۹ و ارمیا ۳۱: ۳). بنابراین نقطه ی آغاز محبت و عطوفت الهی خود خداست (تثنیه ۴: ۳۷ و ۱۰: ۱۵ و اشعیا ۴۳: ۴). محبت خدا امری خودجوش است و نیروی محرکه ی آن نه جاذبه و ارزش ذاتی معشوق بلکه خلاقیت بیپایان خود خداست که به معشوق ارزش میبخشد (تثنیه ۷: ۷). نتیجه اخلاقی این اصل مهم این است که «همنوعت را مانند خود دوست بدار» (لاویان۱۸: ۱۹) زیرا که دیگران هم به مانند خود انسان در صورت خدا آفریده شده و شایسته ی احترام اند (پیدایش، ۱: ۲۷).