استعاره در کلمه « ألقت »
نوع استعاره : مصرحه تبعیه
۶۴- أضحکَ الدّهرُ یا ابن ودّی وأبکی یوم لم یخطرُ الأسی فی بالِ ( همان، ص۴۵۲)
ای پسر دوستم زمانه خندید و روزی که غم و اندوه به خاطرش خطور نمی کردند گریست .
دواستعاره در کلمات « الدّهر » و « یوم » وجود دارد .
نوع استعاره ها : مکنیه
۶۵- و وُجوهُ المنون شتی ، فبانت کلّها عندَ هذه الأهوال ( همان، ص۴۵۴)
و چهره های گوناگون مرگ ، همه آنها در چنین وحشتهایی نمایان می شوند .
استعاره در کلمه « المنون »
نوع استعاره : مکنیه
۶۶- و جَراد ، و کلُّ آتٍ قریب أوَ بعد الإمحال من إمحال ( همان، ص۴۵۶)
از ملخ ( خبر می دهد )، و هر آمدنی نزدیک است ، آیا بعد از خشکسالی قحطی است .
استعاره در عبارت « و کلُّ آتٍ قریب »
نوع استعاره : تمثیلیه
۶۷- هل فی فلسطینَ بعدَ البؤس من دعه أم للزمان إبتسامٌ بعد تقطیب ( همان، ص۴۷۸)
آیا در فلسطین بعد از بیچارگی و فقر آرامش و آسایشی هست و یا برای زمان بعد از ترشرویی لبخندی وجود
دارد .
استعاره در کلمه « الزمان »
نوع استعاره : مکنیه
۶۸- و انطوی العاصفُ و الموجُ لهُ فاکتسی البحرُ غصونَ الجدولِ ( همان، ص۴۸۰)
گردباد و موج برایش در هم پیچیدند و دریا شاخه های نهر را پوشاند .
سه استعاره در کلمات « العاصفُ » و« البحرُ» و « الجدول » وجود دارد .
نوع استعاره ها : مکنیه
۶۹- و یا حسرتی للرّدی ، مزّقت یداهُ رداءَ الشباب القشیـب ( همان، ص۴۹۲)
دریغا از مرگ ، دستانش پیراهن چه نوجوانی را گسست .
استعاره در کلمه « هُ »
نوع استعاره : مکنیه مرشحه
۷۰- وَ مضی البلبلُ الغریبُ یطوفُ الروضَ حتی انزوی محیّا النهارِ( همان، ص۴۹۷)
و بلبل غریب شروع به چرخیدن در باغ کرد تا اینکه چهره روز فرو نشست .
استعاره در کلمه « النهار »
نوع استعاره : مکنیه
۷۱- نسیَ الطیرُ همَّهُ حینَ غنّی قلما یستقـرُّ همُّ الطـروب ( همان، ص۵۰۰)
پرنده غمش را به هنگام آواز فراموش کرد ، غم زنده دل دوامش خیلی کم است .
دو استعاره در بیت وجود دارند : ۱- استعاره در کلمه « الطیرُ »
نوع استعاره : مکنیه
۲- استعاره در عبارت « قلما یستقرُّ همُّ الطروب »
نوع استعاره : تمثیلی
۷۲- نستقـی مِـن الرّدی وَ لَـن نکـونَ لِلعـدی کالعبیـد ( همان، ص۵۱۲)
از مرگ می نوشیم و هرگز برای دشمن چون برده نمی شویم .
استعاره در کلمه « الرّدی »
نوع استعاره : مکنیه
۷۳- هل رأیت الطیر فی الروض یدور هائماً یبحث عن عهد السرور ( همان، ص۵۲۴)
و تو آیا آن پرنده را پروازکنان در باغ دیده ای ، شیدا در پی روزگار مستی .
استعاره در کلمه « الطیرُ »
نوع استعاره : مکنیه مرشحه
۷۴- بینَ یدَیهِ أسدٌ غضَنفرٌ علیه مِن ضربهِ سوطٍ أثرُ ( همان، ص۵۳۲)
در مقابلش شیری نیرومند است که اثر ضربه شلاق بر بدنش نمایان است .
استعاره در کلمه « أسدٌ »
نوع استعاره : مصرحه اصلیه مرشحه
۷۵- کم سهرنا من قبل لیلاً طویلاً فشکا الصمتُ فیه منّا العویلا ( همان، ص۵۳۸)
در گذشته چه شب طولانی را بیدار ماندیم در حالی که سکوت در آن از فغان ما شکایت می کرد .
استعاره در کلمه « الصمتُ »
- فرمانده نظامی یا شخص مذکور با توجه به اوضاع و احوال قضیه می دانسته یا باید می دانسته است که نیروهای تحت امر او جرم مذکور را مرتکب شده و یا قریبا مرتکب خواهند شد، و
-
- فرمانده نظامی یا شخص مذکور همه اقدامات لازم و معقولی را که در توانش بوده برای جلوگیری از جرم یا منع از انجام آن یا برای طرح مساله نزد مقامات صلاحیتدار به منظور انجام تحقیق و تعقیب انجام نداده است.
ب) در مورد روابط بین مقامات مافوق و افراد زیر دست که در بند الف نیامده است، مقام مافوق مسئولیت کیفری جرایمی که رسیدگی به آن ها در صلاحیت دیوان است و توسط افراد زیر دست او که تحت کنترل واقعی او هستند ارتکاب یافته را به عهده دارد ؛ در صورتی که وی کنترل لازم نسبت به زیر دستان مذکور را اعمال نکرده است و این در صورتی است که :
- مقام مافوق می دانسته که افراد تحت امر او مرتکب جرم خواهند شد و یا آگاهانه از اطلاعاتی که به وضوح نشان می داده که افراد تحت امر او مرتکب جرم می شوند و یا قریبا مرتکب خواهند شد، چشم پوشی کرده است .
- جرایم مذکور، مربوط به فعالیت هایی بوده است که در حوزه مسئولیت و کنترل واقعی مقام مافوق قرار داشته است .
- مقام مافوق همه اقدامات لازم و معقولی را که در توان داشته است، برای جلوگیری یا منع از ارتکاب جرم یا برای طرح مساله نزد مقامات صلاحیتدار به منظور تحقیق و تعقیب به عمل نیاورده است .
Article 28: Responsibility of commanders and other superiors
In addition to other grounds of criminal responsibility under this Statute for crimes within the jurisdiction of the Court:
(a) A military commander or person effectively acting as a military commander shall be criminally responsible for crimes within the jurisdiction of the Court committed by forces under his or her effective command and control, or effective authority and control as the case may be, as a result of his or her failure to exercise control properly over such forces, where:
(i) That military commander or person either knew or, owing to the circumstances at the time, should have known that the forces were committing or about to commit such crimes; and
(ii) That military commander or person failed to take all necessary and reasonable measures within his or her power to prevent or
repress their commission or to submit the matter to the competent authorities for investigation and prosecution.
(b) With respect to superior and subordinate relationships not described in paragraph (a), a superior shall be criminally responsible for crimes within the jurisdiction of the Court committed by subordinates under his or her effective authority and control, as a result of his or her failure to exercise control properly over such subordinates, where:
(i) the superior either knew, or consciously disregarded information which clearly indicated, that the subordinates were committing or about to commit such crimes;
(ii) The crimes concerned activities that were within the effective responsibility and control of the superior; and
(iii) the superior failed to take all necessary and reasonable measures within his or her power to prevent or repress their commission or to submit the matter to the competent authorities for investigation and prosecution.
ماده ۲۹- عدم اجرای قاعده ی مرور زمان
جرایمی که رسیدگی به آن ها در صلاحیت دیوان است، به هیچ وجه مشمول مرور زمان نخواهند شد.
Article 29: Non- applicability of statute of limitations
The crimes within the jurisdiction of the Court shall not be subject to any Statute of limitations.
ماده ۳۰- عنصر معنوی [جرم]
- جز در مواردی که به نحو دیگری مقرر شده باشد، هیچکس دارای مسئولیت کیفری نیست و نمی تواند به دلیل ارتکاب یکی از جرایمی که رسیدگی به آن ها در صلاحیت دیوان است مجازات شود مگر این که عنصر مادی جرم همراه با قصد و علم نیز باشد.
- مطابق این ماده، وجود قصد مفروض است موقعی که شخص :
الف) نسبت به اصل عمل، قصد ارتکاب آن را دارد؛
ب) نسبت به نتیجه ای از عمل، قصد ایجاد نتیجه را داشته باشد یا آگاه باشد که این نتیجه در مسیر طبیعی حوادث پیش خواهد آمد.
- مطابق این ماده، «علم» این آگاهی از وجود شرایط یا نتیجه ای که در مسیر طبیعی حوادث اتفاق خواهد افتاد. الفاظ علم و عالمانه مطابق این تعریف تفسیر خواهند شد.
Article 30: Mental element
- Unless otherwise provided, a person shall be criminally responsible and liable for punishment for a crime within the jurisdiction of the Court only if the material elements are committed with intent and knowledge.
- For the purposes of this article, a person has intent where:
(a) In relation to conduct, that person means to engage in the conduct;
(b) In relation to a consequence, that person means to cause that consequence or is aware that it will occur in the ordinary course of events.
- For the purposes of this article, “Knowledge” means awareness that a circumstance exists or a consequence will occur in the ordinary course of events. “Know” and “knowingly” shall be construed accordingly.
ماده ۳۱- موجبات معافیت از مسئولیت کیفری
- علاوه بر سایر موارد معافیت از مسئولیت کیفری که در این اساسنامه پیش بینی شده است، یک شخص از نظر کیفری مسئول نیست چنانچه در حین ارتکاب عمل :
الف ) مبتلا به نوعی بیماری یا اختلال روانی بوده که او را از درک ماهیت فعل ارتکابی و یا خصوصیت جزایی آن یا از کنترل عملش برای تطبیق آن با قانون عاجز کرده است.
ب) در حالت مستی بوده که او را از اختیار درک خصوصیت جزایی عمل یا ماهیت آن یا کنترل عمل برای تطبیق آن با قانون عاجز کرده است مگر این که وی عمدا مست شده باشد به نحوی که اوضاع و احوال نشان بدهد که وی می دانسته و یا نسبت به این خطر بی توجه بوده که به دلیل مست بودن در معرض ارتکاب یکی از جرایم مربوط به صلاحیت دیوان قرا رخواهد گرفت؛
ج) شخص، به طور معقول از خود یا شخص دیگر یا در مورد جرایم جنگی از اموالی که برای حیات وی یا حیات دیگری و یا انجام یک ماموریت نظامی ضروری بوده است، دفاع کرده است . این دفاع باید در مقابل توسل قریب الوقوع و غیر قانونی به زور انجام شده و متناسب با میزان خطری باشد که آن شخص یا شخص دیگر یا اموال حمایت شده را تهدید می کرده است .
این که شخص در یک عملیات دفاعی که توسط نیروهای مسلح هدایت می شده شرکت کرده است به تنهایی موجبی برای عدم مسئولیت کیفری مطابق این بند نخواهد بود.
د) عملی که ارتکاب آن یکی از جرایم مربوط به صلاحیت دیوان است تحت اجبار ناشی از یک تهدید قریب الوقوع به مرگ یا آسیب مهم، مستمر یا در حال وقوع بر تمامیت جسمانی این شخص یا شخص دیگر انجام شده و شخص مذکور به دلیل ضرورت و به شکل معقول برای رفع این تهدید عمل کرده است، مگر این که قصد داشته باشد که خسارتی مهم تر از آن چه که او می خواسته از آن اجتناب کند وارد نماید. این تهدید ممکن است :
۱) توسط اشخاص دیگری انجام شود،
ت)بوردیو[۱۰]:
بوردیو اولین کسی است که به زعم پورتر تحلیل منظمی از سرمایه اجتماعی به دست داده است و این مفهوم را چنین تعریف کرده است : سرمایه اجتماعی حاصل انباشت منابع بالقوه و یا بالفعلی است که مربوط به مالکیت یک شبکه بادوام از روابط کم و بیش نهادینه شده در بین افرادی است که باعضویت در یک گروه اجتماعی ایجاد می شود .بوردیو به آسانی به مفهوم سرمایه اجتماعی دست یافت و در حالی که کلمن و پاتنام با سنت آمریکای شمالی مشغول جست و جو در افکار سیاسی و اجتماعی بودند ، بوردیو در واقع یک جامعه شناس اروپایی علاقه مند به مسئله دوام طبقه اجتماعی و دیگر انواع تعدی در مسئله بی عدالتی به شمار می آمد .تعریف واژه ها توسط بوردیو ، با توجه خاصی که به مفهوم سرمایه فرهنگی داشت ، متفاوت از تعریف دیگران بود . وی در تحقیق به یادماندنی خود در مورد ذائقه و تشخیص در میان طبقه متوسط فرانسوی ها ، که توجهی خاص به شاخص های عملی سرمایه اجتماعی کرده بود ،فقط یک شاخص سرمایه اجتماعی را ارائه داد ؛ عضویت در باشگاه های گلف که چرخ های زندگی حرفه ای را روغن کاری می کرد . بوردیو برای نخستین بار در سال ۱۹۷۳ سرمایه اجتماعی را اینگونه تعریف کرد : سرمایه اجتماعی عبارت است از سرمایه ارتباطات اجتماعی که در صورت لزوم حمایت های مفید را ایجاد می کند ؛ سرمایه ای از مقبولیت و احترام که غالبا زمانی که شخص می خواهد توجه مردم را در یک موقعیت اجتماعی مهم جلب کند ، ضروری است و شاید مانند پول در حرفه سیاسی به کار آید . او بعدا این تعریف را اصلاح کرد و گفت : سرمایه اجتماعی عبارت است از مجموع منابع فیزیکی در دسترس فرد یا گروهی که دارای شبکه نسبتا بادوامی از ارتباطات نهادینه شده با آشنایی های دو جانبه محترم هستند .(ناطق پور و فیروزآبادی :۱۳۸۴) .
بوردیو سه نوع سرمایه را شناسایی نمود ؛این اشکال سرمایه عبارت از شکل اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی بودند و شکل اقتصادی سرمایه بلافاصله قابل تبدیل به پول مانند دارایی های منقول و ثابت یک سازمان است . سرمایه فرهنگی نوع دیگر از سرمایه است که در یک سازمان وجود دارد مانند تحصیلات عالیه اعضای سازمان که این نوع سرمایه نیز در برخی موارد و تحت شرایطی قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی است و سرانجام شکل دیگر سرمایه ،سرمایه اجتماعی است که به ارتباطات و مشارکت اعضای یک سازمان توجه دارد و می تواند به عنوان ابزاری برای رسیدن به سرمایه های اقتصادی باشد (وینتر: ۲۰۰۰) .همانگونه که ملاحظه می شود ، از دیدگاه بوردیو سرمایه اقتصادی شکل غالب سرمایه گذاری است و انواع دیگر سرمایه که شامل فرهنگی و اجتماعی است ، به عنوان ابزاری جهت حصول به سرمایه اقتصادی مفهوم پیدا میکنند . از نظر بوردیو ،سرمایه اجتماعی در ممالک سرمایه داری به عنوان ابزاری برای تثبیت و تقویت جایگاه اقتصادی افراد به شمار می رود ، در این ممالک ، سرمایه اقتصادی پایه است و سرمایه اجتماعی و فرهنگی ابزاری برای تحقق آن محسوب می شود . می توان نتیجه گرفت که دیدگاه بوردیو در زمینه سرمایه اجتماعی یک دیدگاه ابزاری صرف است . به عبارتی اگر سرمایه اجتماعی نتواند موجب رشد سرمایه اقتصادی شود ، کاربردی نخواهد داشت . از دیدگاه بوردیو سرمایه اجتماعی دو شاخص اساسی دارد : ۱- اعتماد ۲- پیوند (الوانی :۱۳۸۷)
ث) جیمز ساموئل کلمن[۱۱] :
نقش سرمایه اجتماعی در ساختار کنش مفهوم سرمایه اجتماعی را که ابتدا اقتصاددانان با توجه خاصی به آن پرداختند کلمن از بعد اجتماعی نگریست . جیمز کلمن جامعه شناسی است که به نقش سرمایه اجتماعی در آفرینش سرمایه انسانی و پیامدهای آموزشی آن توجه کرده است . او یک کارکرد توصیفی از سرمایه اجتماعی ارائه داده است . بدین ترتیب که سرمایه اجتماعی یک جوهره مجرد ندارد بلکه یک گستره متفاوتی از وجودها است که دو ویژگی عام دارد ، اولی جوهره ساختاری و دومی جوهره کنش مندی آن است که دو بعد ساختاری و کنشی را به هم متصل می کند. به عبارتی سرمایه اجتماعی یک شی واحد نیست بلکه انواع چیزهای گوناگونی است که همه آنها اولا: جنبه ای از ساخت اجتماعی هستند و دوماً : کنش های معین افراد را در درون ساختار تسهیل می کنند . کلمن در دسته اندیشمندانی است که پیرو نظریه تلفیقی سطوح خرد و کلان در تبیین پدیده های اجتماعی است . کلمن سازمان اجتماعی را پدید آورنده سرمایه اجتماعی در نظر می گیرد ، وی معتقد است که سرمایه اجتماعی با کارکردش تعریف می شود . همانند بوردیو ، علاقه کلمن به سرمایه اجتماعی ناشی از کوشش های وی در تشریح ارتباطات فی مابین نابرابری اجتماعی و توفیقات در تحصیلات است . کلمن تعریف گسترده تری از سرمایه اجتماعی را در تالیف جامعه شناسی منطقی ارائه کرد . او سرمایه اجتماعی را به قرار زیر تعریف کرد : مجموعه منابعی که همراه ارتباطات فامیلی و موسسات اجتماعی جامعه است و در توسعه اجتماعی و ادراکی کودک یا فرد جوان مفید واقع می شود . این منابع برای افراد مختلف یکسان نبوده و در توسعه سرمایه انسان ، کودکان و جوانان مزیت فوق العاده ای به حساب می آید . کلمن ، اعتماد و تعهد را لازمه سرمایه اجتماعی یک گروه می داند . به نظر او ، سرمایه اجتماعی ترکیبی از ساختارهای اجتماعی مانند اشکال سرمایه مولد است و بدون آن نیل به برخی از اهداف میسر نیست .(ناطق پور،فیروزآبادی :۱۳۸۴) .
اما برخلاف بوردیو ، کلمن از واژگان مختلفی برای تعریف سرمایه اجتماعی کمک گرفت ،وی مفهوم سرمایه اجتماعی را از ابعاد مختلف بررسی کرد . کلمن برای تعریف سرمایه اجتماعی از نقش و کارکرد آن کمک گرفت و تعریفی کارکردی از سرمایه اجتماعی ارائه داد و نه تعریف ماهوی . براین اساس، سرمایه اجتماعی عبارت از ارزش آن جنبه از ساختار اجتماعی که به عنوان منابعی در اختیار اعضاء قرار می گیرد تا بتوانند به اهداف و منافع خود دست پیدا کنند . تعاریف بوردیو و کلمن تا حدودی شبیه به هم هستند . هم بوردیو و هم کلمن قائل به مشارکت و عضویت فرد در گروه بودند و ماحصل آن را به عنوان سرمایه تلقی می نمودند .بوردیو برای این مفهوم از واژه “چسبندگی ” و کلمن از واژه ” ساختار اجتماعی ” کمک گرفتند . برخلاف بوردیو که سرمایه اقتصادی را به عنوان هدف غایی در نظر گرفت ، کلمن ، سرمایه انسانی را به عنوان هدف غایی مطرح و سرمایه اجتماعی را به عنوان ابزاری برای حصول به سرمایه انسانی به کار برد . به عبارتی ، کلمن با بهره گرفتن از مفهوم سرمایه اجتماعی سعی در شناخت نقش هنجارها و ارزش ها در داخل خانواده یا شبکه های اجتماعی بود تا از این طریق بتواند موجب تقویت سرمایه انسانی شود( الوانی : ۱۳۸۷) . سرمایه اجتماعی منبعی برای کنش افراد است . برای مثال ، گروهی از افراد که واقعاً به یکدیگر اعتماد دارند در قیاس با گروهی که فاقد چنین اعتمادی در بین خود هستند از قوای همکاری بیشتری با یکدیگر برخوردارند . کلمن تاکید میکند که سرمایه اجتماعی ضرورتاً از بافت ویژه ای برخوردار است . در واقع سرمایه اجتماعی در رابطه اجتماعی و هنجارهای اجتماعی موجود بین گروه هایی که کار مشارکتی را تسهیل می کنند وجود دارد اما این ضرورتاً قابل انتقال به دیگر بافت ها نیست . کلمن بر سودمندی سرمایه اجتماعی به عنوان منبعی برای همکاری ، روابط دو جانبه و توسعه اجتماعی تاکید می ورزد . به نظر کلمن ، عواملی چون کمک، ایدئولوژی ، اطلاعات و هنجارها به ایجاد و گسترش سرمایه اجتماعی کمک می کنند . کلمن شاخص های زیر را برای سرمایه اجتماعی در نظر میگیرد :
تعهدات ایجاد شده
دسترسی اطلاعات
هنجارهای اجتماعی
اقتدار
بر مبنای نظر جیمز کلمن عوامل ساخت سرمایه اجتماعی از چهار دسته زیر خارج نیست (کلمن :۱۹۹۸)
عوامل نهادی
عوامل خودجوش
عوامل بیرونی
عوامل طبیعی
هر یک از این عوامل خود به گروه های کوچکتری قابل تقسیم هستند که آنرا در جدول زیر میتوان مشاهده کرد:
ردیف | گروه های کلی | گروه های جزئی |
۱ | عوامل نهادی | عقلانی غیر عقلانی |
۲ | عوامل خودجوش | عقلانی غیر عقلانی |
۳ | عوامل بیرونی | دین ایدئولوژیک فرهنگ و تجربه تاریخی مشترک |
۴ | عوامل طبیعی | خویشاوندی نژاد و قومیت |
همانگونه که مشاهده شد، معاهدات بین المللی در خصوص شکنجه و حتی تبعیض و شکنجه علیه زنان وجود دارد که طبق آن، مقررات و قواعد خاصی را برای بهبود و پیشرفت وضعیت حاضر در نظر گرفتهاند. سرپیچی از این مقررات، مسئولیتی برای دولتهای عضو در پی دارد ولی در هیچکدام از معاهدات، ضمانتاجرایی برای جبران خسارات پیش بینی نشده است. البته در عمل مشاهده می شود چنانچه تخلفی از جانب کشوری که عضو کنوانسیون است صورت گیرد، سازمان ملل متحد سریعاً برای دریافت گزارش و جوابی درخور شأن بین المللی اقدام مینماید که خود، اقدامی مثبت و گامی مؤثر در راه بهبود حقوق بشر و بالاخص زنان میباشد.
با این وجود، تمامی مقررات موجود جزء قواعد نرم به حساب میآیند. شکنجه علیه زنان (در سطح خانواده از جمله خشونت خانگی و در سطح جامعه مانند تبعیض در کار، درآمد، نوع برخورد و …) همواره ادامه دارد. در نتیجه، صرفاً تصویب کنوانسیونها نمیتواند پاسخگوی رویه دولتها باشد بلکه جامعه بین المللی به ضمانتاجرایی در این خصوص نیازمند است تا خلأ موجود پر شود. دولتها باید قوانینی به قوانین داخلی خود اضافه کنند تا در آن حقی برای زنان به رسمیت شناخته شود.
فصل پنجم: نتیجه گیری
با توجه به تحقیقات صورت گرفته و بررسی کنوانسیونهای موجود که از مهمترین منابع حقوق بینالملل هستند، مشاهده شد که شکنجه واژهای گسترده است که درواقع، مفاهیمی از قبیل تبعیض، خشونت، نابرابری، آزار و اذیت جنسی، قاچاق، استثمار شغلی و … را در بر میگیرد. بعضی از مفاهیم منجر به شکنجه بدنی و جسمی و برخی منجر به شکنجه روحی میگردد که عواقب غیرقابلجبرانی را تا پایان زندگی برای تمامی افراد جامعه در پی دارد، زیرا قسمت عمدهی پرورش و تربیت فرزندان بر عهده مادرانی است که قربانیان اصلی خشونت هستند و یا بعضاً به طور غیرمستقیم تحت تأثیر این ناهنجاریهای رفتاری قرار دارند و در هر دو حالت، ناخودآگاه سبب انتقال عواقب ناشی از شکنجه به فرزندانشان میشوند.
جامعترین تعریف از شکنجه علیه زنان در ماده ۱ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان آمده است که طبق آن هرگونه عمل خشونتآمیزی که براساس جنس اعمال شود و سبب رنجاندن جسمی و روانی گردد، خشونت محسوب می شود. درنتیجه، براساس این تعریف، بسیاری از اعمال دول مختلف را میتوان خشونت تلقی کرد. بسیاری از دولتها، پا را از زندگی جمعی فراتر گذاشته و در زندگی خصوصی زنان دخالت دارند از جمله در مسائلی از قبیل مالکیت خصوصی، تعداد فرزندان، عقیده و ….در ماده دوم این اعلامیه بعضی از انواع خشونتها تعبیر شده اند.
رفع نتایج حاصل از نابرابریهای جنسیتی بر جامعه، مستلزم شناخت عوامل و ریشه های آن، تحلیل و بررسی تمام شاخص ها و فاکتورهای تأثیرگذار، بررسی موانع موجود و ارائه پیشنهاداتی جهت برطرف کردن و ایجاد جامعهای ایدهآل است.
نابرابری جنسیتی به معنی هرگونه رفتاری است که براساس جنسیت افراد انجام میگیرد و سبب شکنجه می شود. بهطورکلی این نابرابریها ناشی از بنیان نهادن عقیدهای نادرست از برتری تلقی کردن جنس مرد بر زن است که تغییر این نگرش باید اولین و اساسیترین قدم در جهت رفع نابرابری جنسیتی باشد. نگرشی که در ظاهر زن و مرد را مساوی و برابر میداند و برای توجیه این تبعیضها، عواملی مانند احساسات، تفاوتهای ظاهری و جسمی، تفاوتهای فطری و زیستشناسانه را در ایجاد نابرابری دخیل میدانند. این تبعیضها، در جوامع توسعه یافته و با درآمد بالا کمتر از کشورهای کمتر تویعهیافته و با درآمد پایین مشاهده می شود. در واقع، شاخص تبعیض جنسیتی از جمله فاکتورهای تأثیرگذار در درجه توسعه یافتگی کشورها محسوب می شود. شاخص توانمندسازی زنان هم یکی دیگر از شاخص های توسعه یافتگی کشورهاست که توانمندسازی را در «حضور مستمر و فعال زنان در عرصه های کلان تصمیم گیری» معنا می کند. طبق تعریف برنامه توسعه سازمان ملل متحد، توانمندسازی زنان صرفاً شامل دستیابی به نتایج حاصل از توسعه نمیگردد بلکه مشارکت زنان در فرایند توسعه همهجانبه اهمیت ویژه دارد. بنابراین، کشوری که نقش زنان در توسعه همهجانبه ( انسانی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) را حائز اهمیت میداند، می تواند جایگاه بهتری نسبت به سایر کشورها در توسعه داشتهباشد. عواملی که در این نابرابریها مؤثرند، همواره در یک راستا پیش میروند و بر هم تأثیر میگذارند. شاید بتوان ناهنجاریهای اجتماعی را مهمترین فاکتور در این مقوله دانست، زیرا بر تمامی مسائل جامعه سیطره دارد. البته شرایط نامساعد اقتصادی هم می تواند در تأثیر مستقیم با ناهنجاریهای اجتماعی، این نابرابریها را تشدید نماید.
عدم بهرهمندی مناسب از آموزشهای لازم مسئلهای بسیار مهم است که سبب کاهش اعتمادبهنفس در زنان و بهدنبال آن، عدم کارایی در بازار کار، ترجیح مردان به زنان برای تصدی مناصب، احتساب اکثر مشاغل توسط مردان یا کسب شغل بهشرط درآمد کم برای زنان، ناتوانی اقتصادی زنان، کاهش حضور در اجتماع، محدود شدن به نقشهای کلیشهای و عدم تربیت صحیح فرزندان، کاهش اهمیت به بهداشت و شرایطی از این قبیل میگردد. درنتیجه، عدم بهرهمندی از آموزشهای لازم، می تواند نتایج منفی در پی داشته باشد.
در تمامی کشورهای جهان، درصد زنان بیسواد بیشتر از مردان بیسواد است. رفع این معضل قطعاً گامی مؤثر در مسیر رسیدن به برابری جنسیتی میباشد. عدم بهرهمندی زنان از آموزشهای مورد نیاز سبب می شود زنان نتوانند آنگونه که شایسته است در مناصب مدیریتی و حکومتی ایفای نقش نمایند. در نتیجه، نقش مردان در تصمیم گیریهای کلان حکومتی نسبت به زنان پررنگتر است. حضور زنان در پستهای مهم حکومتی می تواند سبب وضع قوانین شود که زنان را عضوی فعال خوانده و آنان را محور امور قرار دهد نه اینکه سبب به حاشیه رانده شدن آنان باشد. قوانین بین المللی در این زمینه به تصویب رسیده است ولی عرصه فکر تا عمل هنوز بسیار با هم فاصله دارد. هیچ اجباری برای کشورها در جهت عمل به این قوانین یا پیوستن به این معاهدات وجود ندارد. بنابراین، دولتهای مستبد، قطعاً آزادیعمل خود را از دست نمیدهند و زیر بار قوانین مغایر با نگرش غلط اجتماعی یا مذهبی خود نمیروند. برای مثال علیرغم تأکید اسناد بین المللی در ارتباط با آزاد و برابر بودن تمامی افراد، کشورهایی وجود دارند که زنان از حق رأی دادن محرومند ولی مردان آن جامعه میتوانند همزمان ۴ ازدواج دائم داشته باشند. دوگانگی بین قوانین داخلی و قوانین بین المللی موجود نشانگر این است که هنوز کشورهای بسیاری وجود دارند که از پذیرش مفاد قوانین در جهت همگون کردن قوانین داخلی خود با اسناد بین المللی امتناع کرده اند و قدمی در جهت رفع تبعیضها برنداشتهاند. علیرغم تأکید اسناد بین المللی به رفع قوانین داخلی مغایر با معاهدات بین المللی مربوطه، قوانین داخلی به قوت خود باقی است. کارگروهی لازم است تا به طور مداوم گزارشاتی از وضعیت زنان در هر جامعه تهیه نماید و دولتها را ملزم کند که تمهیداتی جهت ایجاد شرایط ایدهآل پیش بینی کنند و در اولویت سیاستهای خود قرار دهند.
پیشنهادات
موضوع مورد بحث، یکی از بحثهای حائز اهمیت و چالشبرانگیز شمرده می شود. با وجود پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه، هنوز ناگفتههای زیادی وجود دارد که بررسی آنها می تواند ابعاد دیگری از این موضوع را روشن سازد. در تحقیقات موجود، نگاه جامع و کاملی به فاکتورهای مؤثر در نابرابری جنسیتی وجود نداشتهاست و بهتبع آن نتیجه گیری کاملی نیز بیان نگردیده است. به عقیده نگارنده، راهکاری که می تواند بخش بزرگی از مشکلات را مرتفع سازد، وضع یک کنوانسیون الزامآور است که بتواند مانند قاعدهای بنیادین، قاطع، غیرقابل تغییر و با ضمانتاجرایی حقوقی و اخلاقی قابل تضمین باشد. سندی بین المللی که تمامی کشورها ملزم به اجرای آن باشند نه قاعدهای که کشورها در پیوستن به آن مختار باشند. دادگاهی بین المللی لازم است تا شکایات مطروحه در این زمینه را پیگیری و رأی قاطع صادر کند. دادگاهی که اشخاص خصوصی قادر به طرح شکایت در آن باشند و تحت حمایت دیپلماتیک ارگانی فراتر از دولتها قرار گیرد.
در ذیل، محورهایی جهت انجام پژوهش در موضوع مورد بحث پیشنهاد شده است:
بررسی تفصیلی تاریخچه شکنجه علیه زنان،
بررسی تحول مفهوم شکنجه در اسناد بین المللی حقوق بشر دوستانه،
بررسی عامل ایجاد اولین سند بین المللی در زمینه حقوق زنان،
بررسی تفصیلی شاخص های تبعیض جنسیتی به طور جداگانه،
تجزیه و تحلیل عوامل نابرابری جنسیتی و تبیین عامل مؤثرتر،
بررسی اسناد بین المللی در زمینه حقوق زنان و تحلیل مفاد آنها،
بررسی عوامل نابرابری جنسیتی و ارائه راهکارهای عملی در جهت رفع آن.
منابع
کتب فارسی
قرآن کریم
آشوری، داریوش؛ ۱۳۶۶، دانشنامه سیاسی، تهران: انتشارات سهروردی و انتشارات مروارید، چاپ اول.
آشوری، محمد؛ ۱۳۸۴، آیین دادرسی کیفری، تهران: انتشارات سمت، چاپ نهم، جلد اول.
اسعدی، سید حسن؛ ۱۳۹۱، حقوق زن (پژوهشی تطبیقی درباره حقوق زن)، تهران: نشر میزان.
اسمیت، برایان کلایو؛ ۱۳۸۰، فهم سیاست جهان سوم، نظریههای توسعه و دگرگونی سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
پزشگی، محمد؛ ۱۳۸۷، صورتبندی مطالعات زنان در جهان اسلام، تهران: نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
خمینی ،روح الله؛ رساله توضیح المسائل، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: مسأله ۲۴۱۸٫
دفتر امور زنان ریاست جمهوری و صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)، ۱۳۷۲، نقش زنان در توسعه، تهران: انتشارات روشنگران.
ویل، دورانت؛ ۱۳۶۷، تاریخ تمدن (مشرق زمین، گاهواره تمدن)، احمد آرام، امیرحسین آریانپور و ع.پاشایی (مترجمان)، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
دهخدا، علیاکبر؛ ۱۳۷۳، لغتنامه دهخدا، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رودگر، نرجس؛ ۱۳۸۶، فمینیسم، تهران: نشر دفتر مطالعات و تحیقات زنان.
ریدمن، جین؛ ۱۳۸۱، فمینیسم، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران: نشر آشتیان.
ساروخانی، باقر؛ ۱۳۷۰، دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران: نشر کیهان.
ساعی، احمد؛ ۱۳۷۷، مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران: انتشارات سمت.
سریع القلم، محمود؛ ۱۳۷۵، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم.
ضیایی بیگدلی، محمدرضا؛ ۱۳۸۴، حقوق بین الملل عمومی، کتابخانه گنج دانش، چاپ بیست و دوم.
——- ؛ ۱۳۸۹، حقوق بینالملل عمومی، کتابخانه گنج دانش، چاپ سیونهم.
عمید، حسن؛ ۱۳۴۲، فرهنگ لغت، تهران: انتشارات ابن سینا.
فضلاالله، سید محمدحسین؛ ۱۳۸۳، دنیای زن، نشر سهروردی.
فیوضی، رضا؛ ۱۳۵۲، مسئولیت بین المللی و نظریه حمایت سیاسی، مرکز مطالعات مالی بین المللی دانشگاه تهران.
کاتوزیان، ناصر؛ ۱۳۸۵، حقوق مدنی خانواده، تهران: نشر میزان، چاپ سوم، ج ۱٫
مدنی، سیدجلال الدین؛ ۱۳۸۴، ادلّه اثبات دعوا، تهران: انتشارات پایدار، چاپ هشتم.
مستقیمی، بهرام؛ طارم سری، مسعود؛ ۱۳۷۷، مسئولیت بین المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران (زیر نظر جمشید ممتاز) انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، چاپ اول.
مشیرزاده، حمیرا (بیتا)؛ از جنبش تا نظریه اجتماعی، تاریخ دو قرن فمنیسم، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول.
معین، محمد؛ فرهنگ فارسی معین، موسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر.
مهریزی، مهدی؛ ۱۳۸۲، شخصیت و حقوق زن در اسلام، قم: انتشارات علمی و فرهنگی.
میرمحمد صادقی، حسین؛ ۱۳۷۷، حقوق جزای بینالملل «مجموعه مقالات» تهران: نشر میزان، چاپ اول.
مقالات فارسی
۲-۲-۱۳-۷ ایمونولوژی
یک علت اتوایمیون برای ابتلا بهMSبه وسیله مدل آزمایشگاهی آنسفالومیلیت آلرژیک تجربی (EAE) و به وسیله بررسی سیستم ایمنی در بیماران مبتلا به MSمورد حمایت قرار گرفته است (۸۵).
۲-۲-۱۳-۸ عوامل برانگیزاننده:MRI مواردی از انفجار فعالیت بیماری به میزان ۷تا۱۰برابر شایع تر از آنچه که از نظر بالینی به وضوح ایجاد می شود را نشان داده است. این یافته نشان می دهد که مخزن بزرگی از فعالیت تحت بالینیMS، بویژه طی مراحل آن وجود دارد. عوامل برانگیزاننده مسبب این موارد انفجاری ناشناخته اند؛ هر چند که این موضوع که ممکن است بیماران پس از ابتلا به عفونت های تنفسی فوقانی غیر اختصاصی دچار عود شوند این احتمال را مطرح می سازد که شباهت میان آنتی ژن های میلین و ویروس ها یا سوپر آنتی ژن های ویروسی فعال کننده سلولهای تی بیماریزا می تواند در پاتوژنز MSنقش داشته باشد (۸۵،۱۲،۱۱).
۲-۲-۱۳-۱۰ شیوع MS در مناطق مختلف جهان:
بیماری ms در سه ناحیه قرار می گیرد:الف) نواحی با ریسک بالا برای بیماری ms:دراین مناطق میزان مواردی از MS که در یک زمان دیده می شود که به آن پری والانس گفته می شود بیش از ۳۰ نفر در هر ۱۰۰هزار نفر جمعیت است. مناطقی همچون اروپای شمالی ومرکزی تا روسیه، شمال ایالات متحده امریکا، کانادا، نیوزیلند واسترا لیای جنوبی در این ناحیه قرار دارند.ب) نواحی با ریسک متوسط برای بیماری MS: در این نواحی میزان پری والانس *بیماری بین ۵تا۲۹ در هر ۱۰۰هزار نفر جمعیت است و شامل جنوب ایالت امریکا، مناطقی از روسیه از کوه های اورال تا سیبری و نیز اکراین، تمامی نواحی شمال مدیترانه از اسپانیا تا اسرائیل (فلسطین اشغالی) بجز ایتالیا که امروزه در زمره نواحی با شیوع بالا قرارگرفته است، مناطقی از استرالیا، نواحی مرکزی امریکای جنوبی و جمعیت سفید پوستان آفریقای جنوبی می باشد.پ) مناطقی که شیوع MS در آن کم است یعنی پری والانس بیماری زیر ۵ در هر۱۰۰هزار نفر جمعیت است و شامل بخش وسیعی از آسیا،آفریقا، نواحی کارائیب شامل مکزیک و احتمالا شامل آمریکای جنوبی می باشد(۸۹،۸۵).
- هر چقدر فاصله از خط استوا بیشتر باشد شیوع مولتیپل اسکلروز افزایش می یابد بطوری که شیوعMS در آسیا، خاورمیانه پایین، شمال آمریکا و اروپا بالاست.
۲-۲-۱۳-۱۱شیوع MS در ایران
مولتیپل اسکلروزیس تقریبا ۱ نفر از هر ۱۰۰۰نفر را میتلا ساخته و میزان شیوع آن در حدود۱/۱ میلیون نفر در جهان می باشد. طبق گزارش انجمن MS ایران، حدود ۴۰تا۶۰هزار نفر بیمار در کشور وجود دارد که ۹۰۰۰نفر آن ها ثبت شده اند و این رقم رو به افزایش است(۹۰).
در ایران شیوع MS در حدود ۱۵تا۳۰ نفر در هر ۱۰۰هزار نفر است. طبق گفته کارشناسان صاحب نظر انجمن MS ایران هر ساله حدود ۵۰۰۰نفر بیمار جدید به جمع بیماران افزوده می شود بطوریکه این مرکز تعدادبیماران مبتلا به MS را در سال ۱۳۸۲، ۲۵۰۰۰نفر و در سال ۱۳۸۳، ۳۰۰۰۰نفر گزارش نموده است (۹۱). هم اکنون آمار افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در جهان(۵/۲میلیون نفر بخصوص در اروپای شمالی و آمریکای شمالی بطوری که در آمریکا ۴۰۰هزار نفر مبتلا به ام اس وجود دارد )و در ایران ۴۰-۶۰ هزار نفر بطوری که به ترتیب اولویت در اصفهان(۷۳نفر در هر ۱۰۰هزار نفر)، تهران(۵۰ نفر در هر ۱۰۰هزار نفر) مشهد واراک (ماهانه ۱۳ نفربه آمار آن می افزاید ) گزارش شده و این که در جهان ایران از لحاظ شمار مبتلایان به ام اس در حد متوسط گزارش شده است(طبق آمار انجمنMS ایران).
۲-۲-۱۳-۱۲تظاهرات بالینی:
شروع مولتیپل اسکلروز(MS) ناگهانی یا تدریجی است. علائم می توانند شدید بوده یا به حدی بی اهمیت باشند که بیمار ماه ها یا سالها بدنبال درمان طبی نباشد. در موارد دیگر در MRI که بدلیل دیگری از فرد گرفته شده است، شواهدی از MSبدون علامت دیده می شود. علائم MSبسیار متغیر هستند و به محل ضایعات در سیستم اعصاب مرکزی بستگی دارند که شامل:
ضعف اندام ها، اسپاستیسیته، نوریت اپتیک (کاهش حدت بینایی، تاری دید، یا کاهش تمایز رنگها درمیدان مرکزی بینایی)، دوبینی، علائم حسی(احساس سوزن سوزن شدن، خراشیدگی یا سوزش دردناک، کاهش حس و کرختی، احساس تورم قسمت های مختلف بدن، خیسی یا محکم بسته شدن آنها)، آتاکسی(ترومور مخچه ای، دیس آرتری مخچه ای (تکلم بریده بریده) )، اختلال عملکرد مثانه و روده، اختلالات شناختی، افسردگی، خستگی، اختلال عملکرد جنسی، ضعف عضلات صورت، سرگیجه.
سایر علائم: حساسیت به گرما، علامت پاروکسیسمال (حمله ای)، نورالژی تری ژمینال (درد خنجری کوتاه مدت صورت)، میوکیمی (انقباضات سریع وپایدار عضلات صورت) (۹۲،۹۱،۸۹،۸۵،۱۲،۱۱).
۲-۲-۱۳-۱۳ سیر بالینی:
چهار شکل بالینی در بیماری شرح داده شده است:
۱-مولتیپل اسکلروز عودکننده / تخفیف یابنده(RRMS ):85% موارد مولتیپل اسکلروز به این شکل شروع می شوند و مشخصه آن حملات مجزای بیماری است که ظرف چند روز تا چند هفته (به ندرت طی چند ساعت) شکل میگیرند.
۲-مولتیپل اسکلروز با پیشرفت ثانویه(SPMS): این شکل بیماری همیشه به صورت مولتیپل اسکلروز(MS) شروع می شود. مولتیپل اسکلروزیس با پیشرفت ثانویه (SPMS) نسبت به شکل اول بیماری ناتوانی عصبی پایدار بیشتری ایجاد می کند.
۳-مولتیپل اسکلروز با پیشرفت اولیه(PPMS): این شکل بیماری تقریبا ۱۵% موارد را تشکیل می دهد. در این بیماران حملات بیماری دیده نمی شود، بلکه از ابتدای شروع بیماری یک سیرعملکردی نزولی پایدار دیده می شود.
-مولتیپل اسکلروز پیشرونده / عود کننده(PRMS): با PPMS و SPMS همپوشانی دارد و ۵% موارد MS را شامل می شود. عملکرد بیمار همانند PPMS از زمان شروع بیماری به طور ثابت وخیم تر می شود و از طرفی مانند SPMSگاهی حملات حاد بیماری بر سیر پیشرونده آن اضافه می شود (۹۲،۸۵).
۲-۲-۱۳-۱۴ تشخیص:
هیچ تست تشخیصی قطعی برایMSوجود ندارد.درمعیارهای تشخیصی مولتیپل اسکلروز بالینی قطعی اثبات حداقل دو مورد از علایم بیماری و حداقل ۲ نشانه بیماری لازم است.مدت علائم بیماری باید بیش از ۲۴ ساعت باشد و به صورت مجزا با فواصل یک ماه یا بیشتر دیده شوند. از دو نشانه مذبور حداقل یکی از آن ها در معاینه عصبی بیمار مشهود باشد و دیگری در تست های پاراکلینیکی
مثل ام ار آی یا پتانسیل برانگیخته[۱۲۵] مشاهده گردد.در بیمرانی که بیماری آن ها طی مدت ۶ماه یا بیشتر به تدریج پیشرفت می کنند و طی این مدت هیچ عودی از بیماری دیده نمی شود، بررسی میزان مایع مغزی نخاعی و پتانسیل برلنگیخته بینایی برای اثبات تشخیص مفید هستند (۸۵).
۲-۲-۱۳-۱۵روشهای تشخیص : ۱-MRI برای مشاهده ی پلاکها در ۹۵% موارد مثبت است. پلاکها بیشتر در پیرامون بطنهای مغزی دیده می شوند.
۲-سی تی اسکن مغز، که در ۲۰% موارد پلاک هایMS را نشان می دهد.
۳-آزمون های پتانسیل های برانگیخته به ویژه برای عصب بینایی.
۴- آزمایش مایع مغزی نخاع
امروزه بهترین راه دیدن پلاکهایMS انجام ام ارآی است.گرچه ارتباطی بین تعداد پلاکها و شدت علائم بیماری وجود ندارد (۸۵،۱۲،۱۱).
۲-۲-۱۳-۱۷ درمان:
۱-درمان دارویی: اینترفرون بتا(بتا سرون،آوونکس،ربیف)، گلاتیراستات(کوپاکسون)، کورتیکواستروئیدها، آمانتادین، مودافیلین، پمولین و…
۲-درمان تغذیه ای: مصرف امگا۳ و امگا۶، اسیدهای چرب اصلی، مصرف ویتامین های B,D.
۳- درمان های فیزیکی : فیزیوتراپی، ورزش های هوازی، شنا و یوگا را می توان نام برد (۸۵،۱۲،۱۱).
۲-۳ بخش دوم مروری بر متون تجربی:
این بخش شامل دو قسمت می باشد: ۱) مروری بر تحقیقات انجام شده در داخل کشور ۲) تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
۲-۳-۱ تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
عذرا احمدی وهمکاران در سال ۱۳۸۸به بررسی تاثیر تمرینات یوگا بر روی تعادل افرادی با مولتیپل اسکلروزیس پرداختند،این تمرینات بر روی ۲۱زن مبتلا به ام اس بادامنه سنی بین ۵۹-۱۹سال با درجه ناتوانی (EDSS) 34/38 به صورت ۸ هفته، هفته ای ۳ جلسه و در هر جلسه ۶۰-۷۰ دقیقه در دو گروه کنترل(۱۰نفر) وگروه آزمایش(۱۱نفر) و با بهره گرفتن از روش تمرینی یوگا هاتا انجام شد. بعد از ۸ هفته تعادل بیماران با بهره گرفتن از تست برگ اندازه گیری شد و بعد از تجزیه تحلیل آماری با بهره گرفتن از آزمون tوspss16 با فرض سطح معنی دار۰۵/۰>p در گروه کنترل و آزمایش پیشرفت قابل ملاحظه ای در تعادل بیماران مبتلا به ام اس مشاهده کردند(۲۲).
احسان قاسمی و همکاران در سال۱۳۸۸به بررسی تاثیر تمرینات نوروماسکولار (Swiss ball و Frankel)بر روی بیماران مولتیپل اسکلروزیس پرداختند. این تمرینات بر روی ۲۴ بیمار مبتلا به ام اس باشرایط سنی ۳۰ تا۴۰سال و با مدت زمان ابتلا ۶۴/۶ سال به این بیماری در ۱۰ جلسه به صورت یک روز در میان به مدت ۴۵تا۶۰دقیقه انجام شد. بررسی تعادل با بهره گرفتن از تست برگ و تجزیه تحلیل آماری از نرم افزار spss13وآزمون t زوج شده در سطح معنی داری۱ ۰/۰>p.پیشرفت قابل ملا حظه ای در تعادل این بیماران دیده شد. انجام تمرینات Swiss Ball و Frankel به صورت مداوم و با فرض ثابت بودن شرایط بیمار باعث بهبودی در تعادل و افسردگی بیماران مبتلا به MS شد. همچنین تمرینات Frankelدر بهبود تعادل مؤثرتر از تمریناتSwiss Ball است (۱۳).
سپیده جنتی وهمکارن (۱۳۸۸) به بررسی ((اثربخشی تمرین های هاتایوگا بر تعادل ایستا و پویای زنان سالمند)) پرداختند که این تمرینات بر روی ۲۹ زن سالمند در محدوده سنی ۷۲-۵۶سال در۲۴ جلسه (۸هفته هفته ای ۳جلسه) به مدت یک ساعت انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که برنامه تمرینی هاتا یوگا به مدت ۲۴ جلسه تأثیر معناداری بر تعادل ایستا ثبات کلی(p=0/0001)، تعادل قدامی خلفی(p=0/0002)، تعادل داخلی-خارجی(p=0/0006)، وهمچنین تعادل پویای زنان سالمند داشت(p=0/01). این تحقیق نشان داده که با توجه به اثر بخشی برنامه تمرینی هاتایوگا بر تعادل ایستا و پویا به نظر می رسد برنامه تمر ینی با بهبود قدرت عضلانی زنان سالمند به ویژه استقامت و قدرت عضلات در اندام تحتانی واحتمالاً با افزایش کارایی سیستم حرکتی و عصبی و تقویت سازوکار گیرنده های عمقی عضلات و مفاصل بر تعادل اثر داشته و به کاهش خطر زمین خوردن در زنان سالمند منجر شده است )۹۴).
مریم خورشید سخنگو وهمکاران در سال به بررسی ((مقایسه تمرینات استقامتی ومقاومتی بر شدت خستگی وتعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس)) پرداختند.این تمرینات بر روی ۲۰ نفر از زنان مبتلا به ام اس با میانگین سنی ۹۵/۶±۹/۳۰و EDSS≤۴ به مدت ۸ هفته هفته ای ۲ جلسه پرداختند.که بیماران در دو گروه تجربی(۱۰نفر تمرینات استقامتی و ۱۰نفر تمرینات مقاومتی) قرار گرفتند. این تحقیق نشان داد تفاوت بین نمره شدت خستگی وتعادل بیماران مبتلا به ام اس قبل وبعد از دوره تمرین در هر دو گروه معنادار است(P=0/05). ولی بین دو گروه تمرینی تفاوت معنادار وجود ندارد(P=0/5). و تمرینات استقامتی ومقاومتی می تواند شدت خستگی وتعادل این بیماران را بهبود بخشد. عدم تفاوت معنادار بین نمره شدت خستگی و تعادل دو گروه بعد از تمرین تاثیر یکسان این دو نوع تمرین را بر بهبود خستگی وتعادل بیماران مبتلا به ام اس را نشان می دهد (۹۵).
فاطمه سروری وهمکاران به بررسی ((رابطه بین قدرت عضلات اندام تحتانی وتعادل پویا در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس)) پرداختند.این تمرینات برروی ۳۳ نفر از افراد مبتلا به ام اس توسط آزمون تعادلی برگ، آزمون بلند شدن و رفتن زمان دار و تست رسیدن عملکردی سنجیده شد.همچنین قدرت عضلات اندام تحتانی دو طرف با بهره گرفتن از دینامومتر و تست ۳۰ثانیه نشست و برخاست اندازه گیری شد. این تحقیق نشان داد که کاهش قدرت عضلات اندام تحتانی می تواند بر تعادل دینامیک بیماران مبتلا به ام اس اثر گذار باشد (۹۶).
شهلا نجفی دولت آبادی وهمکاران در سال ۱۳۸۸ به بررسی تأثیر یوگا بر سلامت عمومی و احساس به زندگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس پرداختند. این تمرینات به مدت ۳ ماه و هر ماه ۸جلسه یک ساعته بر روی ۶۰بیمار مبتلا به ام اس با دامنه سنی بین ۴۵-۱۸سال که در دو گروه کنترل وآزمایش قرار داشتند انجام شد.اطلاعات این تحقیق از طریق پرسشنامه دموگراف بیماران و پرسشنامه ۵۴کیفیت زندگی نشان داد که انجام تکنیکهای یوگا باعث بهبود وضعیت سلامت عمو می و احساس به زندگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس میشود )۹۷).
محمود سلطانی وهمکاران در سال (۱۳۸۷) به بررسی تاثیر تمرینات منتخب در آب بربهبود تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس پرداختند.این تمرینات بر روی ۲۵ بیمار با درجه بیماری۱تا۴ و دامنه سنی ۲۰تا۵۰ سال به مدت ۸هفته و هفته ای ۳ جلسه انجام شد.که بیماران به طور تصادفی در دو گروه تجربی(۱۵نفر) وگروه کنترل(۱۰نفر) تقسیم شدند.که تعادل بیماران با تعادل سنج در قبل وبعد از تمرین اندازه گیری شد.این تحقیق نشان داد که تمرینات هوازی منتخب در آب، باعث بهبود تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس می شود.(۹۸).
فروزان آتش زاده شوریده وهمکاران در سال ۸۱-۱۳۸۰ به بررسی تأثیرتمرینات ورزشی بر توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس پرداختند.این تحقیق بر روی ۲۸ بیمار در گروه سنی ۲۰تا ۴۵ سال دریک دوره ۸ هفتهای تمرینات ورزشی انجام شد که شامل ۴ مرحله گرمکننده، دو تفریحی، هوازی سوئدی و خنککننده بود. و بر اساس اطلاعات بدست آمده از پرسشنامهای مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک، اطلاعات مربوط به بیماری، اطلاعات در زمینه توانایی انجام فعالیتهای زندگی روزانه و شدت خستگی، توسط هر نمونه در قبل وبعد از تمرینات نشان داده شد که ورزش منجر به بهبود فعالیتهای زندگی روزانه میشود. این یافتهها نشان داد بیمارانی که به طور منظم در فعالیتهای ورزشی هوازی شرکت میکردند به اثرات مفید ورزش دست یافتند (۹۹).
۲-۳-۲ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
کراپس و همکاران در سال۲۰۰۱) اثر یک دوره برنامه تقویت ناحیه مرکزی با تاکید برانقباض ایزومتریک عضلات ناحیه پایین کمر و لگن بر کمردرد و تعادل بدن را مورد ارزیابی قرار دادند.که در این تحقیق ۶ زن جوان مبتلا به کمردرد غیر اختصاصی و بدون سابقه جراحی با میانگین سنی ۱±۲۳ شرکت کردند.آزمودنی ها به مدت ۲۰جلسه و هفته ای ۳جلسه و جلسه ای ۵۰ دقیقه تمرینات مربوطه را انجام دادند.پروتکل تمرینی شامل ۲ نوبت و هر نوبت ۱۲ تکرار از انقباضات عضلات ناحیه کمری و لگنی بود که با انقباضات ۵ ثانیه ای شروع می شد و به تدریج مدت انقباض به ۱۰،۱۵،۲۰ ثانیه پیشرفت کرد.تعادل به وسیله اندازه گیری جابجایی مرکز فشار در جهت قدامی _خلفی و داخلی_ خارجی بوسیله صفحه نیرو اندازه گیری شد. بعد از تمرینات، تفاوت در جهت قدامی خلفی در دو حالت چشم باز و بسته و همینطور در جهت داخلی وخارجی در هر دو حالت تفاوت معنا داری مشاهده شد(۱۰۰).
ساتو وهمکاران(۲۰۰۱) به بررسی اثر ۶ هفته برنامه تمرینی ثبات مرکزی بر سینماتیک دویدن ، ثبات اندام تحتانی و اجرای دویدن در دوندگان آماتور و رقابتی پرداختند. ۲۸ دونده با میانگین سنی۹/۳۶ سال بطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه کنترل تمرینات رایج خود را انجام دادند و برنامه تمرینی ثبات مرکزی گروه تجربی شامل ۵ تمرین بود که به مدت ۶ هفته و ۴جلسه در هفته انجام می دادند. پروتکل تمرینی شامل: حرکت فلکشن تنه بر روی توپ سوئیسی، اکستنشن پشت بر روی توپ سوئیسی، حرکت چمباتمه و بالاآوردن دست وپای مخالف، بالا آوردن تنه ویک پا از روی زمین در وضعیت طاقباز و خوابیدن بر روی توپ سوئیسی و چرخاندن بدن به طرفین بود. قبل و بعد از برنامه تمرینی سینماتیک حرکت بوسیله نیروی واکنش زمین،ثبات اندام تحتانی بوسیله آزمون تعادلی ستاره در سه جهت قدامی، خلفی وخارجی و اجرای دویدن بوسیله دوی ۵۰۰۰ متر ارزیابی شد.نتایج تحقیق ساتو نشان داد که برنامه تمرینی ثبات مرکزی بر سینماتیک حرکت و ثبات اندام تحتانی در هیچ جهتی اثر معنی داری ندارد اما بر زمان دویدن اثر معنی داری داشت(۱۰۱).
کاسیولیما و همکاران(۲۰۰۳) به بررسی ممقایسه اثر برنامه تمرینی بر روی توپ سوئیسی و بر روی زمین، بر تعادل زنان پرداختند.در این تحقیق گروه تجربی (۱۵ نفر) به مدت ۵ هفته تمرینات فلکشن اکستنشن تنه را بر روی توپ سوئیسی انجام دادند و گروه کنترل (۱۵نفر) نیز تمرینات مشابه را بر روی زمین انجام می دادند. قبل از تمرینات فعالیت الکترومایوگرافی عضلات شکمی و راست کننده ستون فقرات وهمچنین تعادل ایستا به وسیله آزمون ایستادن بر روی یک پا ارزیابی شد. گروه تجربی افزایش معناداری در الکترومایوگرافی عضلات فلکسور اکستنسور و تعادل نسبت به گروه کنترل را نشان دادند. در مورد اندازه های قدرت عضلات تفاوت معناداری دیده نشد(۱۰۲).
پیگارو وهمکاران (۲۰۰۳) در تحقیقی به بررسی اثر دو نوع برنامه تمرینی تعادل نیمه پویا وپویا پرداخت.۳۹ آزمودنی در ۴ گروه (تمرینات ثبات مرکزی ، تمرینات ثبات مرکزی –تعدلی، تمرینات تعادلی و گروه کنترل) قرار گرفتند.برنامه تمرینی گروه های تجربی ۴هفته و هر هفته ۲ جلسه انجام می شد. تمرینات ثبات مرکزی بر اساس وضعیت طاقباز بود. گروه کنترل تمرینات خود را بر روی یک پا و روی تخته تعادلی انجام می دادند. ارزیابی تعادل آزمودنی ها قبل وبعد از تمرینات بوسیله آزمون تعادلی ستاره انجام شد. نتایج نشان داد که تعادل پویا در گروهی که تمرینات ثبات مرکزی وتعادلی را انجام داده اند افزایش یافت(۷).