نتایج تحقیق آنان این بود که کودکان پس از آموزش از طریق بازی های اشاره شده توانستند در مقوله ارتقای نگرش به خطرات احتمالی و رفتار ترافیکی درست ، تأثیر مثبتی را نشان دادند. محققان دریافتند روش آموزش ازطریق بازی توانسته بر روی جنبه سوم آزمونهای تعیین شده یعنی تغییر در نگرش و رفتار توأمان تأثیر مطلوبتری بگذارد.(رحمانی، ۱۳۸۶ :۷۵،صبوری،۱۳۸۹: ۷۱)
۴- مقاله ای دیگر نیز با عنوان؛ چگونه راه حل سریعی برای حفاظت از کودکان در ترافیک پیدا کنیم ،توسط ( ۱٫ هوفروگ ۲٫ هریک ۳٫ آنجلیکا وبر ۴٫ والدی .م.چارز ) به رشته تحریر درآمده.این تحقیق در سال ۲۰۰۳ در کشور آلمان انجام شد و در همان سال در انستیتو فیزیکال آمریکا به ثبت رسید . در این تحقیق بر روی تصمیم گیری کودکان برای مقابله با خطرات احتمالی هنگام عبور از عرض خیابان کارشده است. مطالعات محققین حاکی از این مطلب بود که ریسک تصادف برای پسران بیشتر از ریسک تصادف در دختران است. آنها بر روی رفتارهای خطر ساز کودکان و ریسک عبور از خیابان برای کودکان در مکان های آزمایشگاهی مطالعات گسترده و آزمایش هایی را انجام دادند. محققین با مطالعه بر روی رفتار بچه ها در هنگام بازی و تردد در معابر، دنبال بدست آوردن ریسک تصادف این قشر سنی در این مقطع بودند. در این تحقیق محققان ۴۴ نفر از نونهالان شامل ۲۲ نفر پسر و ۲۲ نفر دختر را مورد مطالعه قرار دادند، روش تحقیق از نوع تجربی وآزمایشهای مد نظر در یک محل ( خیابان ) به عنوان محیط ترافیک واقعی و سه نوع بازی و دو فعالیت آزمایشگاهی انجام شد. موضوع دقیق آموزشی ، دریافت ، تشخیص و تخمین فاصله مناسب بین دو وسیله نقلیه در حال عبور برای تعیین زمان مناسب برای عبور کم خطر یا بی خطربود.
در بازیهای عنوان شده از انواع برچسب های درست و غلط بر روی یک تخته نقاشی شده از مسیر خیابان و تشخیص عملکرد درست از طرف کودک ، و همچنین یک نوع بازی کامپیوتری و یک نوع کارت بازی بهره گرفتند، نتایج حاصل از سه مرحله تحقیق این بود که آموزش در شرایط واقعی بیشتر از بازیهای کامپیوتری و بازیهای کامپیوتری بیشتر از کارت بازی و کارت بازی بیشتر از چسباندن برچسب، توانسته بود در فعالیت های مربوطه مانند نحوه صحیح عبور از عرض خیابان یا مواظبت در هنگام بازی، از میزان احتمالی خطر برای نونهالان بکاهد. آموزش در محیط واقعی حدود ۷۲ درصد کاهش ـ بازی کامپیوتری ۵۶% ـ کارت بازی ۴۳% ـ و برچسب ۲۸% کاهش برای ریسک تصادف یا بروز رفتارهای خطرناک از کودکان در هنگام عبور از عرض خیابان با تعیین دقیق فاصله و زمان مناسب برای عبور را دربر داشت.(رحمانی،۱۳۸۶ :۷۷،صبوری،۱۳۸۹: ۷۱)
۲-۳- مبانی نظری
مباحث آموزش، یادگیری، کارآیی ، مشارکت و چارچوب نظری ونظریه ها و دیدگاه های مرتبط با تحقیق از جمله مطالب مرتبط با مبانی نظری تحقیق است که در این قسمت به آنها اشاره می شود:
۲-۳-۱- آموزش
نظام های آموزشی و فعالیت های حاکم بر آن، با توجه به پیشرفت جوامع همواره دستخوش تغییر و تحول است و تحول آموزشی خود معلول تحول اجتماعی و تحول علوم و تکنولوژی است. با پیشرفت علوم و فنون و پیچیده شدن جوامع، نیاز های فردی و اجتماعی نیز پیچیده و متنوع می شوند و ارضای آنها احتیاج به علوم و فنون پیچیده دارد. کسب علوم و فنون جدید در سایه روش های آموزش پیشرفته امکان پذیر است.
با عنایت به اینکه یکی از علل عمده تصادفات و جرائم رانندگی عدم رعایت قوانین و مقررات مربوط به این حوزه از سوی کاربران جاده میباشد، آموزش صحیح و فرهنگسازی رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی می تواند نقش مهمی در پیشگیری از وقوع جرائم رانندگی داشتهباشد. «آموزش مهمترین طریقه جلوگیری از به وجود آمدن علل انسانی مؤثر در تصادفات و جرائم رانندگی است که در کنار سایر روشها می تواند نقش خود را بهخوبی آشکار سازد. تا هنگامی که بیشتر رانندگان و عابران فکر می کنند که هیچ اشکالی در طرز رانندگی و عبورشان از خیابانها وجود ندارد و مادامی که طرز فکر مردم چنین است که رانندگان خوب افراد ترسو هستند و تا زمانی که فکر می کنند مشکلات کنونی ترافیک فقط باید به دست دستگاههای دولتی حل شود و بالاخره تا وقتی که رانندگان و عابرین پیاده به قوانین و مقررات بیاعتنا بوده و پایبند اصول اخلاقی نباشند مشکل ترافیک لاینحل به قوت خود باقی خواهد ماند.(فتاحی،۱۳۹۱: ۹۴)
۲-۳-۱-۱- مفهوم آموزش:
تعاریف زیادی از آموزش ارائه شده است که در این بحث به بخشی از آنها می پردازیم: آموزش انبوه شدن تجربه نسل ها، رویارویی با مسائل زندگی و کسب تجربه های پراکنده ای که اندک اندک بصورت فرهنگ و علم در آمده، محیطی مملو از دانسته ها و پرسش ها پدید آورده است، زیستن در جوامع امروزی نیازمند برخورداری از آگاهی های بسیار است. گذشته از این انسان دارای ذهنی کنجکاو است و می خواهد پدیده های اطراف خود را بشناسد. پس سرمایه ذهنی خود را کافی ندانسته، در صدد کسب آگاهیهای بیشتری بر می آید.(شهر آرای،۱۳۷۲: ۱۱)
آموزش عبارتست از فعالیتهای (رسمی و غیر رسمی) مربی، معلم یا یاددهنده برای ایجاد تغییراتی کم و بیش دائمی در ‹‹رفتاربالقوه›› فرد که بصورت کنش یا عمل متقابل بین حداقل ‹‹دو نفر-مربی و معلم›› و یاد گیرنده (متعلم) جریان دارد.(همان: ۱۶)
آموزش به مفهوم آموختن و آموختن به معنی یاد دادن ، یاد گرفتن ، علم یا هنر فرا گرفتن « متعدی ، و لازم » آمیختن و آموزیدن هم گفته شده است.(عاقلی،۱۳۸۵: ۱۴)
هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرح ریزی شده ای گفته می شود که هدف ازآن ایجاد یادگیری در مخاطبین است.( سیف ، ۱۳۸۵: ۱۴)
آموزش فعالیتی است هدف دار و از پیش تعیین شده که هدف آن فراهم نمودن فرصت ها و موقعیت هایی است که امر یادگیری را تسریع می نماید.( شعبانی ،۱۳۸۴: ۵۶)
آموزش ، بیش از هر چیز ، سپردن دانستنی هاست به دیگران ، اما دانستنی ها تنها آنگاه سودمندند که به کار آید ؛ و آموزش آنگاه به کار می آید که زمینه ای برای پدید آمدن تغییری در نوآموز گردد چنانکه او را به انجام کارهایی توانا سازد و بردایره امکان های او بیفزاید ؛یعنی زمینه ای گردد برای پرورش که همانا به کار آمدن توانایی هاست.(نقیب زاده،۱۳۷۴: ۱۶)
آموزش ( و پرورش ) چون یکی از بنیاد های زندگانی اجتماعی محسوب می گردد ، همواره و حتی در جامعه های آغازین نیز به گونه ای در کار بوده است. زیرا انسان از یک سو متفاوت با دیگر جانوران که بنا به سرشت ، توانایی برآوردن نیازهای خود را دارند ، تنها بر کارهایی تواناست که آموخته باشد و از سوی دیگر تنها از راه آموزش است که می تواند دانسته های خود را به آیندگان بسپارد .
آموزش به فعالیت های از پیش طرح ریزی شده ای گفته می شود که با هدف ایجاد یادگیری در دانشجویان ،بین استاد و یک یا چند دانشجو به صورت کنش متقابل یـا رابطه ای دو جانبه انجام می شود.( حاج مقصود،۱۳۸۵: ۱۲)
سینگر[۸] (۱۹۹۰) نیز در ارتباط با آموزش می گوید:
آموزش،تسهیل کننده فراگیری دانش های جدید،مهارت ها و توانایی هایی می باشد کــه مستلزم بهبود در اجرای شغل است.
آموزش عبارتست از تغییر الگوی رفتاری در فرد آموزش گیرنده.(همان: ۱۲)
آموزش عبارت است از فرایند کمک به جریان رشد انسان.(محسن پور،۱۳۹۰: ۹)
آموزش مبانی زندگی در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی که در باور عمومی تربیت نام گرفته با روح و روان و شخصیت انسان ها در این سن سازگار و تاثیری انکار نشدنی دارد چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرمایند ‹‹علم آموزی در دوران کم سنی، مانند نقش بر سنگ است›› .دوران نوجوانی و جوانی از مهم ترین دوران زندگی انسان محبوب می شود. در این دوران تحولات عظیمی در درون فرد، روی می دهد. از این رو، این دوران یک فرصت طلایی است،گو اینکه ترقی انسان در این سنین شکل می گیرد و انحطاط و سقوط وی نیز در همین سن به وقوع خواهد پیوست.(شیخی ۱۳۸۷: ۳۷)
مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند ‹‹جوان احساس می کند در وجود او انرژی های متراکمی وجود دارد.توانایی هایی را درخود احساس می کند هم از لحاظ جسمانی، هم از لحاظ فکری و ذهنی››. (همان،۳۷)
آموزش درست نیروی انسانی در کاهش تصادفات نقش بسزایی دارد و باید این مسئله از دوران دانش آموزی شروع شود تا به نهادینه شدن قوانین و مقررات و افزایش آگاهی های عمومی در جامعه منجر شود.
۲-۳-۱-۲- انواع آموزش:
الف- آموزش غیر عمد:
بسیاری از آنچه ما یاد می گیریم، در بسیاری از موارد، طرح و پیش بینی نشده است و بی آن که دیگران خواسته باشند از گفتار، رفتار، اندیشه و باورهای آنها چیزهایی یاد می گیریم، یعنی دیگری بر این که خود بداند یا بخواهد چیزی به ما یاد می دهد. این نوع آموزش، آموزش غیر عمده خوانده می شود.
ب- آموزش عمد:۱- آموزش ‹‹عمد غیر رسمی›› ‹‹مربی غیر رسمی››
در کنار و اغلب پیش از ورود کودک به سازمانهای آموزشی-تربیتی و همچنین در مدتی که تعلیم و تربیت کودک و نوجوان در این نوع سازمان ها صورت می گیرد، کودک و نوجوان عملاً مورد تعلیم وتربیت و آموزش موثر ‹‹عمومی›› قرار دارد، بدین صورت که اطرافیان او، مادر، پدر، خواهر، برادر، مادر بزرگ، پدر بزرگ و کسانی دیگر به تعلیم و تربیت او می پردازند. مجموع این نوع فعالیت ها را که تعلیم و تربیت خانوادگی نیز گفته می شود، تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش عمومی غیر رسمی می نامند. افراد یکه چنین وظیفه ای خطیری را انجام می دهند، مربی غیر رسمی نامیده می شوند.
۲- آموزش عمد رسمی و مربی رسمی: به کسانی که تعلیم و تربیت و آموزش اختصاصی (کوتاه یا بلند مدت) دیده اند و با پاداش مادی و معنوی و خواسته و دانسته و به طور مکرر و متمادی به پرورش و آموزش یک یا چند نفر می پردازند، مربی رسمی یا معلم می گوییم و فعالیت آنها را اصطلاحاَ، آموزش و پرورش عمومی و رسمی می نامند، اصطلاح مربی در مورد کسی که به طور ناخواسته و اتفاقی در ذهن دیگران اثر می گذارد به کار نمی رود مربی کسی را می گویند که دانشته و خواسته و به طور مکرر و متمادی در پرورش و آموزش یک یا چند نفر تاثیر می گذارند.( شهرآرای،۱۳۷۲: ۱۴-۱۱)
آموزش چنانچه از خردسالی و دوران کودکی و در محیط خانواده آغاز شود، بسیار موثر تر خواهد بود. اگر انضباط اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، تقدم مصالح جمع بر فرد و… در خانه و با شیوه های مناسب آموزشی به کودک آموخته شود و پدر و مادر علاوه بر گفتار، در رفتار خود نیز این مطلوبیتها را به فرزندان ارائه نمایند، تاثیرات شگرفی در رفتار اجتماعی آنان در بزرگسالی خواهد داشت. نقش مدرسه، گروه دوستان، رسانه های جمعی و… نیز اثر گذاری فوق العاده ای دارد که با برنامه ریزی شایسته می توان برای حضور کارساز و مفید فرد در پذیرش نقشهای محول و محقق، با رضایت خاطر وی از حضور در جامعه و احساس مفید بودن از آنها بهره های فراوان برد. اما امکان تغییر و اصلاح رفتار انسان تا آخر عمر او وجود دارد و فرایند آموزش و تربیت همچنان مستمر است. از اینروست که جامعه شناسان از اجتماعی شدن مجدد انسان نام می برند و هدف آنان تاکید بر همین امکان تغییر رفتار از طریق آموزش و تربیت است. همانگونه که قانون پذیری و رفتار هنجار مند فرا گرفتنی است، رفتار های نا مطلوب و قانونگریزی نیز در فرایند آموزش فراگرفته می شود و لذا همچنانکه با آموزش می توان رفتار صحیح را به فرد آموخت. آموزش رفتار نادرست نیز شدنی است. درست است که هیچ مرکز رسمی یا غیر رسمی برای آموزش ناهنجاری و ترغیب افراد به هنجار شکنی اعلام موجودیت نمی کند، لیکن با توجه به عوامل روانشناختی و نیز تقلید و قرار گرفتن در جو آغشته و مملو از خلاف، و نیز احساس نیاز به خلاف و دستیابی آسان تر به برخی مطلوبیت ها از مسیر نادرست، و هزینه اندک رفتار مجرمانه برای فرد و دریافت پاداش و تشویق پس از هر اقدام نا صواب و خلاف، اندک اندک رفتار مجرمانه هنجار شکنی عمومیت پیدا می کند و حتی کار بدانجا کی رسد که التزام به قانون و مقررات، نا همرنگی با اجتماع و رفتار غیر عرفی شناخته می شود.(حسینی،۱۳۸۰: ۲۴- ۲۵)
آموزش در نتیجه ارتباط[۹] حاصل میشود، به عبارتی باید ارتباطی به وجود آید تا آموزشی صورت گیرد، در غیر این صورت آموزش ممکن نخواهد بود. ارتباط از نظر لغوی به معنی رساندن، انتقال دادن، آگاه ساختن، مکالمه و مراوده داشتن است. ارسطو معتقد است که ارتباط جستجو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران است. آرانگارن ارتباط را انتقال اطلاعات در محدوده انتشار، انتقال و دریافت پیام میدانند.(رفیعی،۱۳۹۰: ۳۶)
۲-۳-۱-۳- تعریف آموزش از نظر یونسکو:
تعریف آموزش از نظر یونسکو عبارت است از:تمام کنش ها و اثرات ،راه ها و روش هایی که برای رشد و تکامل و توانایی مغزی و معرفتی و مهارت ها ، نگرش ها و رفتار انسان به کار می برند ،البته به طریقی که شخصیت انسان را به ممکن ترین حد آن تعالی بخشد.(فصلنامه دانش حفاظتی و امنیتی،۱۳۸۶: ۱۴)
با توجه به تعاریف ارائه شده می توان نتیجه گرفت که:
الف) آموزش یک راهبرد است که با هدفی خاص و جهتی مشخص در طول زمان اجرا میگردد.
ب) مهمترین هدف آموزش تغییر روش های رفتاری در فرد فراگیرنده است.
ج) برای تغییر روش رفتاری، عوامل و متغیرهای متعدد اجتماعی،اقتصادی وسیاسـی مؤثر است.
۲-۳-۱-۴- آموزش و فرهنگ ترافیک
فرهنگ از جمله واژههای پرمعنی است. در کاربرد این واژه معمولاً قاعده «بی» و «با» حاکم است. به عبارتی حد وسط ندارد، دارنده آن را با فرهنگ و فرد فاقد آنرا بیفرهنگ میخوانند. از طرفی گاهی جایگزین واژههایی همچون عرف، آداب و رسوم و سنتها هم میشود. فرهنگ پدیدهای است که همه افراد جامعه از هنگام تولد، در فرایند جامعهپذیری با آن آشنا میشوند و سروکار دارند، آن را به اجرا میگذارند و تا اندازهای به دنیاهای درونی خود میبرند.(رفیعی،۱۳۹۰: ۵۳)
فرهنگ مبنایی است که اعمال انسان ها و به تبع آن، مسیر تکاملی جامعه از آن نشأت می گیرد.فرهنگ می تواند در جهت تعالی یا انحطاط جامعه عمل نماید در هر صورت اگر جامعه ای خواستار پیشرفت است باید فرهنگی همراه و موافق پیشرفت داشته باشد وگرنه افراد جامعه ای که فرهنگ آن ضد تعالی و پیشرفت باشد خود سد راه توسعه و پیشرفت خواهند شد.(بهرامی،۱۳۸۹: ۳۶)
در یک بیان ساده می توان گفت فرهنگ را مجموعه ای از آداب، رسوم، باورها، اعتقادات، سنت ها و…. مورد قبول و پذیرش اکثر افراد جامعه به عنوان اصل مشترک تعریف کرد. بنا به تعریف دیگر؛ فرهنگ عبارت است از مجموع حیات اجتماعی شامل زیر بناهای فنی و سازمان های نهادی، اشکال حیات روانی و تمامی آنچه که بعنوان یک نظام ارزشی تلقی می شوند تا به گروه، نوعی کیفیت و تعالی انسانی بخشند.(حسینی،۱۳۸۷: ۲۳)
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن بشر از دیدگاه ریشه ایرانی فرهنگ معتقد است؛ فر، خود واژه ای است قدیمی و ایرانی به معنای نیروی معنوی، شکوه، عظمت درخشندگی، جلال و مهر ایزدی که شامل حال برگزیده ای می شود. فر، در عین حال یک پیشوند به معنای جلوی، پیش، بیرون و بر در ترکیب فرهنگ مانند پیشوند عمل می کند.هنگ،از ریشه اوستایی سنگ آمده وه به معنای کشیدن، وزن، سنگینی، و وقار و…. آمده است. بدین ترتیب معنی واژه ایرانی فرهنگ،بالا کشیدن، بیرون کشیدن، برآوردن،صعودنمودن و به این راه کشانیدن،آمده است.(نجات بخش اصفهانی،۱۳۸۰: ۶۴)
از جمله ویژگی های مهم عناصر فرهنگی این است که هر باور یا رفتاری نیازمند زمان طولانی است تا به عنوان یک عنصر فرهنگی پذیرفته شود؛ همچنین حذف یک عنصر فرهنگی نیز به زمان طولانی و تمهیدات و زمینه سازی های فراوانی نیاز دارد. متولیان امور فرهنگی جوامع باید آگاه باشند که اگر بتوانند باوری را در هر فرد نهادینه کنند،این خود منشأ انجام رفتارهایی است که مقصود و مطلوب مسئولان فرهنگی جامعه است؛ لذا بهترین و کارآمدترین راه، نفوذ دادن عقاید،ایده ها، مناسک و مرام ها در عمق وجود افراد و بومی شدن آنها در درون افراد است. اگر تمامی امکانات و برنامه ریزی ها در یک جامعه بسامان، متوجه امور فرهنگی (به معنای عام آن) باشد،مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و…. نیز تحت تأثیر حوزه فرهنگ، خود را با نیازهای جامعه هماهنگ خواهند کرد. غفلت از مسائل فرهنگی و زیر بنایی جامعه نیز همانند بنا نهادن خانه بر بنیادی سست است که با کمترین نسیم، امکان فرو ریختن آن وجود دارد.(حسینی،۱۳۸۷: ۲۴)
از دیدگاه حضرت امام (ره)،فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یــک ملت است،اگر بخواهیم رفتارهای نادرست ملتی اصلاح شود باید فرهنگش اصلاح شود. راه اصلاح یک مملکت اصلاح فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنـــگ شروع بشود.(حاج مقصود،۱۳۸۵: ۱۴)
۴-۲- پیشینه پژوهش
عبدی و مقصودی(۱۳۹۲: ۵۱) در پژوهشی به همگرایی در آذربایجان پرداختند. آنها به این مهم اشاره داشتند که شناسایی بسترها و عوامل همگرایی و چالش های پیش روی آن یکی از ضرورت های مهم امر سیاستگذاری درباره همبمستگی ملی در هر کشوری است. در این خصوص با توجه به این که ایران به عنوان کشوری که دارای تنوع ناحیه ای و فرهنگی در درون خود می باشد و این امر هر از چندگاهی به عنوان ابزار ژئوپلیتیک در دست بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای درآمده و برخی از نخبگان نیز در عرصه های مختلف رقابت به ویژه رقابت های سیاسی از آن سود می جویند. از جمله مناطق مهم ایران که تحت تأثیر تحولات تاریخی، دارای برخی تفاوت های فرهنگی در حوزه زبان با ملت ایران شده است، منطقه آذربایجان است. با توجه به وزن ژئوپلیتیک بالای آذربایجان در ایران همگرایی آن از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به چنین امری است که این پژوهش با هدف بررسی عوامل همگرایی و واگرایی در آذربایجان آغاز شد. روش تحقیق در این مقاله از نوع پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای است. برای این منظور پرسشنامه ای در میان افراد صاحب نظر درباره آذربایجان پخش شد. داده های مورد نظر با بهره گرفتن از آزمون ناپارامتری مورد ارزیابی قرار گرفت؛ نتایج آزمون گویای تایید فرضیات تحقیق بود. به عبارت دیگر نتایج نشان داد، همگرایی ملی در آذربایجان امری ذاتی و کهن بوده که ریشه در پیوندهای متعدد این منطقه در ابعاد مختلف مذهبی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و موارد دیگر با ایران دارد، اما واگریی امری عارضی است که در قالب نظریه های مدرن و حوزه ژئوپلیتیک اقوام قابل تحلیل است.
عزیزی و آذرکمند(۱۳۹۰: ۱۱۱-۹۵) در پژوهشی به بررسی عوامل واگرایی قوم بلوچ و تاثیر آن بر امنیت کشور پرداختند. آنها در این پژوهش بر این نکته توجه داشتند که ایران کشوری متنوع از نظر قومی است. ویژگی های متمایز کننده اقوام از یک دیگر در ایران بیش تر بر مولفه های زبانی و مذهبی متمرکز می شود. سکونت قومیت های ایرانی عمدتا در مناطق مرزی و هم جوار با کشور هم زبان خود، زمینه مناسبی را برای وقوع بحران های قومی و متاثر ساختن امنیت ملی کشور فراهم می آورد، از طرفی در مطالعات روابط بین الملل استفاده تاکتیکی از قومیت ها بسیار اهمیت یافته است. بر این اساس، نتایج پژوهش آنان که بر اساس مطالعات اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفته، بر این فرض مبتنی است که برخورد سخت افزارانه، امنیتی و سیاسی با گروه های قومی سبب افزایش احساس محرومیت سیاسی و اقتصادی در آن ها می شود. این مسأله احساس رضایت، حساسیت، اعتماد و مشارکت سیاسی قومیت ها، توان سیاست سازی دولت در زمینه حفظ یکپارچگی، انسجام و هویت ملی را کاهش داده، زمینه بهره برداری فرصت طلبانه کشورهای بیگانه را فراهم می آورد. آگاهی به شرایط و عواملی که سبب تنش در روابط قومی در ایران می شوند، می تواند به اتخاذ راه کارهای اجرایی بهتر و موثر مدد رساند و دولت مرکزی باید با اتخاذ سیاست های خاص قومیت ها را به سوی مشارکت ملی سوق دهد که در این صورت هویت ملی آنان تقویت خواهد شد. قوم بلوچ، قوم غالب منطقه شرق کشور می باشد که دنباله قومی آن به خارج از کشور کشیده شده و به جهت مولفه هایی نظیر قومیت، مذهب و دوری از مرکزکم تر در تحولات بزرگی که حداقل در سده اخیر کشور را متاثر ساخته نقش عمده ای ایفا کرده، این عدم مشارکت میزان همگرایی این قوم را با ملت ایران متأثر ساخته است.
بهمن (۱۳۸۹: ۱۳-۴۲) در پژوهشی با عنوان ” فضا، جامعه و امنیت اجتماعی در حاشیه جنوبی کلان شهر تهران (شهرستان اسلامشهر)” به این مهم پرداختند که سکونت قریب به ۸ میلیون نفر در سکونتگاه های غیررسمی یا محلات فرو دست شهری، یکی از چالشهای اساسی در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهری ایران محسوب می شود که خاستگاه و علل گسترش آن را می توان در مولفه های مختلفی از سطوح کلان، میانه و خرد در رابطه با شرایط اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، قانون گذاری، جمعیتی، تبیین و تحلیل کرد که در چارچوب نظریات مختلفی مورد بحث و بررسی و کالبد شکافی علمی قرار گرفته اند که از آن جمله می توان به نظریات مهاجرت و عدم تعادل های فضایی اشاره کرد. در میان معضلات کالبدی، اقتصادی، اجتماعی سکونتگاه های غیررسمی، مساله امنیت اجتماعی یکی از اساسی ترین چالش ها به شمار می رود. هدف اصلی این پژوهش تبیین ابعاد فضا - جامعه و امنیت اجتماعی در محدوده سکونتگاه های غیررسمی بود که برای این منظور حاشیه جنوبی کلانشهر تهران (مطالعه موردی شهرستان اسلامشهر) انتخاب شد. نوع تحقیق کاربردی - توسعه ای بوده و از ابزارهای اسنادی، تحلیلی، بازدیدهای میدانی، مصاحبه، تکمیل و تحلیل پرسشنامه برای آزمون فرضیاتی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که امنیت اجتماعی در سکونتگاه های غیررسمی تابعی از مؤلفه های فضا - جامعه و ساختارهای اقتصادی - اجتماعی و مدیریتی می باشد و ارتقا سطح آن منوط به پیگیری و پیاده سازی مجموعه یکپارچه ای از راهبردهای کلان، میانه و خرد می باشد که پیاده سازی رویکرد امنیت و پلیس جامعه محور و حذف تدریجی رسم حاشیه نشینی و تلاش در برقراری توازن های ملی - منطقه ای و تقلیل عوامل اثرگذار در چرخه جدایی گزینی اکولوژیکی از مهمترین آنها به شمار می رود.
احمدی پور، حیدری موصلو وحیدری موصلو (۱۳۸۹: ۶۲-۳۵) در پژوهشی به تحلیل قومیت و هویت قومی در ایران؛ جهت امنیت پایدار، انتظام اجتماعی پرداختند. هدف پژوهش آنان بررسی اختلاف و اشتراک الگویی قومیت های ایران از یک سو و بیان عوامل تهدیدکننده اقوام علیه امنیت ملی از سوی دیگر بود. در این پژوهش سعی شد بر اساس روش اسنادی و کتابخانه ای و مطالعه منابع و اسناد مکتوب و موجود با تکیه بر منابع مکتوب در حوزه قومیت و هویت قومی، نقش قومیت ها و هویت آنها در تولید و حفظ امنیت به صورت پایدار بررسی شود. یافته های این مطالعه نشان داد که از مهم ترین عواملی که در صورت غفلت حکومت مرکزی می تواند از طرف اقوام مختلف باعث تهدید و آسیب پذیری امنیت ملی کشور مطرح شود، وجود اقوام هم آیین در کشورهای همسایه و رابطه آن ها با یکدیگر، دخالت عوامل بیگانه، موقعیت مرزی اقوام و … است.
افضلی و ضرغامی (۱۳۸۸ : ۹۰-۷۷) در پژوهشی به تحلیل بنیاد های یایدار همگرایی و متغیرهای اعتباری تهدید قومی پرداختند. آنها در این پژوهش به این مهم اشاره کردند که تعدد گروههای قومی دارای گرایش سیاسی در جوامع معاصر، به علت تفاوتهای ماهیتی با نظامهای سیاسی حاکم، منشأ بالقوهای برای تضعیف وفاق و تهدیدی برای انسجام ملی کشورها بهشمار میآید. وجود فرضیه قومیت و به تبع آن تصور تضعیف امنیت ملی، به فرضیهای تعمیمپذیر در تحلیل مناسبات قومیت و حاکمیت سیاسی تبدیل شده است، اما نمیتوان این فرضیه را به تمامی کشورها که دارای اقوام متعدد هستند، تعمیم داد. هدف پژوهش آنان این بود که نشان دهد آیا وجود فرضیه قومیت و واگرایی با شرایط قومی ایران مطابقت دارد. دادههای بهکارگرفته شده برای تحلیل فرضیه فوق، شامل عناصر پایدار همگرایی قومی (سرزمین بنیادهای جغرافیایی و پایداری سرزمین، حاکمیت و ساختار سیاسی، تداوم تاریخی، و بنیادهای فرهنگی) و منابع اعتباری تهدید قومی)دولت مدرن، محرومیت نسبی، نخبگان قومی و غیرقومی، تهدیدات منطقهای، و فرامنطقهای)بود. نتایج پژوهش افضلی و ضرغامی (۱۳۸۸ : ۹۰-۷۷) نشان داد که تعدد قومی در ایران، نه تنها تضعیفکننده امنیت ملی نبوده، بلکه با تکیه بر عناصر پایدار همگرایی قومی، قوامبخش و تداومدهنده هویت کشور ایران بوده است و گروههای قومی با تکیه بر تاریخ طولانی و استقرار در فضای ایران، جزئی از هویت و شاکله ایران بهشمار میآیند. از این رو تهدیدات مطرح شده در خصوص گروههای قومی، ریشهای و اصولی نبودهاند و بیشتر از تحولات و چالشهای جدید بهشمار میآیند، که با مدیریت مناسب و صحیح میتوان این تهدیدات را برطرف ساخت. پژوهش آنان با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، با این فرض که بنیادهای پایدار در همگرایی و هویتبخشی بهمنظور تقویت کشور با حضور اقوام (در ساختار سنتی در قالب ایلات و قبایل و در ساختار جدید در قالب گروههای قومی) شکل گرفتهاند، سعی در کالبدشکافی نقش اقوام در ساختار سیاسی ایران داشت.
وجود همفکری، همدلی و همگرایی فرهنگی و پذیرش اجتماعی در بین اقوام، یکی از مطمئنترین راههای نیل به همبستگی و وفاق اجتماعی در جامعهی چند قومی ایران بهشمار میآید. قادرزاده و عبداله زاده (۱۳۸۸) در پژوهشی به حساسیت بین فرهنگی در اجتماعات قومی( مطالعه پیمایشی اقوام ترک و کرد پرداختند. در این پژوهش با اتخاذ رویکردی جامعهشناختی، به بررسی میزان حساسیتهای بین فرهنگی در نزد ساکنان کُرد و تُرک شهر قروه و عوامل مرتبط با آن پرداختند. در بخش نظری، بر مبنای مدل نظری ششگانهی حساسیتهای بین فرهنگی میلتون جی بنت، یک چارچوب مفهومی تنظیم گردید و در قالب آن فرضیههای اصلی مطرح شد. تحقیق به روش پیمایش و با بهره گرفتن از پرسشنامه در مورد ۴۰۰ نفر نمونه از کُردها و تُرکهای ساکن در شهر قروه انجام گرفت. نتایج تحقیق بر وجود حساسیت بین فرهنگی در میان اقوام یادشده دلالت داشت؛ با این وصف، حساسیت بین فرهنگی در میان کُردها شدت بیشتری دارد. یافته ها نشان داد که با گسترش پهنه ی ارتباطات واقعی بین قومی و ارتباطات مجازی و بالا رفتن آگاهی و شناخت بین قومی، حساسیتهای بین فرهنگی تعدیل و کاهش مییابد. عوامل یاد شده در کنار عوامل زمینه ای میزان درآمد و مذهب، در مجموع ۴۸ درصد تغییرات حساسیت بین فرهنگی را در نزد گروههای مورد بررسی تبیین می کند.
اخباری و ذوالفقاری ( ۱۳۸۸ : ۶۹-۴۵ ) در پژوهشی به تحلیل ژئوپلیتیکی قومیت در ایران با تأکید بر فرصت آفرینی یا چالش زایی پرداختند. مسأله قومیت و قوم گرایی یکی از مسایل مهم در سطح بین الملل است چرا که ۱۷۹ کشور در جهان از قومیتها و جمعیت متکثر تشکیل شده اند. اولین رتبه در اختیار کشور هند است و ایران از نظر قومی جزو کشورهای کثیرالقوم است. مسأله قومیت در ایران بعد از مشروطه مطرح شد. جامعه مشترک ایرانیان متشکل از اقوام و فرهنگهای محلی متنوعی است، هر کدام از این فرهنگ ها و اقوام، علاوه بر هویت مشترک ایرانی - اسلامی، دارای خرده فرهنگ ها و هویت های م
۴۰ درصد
a04/0 ۶۸/۱
b05/0 ۷۴/۱
d05/0 ۲۱/۲
c09/ ۷۱/۲
C02/0 ۹۲/۲
d08/0 ۱۷/۳
میانگین انحراف معیار۳=n
حروف کوچک مشترک(در هر ستون) نشان از عدم تفاوت معنی دار و حروف مختلف کوچک وجود تفاوت معنی دار در تیمارهای مختلف
انتروباکتریاسه بخشی از فلور میکروبی ماهی قزل آلای رنگین کمان تازه نگهداری شده درoc1 طول دوره نگهداری بود. اگرچه انتروباکتریاسه ها در دمای پایین نیز قادر به رشد هستند ولی تکثیر و ازدیادشان تحت دماهای پایین نگه داری کاهش می یابد و به دلیل نرخ رشد پایین تر نسبت به سایر باکتر های گرم منفی سرمادوست فراوانی شان در طول دوره نگهداری پایین می ماند(سالام، ۲۰۰۶)[۲۱۲].
پتانسیل فساد انتروباکتریاسه بویژه در مواردی که آلودگی آب یا تأخیر در سردسازی بعد از صید اتفاق افتد، قابل توجه و دارای اهمیت است(اُزدن و همکاران، ۲۰۰۷)[۲۱۳]. رشد انتروباکتریاسه نسبت به سایر گروه های میکروبی کمتر بود به طوریکه از میزانlog CFU/g38/4تجاوز نکرد و از مقدار ابتدایی۸۲/۱ به ۳۸/۴ در انتهای دوره نگهداری در نمونه شاهد رسید. در تیمارهای مختلف در زمان های مختلف در مقایسه باهم از روز ۴ به بعد اختلاف معنی دار مشاهده شد. نتایج مشاهده شده با مطالعات انجام شده برروی انتروباکتریاسه در ماهی آزاد اقیانوس آرام(سالام، ۲۰۰۶) اختاپوس اترا و همکاران(۲۰۰۹)، قزل آلای رنگین کمان ماکسیز و همکاران(۲۰۰۹)[۲۱۴] مطابقت دارد.
۴-۴ ارزیابی حسی
نتایج ارزیابی حسی (بافت، رنگ، بو، طعم، پذیرش کلی ) تیمارهای شاهد و تیمارهای بسته بندی حاوی عصاره در طی مدت نگهداری ماهی بسته بندی در یخچال در جدول (۴-۱۰) مشاهده میگردد. ارزیابی حسی به عنوان روشی مناسب برای ارزیابی کیفیت و تازگی ماهی طی دوره نگهداری میباشد و به . عنوان یک روش ساده و سریع مورد استفاده قرار میگیرد(سالام و همکاران، ۲۰۰۷)[۲۱۵]. نتایج ارزیابی حسی در جدول(۴-۱۱) نشان داده شده است. .در ابتدای دوره همه تیمارها دارای بافت محکم و سفت بوده در حالی که در انتهای دوره وضعیت بافت در تیمار شاهد نرم بود و بهترین وضعیت بافت مربوط به تیمار حاوی ۴۰و ۲۰ درصد عصاره امتیاز ۳ بود که تا پایان دوره نگهداری دارای کیفیت خوب برای مصرف کننده بود، اما تیمارهای حاوی ۵/۲، ۵ و ۱۰درصد عصاره تا زمان۱۶دوره دارای کیفیت مناسب بودند و از این جهت باهم اختلافی نداشتند. با توجه به گذشت زمان شدت تغییر رنگ در کلیه تیمارها مشاهده شد اما در انتهای دوره تیمار حاوی ۲۰ و۴۰درصد عصاره وضعیت بهتری(۳) نسبت به دیگر تیمارها داشت و در حالی که تیمارهای حاوی ۵/۲، ۵ و ۱۰درصد عصاره تا زمان ۱۶ دوره امتیاز A را دریافت کردند و از این جهت باهم اختلاف داشتند. شاخصهای بو، طعم و پذیرش کلی نیز وضعیتی شبیه شاخصهای رنگ و بافت داشت و تا انتهای دوره تیمار حاوی۴۰و ۲۰ درصد عصاره وضعیت بهتری(A) نسبت به دیگر تیمارها داشت و در حالی که تیمارهای حاوی حاوی ۵/۲، ۵ و ۱۰درصد عصاره تا زمان۱۶ دوره امتیازA را دریافت کردند و از این جهت باهم اختلاف داشتند. روند تغییر وضعیت صفات ارزیابی حسی در تیمارها طی مدت نگهداری هماهنگ و همسو با تغییرات اکسیداسیون و فساد باکترایی در تیمارهای مورد آزمایش می باشد. که می توان گفت به این دلیل باشد که اکسیداسیون چربی منجر به تخریب و افت کیفیت حسی و کاهش مقدار مواد مغذی از جمله کاهش اسیدهای چرب چند غیر اشباع ضروری[۲۱۶] و تولید محصولات سمی اکسیداسیون می گردد(کولاکوواسکا و همکاران، ۲۰۰۶)[۲۱۷]. از طرفی افزایش هیدرولیز چربی و تجمع(اسیدهای چرب آزاد) FFA منجر به کاهش برخی شاخصهای مقبولیت محصول میشود، زیرااسید چرب آزاد مشخصاً اثبات شده که روی ثبات پروتئینها تاثیر دارد و موجب تخریب بافت از طریق واکنش دادن با پروتئینها میشود که اکسید شدن پروتئینها در این وضعیت به علت افزایش دسترسی پروتئین به اکسیژن و دیگر مولکولهای پراکسید سریعتر از چربیهایی که جزء چربیهای با وزن مولکولی بالا هستند )مثل تری گلیسریدها و فسفولیپیدها) اتفاق میافتد(رودریگوز و همکاران، ۲۰۰۸)[۲۱۸]. و همچنین همسو بودن بین تغییرات روند فساد باکتریایی و ارزیابی حسی قبلا به اثبات رسیده است(چیتیری و همکاران، ۲۰۰۴)[۲۱۹] که ممکن است مربوط به فعالیت میکروارگانیسم های مسئول فساد مواد غذایی باشد.
بهبود خصوصیات حسی می تواند به دلیل داشتن خواص ضداکسیداسیونی و ضد باکتریایی عصاره چای سبز باشد که از بروز اثرات نامطلوب حسی جلوگیری کرده(نجی و همکاران، ۱۹۹۹؛ بروک، ۲۰۰۱)[۲۲۰] و اثر معنیداری را در افزایش عمر ماندگاری ماهی قزل آلا نشان داد، در فیلم بسته بندی ۲۰ و ۴۰ درصدعصاره از بهبود این وضعیت می توان نتیجه گرفت که با افزایش درصد عصاره در فیلم خواص حسی افزایش می یابدو در تمام بررسی های حسی تیمارهای۲۰ و ۴۰ درصد در دوره های آخر نگهداری دارای اختلا ف معنی دار با سایر تیمارها بود.
نتایج به دست آمده با نتایج ماکسیسا و همکاران(۲۰۰۹)[۲۲۱] و نرانتزاکی و همکاران، ۲۰۰۵ که از آنتی اکسیدان و آنتی باکتریال طبیعی جهت افزایش عمر ماندگاری ماهی استفاده کردند مطابقت دارد.
۴-۴-۱٫ بافت
در تمامی تیمارها با گذشت زمان امتیاز این شاخص کاهش یافت که البته این کاهش در تیمار شاهد با سرعت بیشتری صورت گرفت. در ابتدای دوره نگهداری همه نمونه های تیمارهای مختلف دارای کیفیت عالی برای مصرف بودند. نتایج حاکی از آن است که نمره کیفیت شاخص بافت نمونه شاهد تا زمان ۸ دوره نگهداری دارای امتیاز ۳ (خوب ) بودند. در حالی که این شاخص در مورد تیمارهای بسته بندی حاوی عصاره چای سبز ۱۶ به این شاخص نمره ۳ (خوب) داده شد. در نتیجه از نظر بافت تا انتهای دوره ۱۶ فقط تیمارهای حاوی عصاره کیفیت خوب را برای مصرف کننده داشتند.
جدول ۴-۱۰٫ مقادیر بافت برای تیمارهای مختلف در طول دوره نگهداری
تیمار
زمان نگهداری(روز)
۰
۴
۸
۱۲
۱۶
۲۰
کنترل
a0 ۴
b0 ۳
b5/0 ۲/۵
b5/0 ۱/۵
b5/0 ۱/۵
ایران این جنبشها را عدالتخواه و حقطلب، اسلامخواه، استقلالطلب، آزادیخواه، سلطهستیز و استبدادستیز میداند. و این جنبشها را به سه ویژگی بارز و اصلی اسلامی بودن، مردمی بودن و استکبارستیز بودن متفاوت از سایر جنبشها تلقی کرده و معتقد است که این تحولات باید با نام بیداری اسلامی اطلاق شوند به جای عناوین و نامهایی مثل بهار عربی… ویژگیهایی که خود در انقلاب ۱۹۷۹ خواهان آنها بوده و اکنون نیز در دستور سیاستهای خویش درصد دستیابی به آنها است. ازاینجهت طبیعی است که نگاهی مثبت و حمایتی نسبت به تحولات اخیر داشته باشد. ازاینجهت بهتبع ویژگیهای فوق شاهد حمایت مادی و معنوی ایران از جنبشهای اسلامی اخیر در شمال آفریقا از لیبی و تونس و مصر گرفته تا بحرین و یمن و سوریه هستیم.
ایران گفتمان بیداری اسلامی را در خصوص جنبشهای جدید کشورهای عربی مطرح کرده است و تلاش کرده از این جنبشها حمایت کند. ایران از جنبشهای اعتراضی مردم در مصر، تونس، لیبی، بحرین حمایت کرده و تمایل داشته که این جنبشهای مردمی را با گرایشهای اسلامی و استقلالطلبانه معرفی کند. (موسوی و تلیایی، ۱۳۹۱: ۸۴-۸۳)
کشورهای حاشیه خلیجفارس در سیاست خارجی خود اصول، منافع و اهداف متفاوتی از ایران را دنبال می کند. بدین مضمون که شورای همکاری یکی از اهدافش حفظ وضع موجود و مخالفت و مبارزه با فعالیت کانونهای انقلابی در منطقه و جهان اسلام که برای نیل به این هدف به تقویت و تحکیم روابط خود با رژیمهای دست راستی و میانهرو حاکم در برخی از کشورهای جهان اسلام و برقراری ارتباط با کشورهای غربی روی آورده است. (کرمی، ۱۳۹۰)
در مورد حمایت از جنبشهای آزادیبخش نیز بهطور مثال در عربستان حمایت از اقلیتهای مسلمان، به معنی کمک به نهضتهای آزادیبخش نیست، بلکه این حمایت که بهصورت اقتصادی و سیاسی انجام میشود، اغلب از مجاری دیپلماتیک و با کسب نظر موافق دولت موردنظر صورت میگیرد و اصولاً این حمایت شامل اقلیتهای مسلمان در کشورهای دارای اکثریت غیرمسلمان میشود (آقایی و احمدیان، ۱۳۸۹: ۸)
در مورد اصل حفظ استقلال نیز کشورهای شورا ناتوان از حفظ این امر در طول سیاستهای خود بودند بدین گونه که نگاه آنها به مسئله ارتباط با سایر کشورها و داشتن روابط متقابل و درعینحال حفظ استقلال خود ناتوان از برقراری توازنی در این میان بهمثابه ایران بودند. این در صورتی است که هرچند کشورهای شورا در اساسنامه های خود این مسئله را رد میکنند امّا در دورهها متعدد و به اشکال مختلف به دول قدرتمند خصوصاً دول غربی وابستگی شدید داشته اند.
در مورد مسئله فلسطین و رژیم اسرائیل نیز اعراب خلیجفارس سیاست مماشات گونه نسبت به اسرائیل داشتهاند و نهتنها رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختهاند و خواستار بهبود و حلوفصل اختلاف آن دولت با فلسطین بودند، بلکه با این کشور در جهت مقابله با خیزشهای اسلامی همکاری کرده اند.
در مورد تحولات اخیر نیز اعراب خلیجفارس نیز دیدگاه اعراب مبتنی بر مخالفت با جنبشهای مردمی بوده است. در مواردی «حفظ وضع موجود» و حمایت از رژیمهای مستقر و در یککلام نیز که تحول رخداده است، مثلاً در مصر که رژیم حسنی مبارک ساقط شد، عربستان تلاش کرده است که از سلفیها، از یکسو برای مقابله با خیزشهای مردمی و ممانعت از دگرگونیهای جدی استفاده کنند و از سوی دیگر خواسته است که با حمایت از سلفیها نفوذ خود را در این کشورها گسترش دهد. و در این بیشترین تلاش خود را برای مقابله با بهار عربی انجام داد. (موسوی و تلیایی، ۱۳۹۱: ۸۴-۸۳)
این کشورها در دستیابی به مردمسالاری را در منطقه در جهت تضاد با منافع ملی خودارزیابی میپندارند و بر ناکارآمدی این ساختار تأکید دارند. اعراب مخصوصاً عربستان به لحاظ تهدیدهای امنیتی، هویتی و ساختاری، در صورت تشکیل مردمسالاری دینی موافق نخواهند بود. (دهقانی فیروزآبادی و جلال فرازی، ۱۳۹۱: ۱۷۸)
نگاه اعراب نسبت به کشورهای شورا نسبت به پدیده تحولات اخیر از دیدگاه یک جنبش با دیدگاه اسلامی نیست. و سعی میکنند این خیزشها را در تلاش برای نیل به اهدافی چون بهبود وضعیت اقتصادی و بهبود وضعیت اجتماعی معرفی کنند تا نه خیزشهایی اسلامی، مردمی و استکبارستیز که خواهان تغییر ساختار منطقه و روی کار آمدن دول اسلامی با گرایش مردمی و اسلامی باشند.
ازاینجهت تحولات بیداری سبب تشدید تفاوت درک و نگاه متعارض دو بازیگر بهطورکلی شد بهطوریکه ایران شیعی با طرح و اطلاق این تحولات به بیداری اسلامی، همزادپنداری با این تحولات، حمایت از این رخداد در جهت اصول سیاسی خود و در مقابل کشورهای شورا در جهت حفظ وضع موجود و با تلقی سطحی و غیر اسلامی از این تحولات و سعی در خنثیسازی این خیزشها سبب مقابله بیشتر این دو بازیگر شدند.
۳-۱-۳ رهیافت و ذهنیت تاریخی منفی
عامل دیگر که نقش مهمی را در تعاملات ایفا میکنند، الگوی تعاملات ایران با کشورهای خلیجفارس نیز شدیداً متأثر از افکار، برداشتها و ادراک متقابل ایرانیان و اعراب شکل یافته است. ساختارهای مادی ایرانیان و اعراب طوری ساختهشده است که نسبت به یکدیگر در وضعیت بیاعتمادی قرار داشته و این بی اعتمادی درگذر زمان و بهواسطهی علل و عوامل مختلف در صورتهای مختلف تولید، بازتولید و تداومیافته است و یک وضعیت پیچیده و مزمن از تقابل ایرانی- عربی را در خلیجفارس شکل داده است. (کاویانی، ۱۳۸۸: ۳)
روابط میان اعراب و پارسیان همواره محل تناقض بوده است؛ و این ایستار فقط منحصر به دوره معاصر نیست بلکه به دلیل مبارزه برای دستیابی و کسب قدرت فائقه در منطقه، در طول ادوار تاریخی متعدد به جزئی از روانشناسی جمعی مردم دو گروه تبدیلشده است.
تصور و برداشت کشورها در عرصه روابط بینالملل نسبت به یکدیگر، رفتار و عملکرد آنها را در قبال هم تعیین مینماید. این تصور و انگاره در بین سه نگاه هابزی، کانتی و لاکی متغییر است که درواقع تلقی دشمن، رقیب و دوست داشتن از بازیگر مقابل است. رفتار کشورهای عربی و اعراب در طول تاریخ در عین اشتراکات فراوان مذهبی و تاریخی بیشتر نگاه هابزی به یکدیگر را تجربه کرده است. که این مسئله یک ذهنیت منفی و تجربه تاریخی مذمومی از دو طرف را در اذهان دیگری ایجاد نموده است که هر چه به زمان حاضر نزدیک میشویم آستانه و ضریب آهنگ این بدبینی تشدید میشود.
در نگاه اعراب نسبت به ایران گفتمانهای قومی ـ ملی تأثیر دارد. قومیتگرایی پدیدهای است که در میان عربها بهطور تاریخی وجود داشته است. در داستانهای تاریخی آمده است که عربها به قبایل و جنگهای خود تا چه اندازه تفاخر و مباهات میکردهاند. این نگاه قومی و ملی مایه مباهات عربها نسبت به خودشان بوده است و نسبت به قومیتهای دیگر احساس جدایی میکردهاند و خودشان را قومی برتر میدانستهاند. اعراب از یک نژاد و مذهب مشترکی نیستند، آنچه امروزه همه عربها را به هم پیوند داده است نه نژاد و نه مذهب بلکه تنها زبان عربی است. این مسئله در شکل جدید آن به ناسیونالیسم عربی تعبیر میشود که در شکلهای افراطی منجر به ظهور بعثیسم در عراق یا ناصریسم در مصر شد که اینها عربها را نژاد برتر میدانند و حتی اسلام را هم دینی عربی میدانند. این نوع نگاهها نیز میتواند در نوع نگاه اعراب به ایران تأثیر گذارد. که عربی ـ عجمی کردن نتیجه چنین رهیافتی در دیدگاه دو طرف میشود. (نجفی فیروزجایی، ۱۳۹۰)
نمونه و شاهد مثال تأثیر این فضای بدبینی را میتوان در موارد ذیل مشاهده نمود که بهترین نمونه این ابتذال نژادپرستی عربی در رژیم صدام رساله خیرالله طلفاح، دایی صدام است، با عنوان «سه موجودی که خدا میباید خلق میکرد: ایرانیان، یهودیها و مگسها» .(Said, 2000: 123)یا جمله ملک خالد، پادشاه عربستان (۱۹۷۵-۱۹۸۲) که در طول جنگ ایران عراق آشکارا از صدام خواست که: «این ایرانیهای احمق را له کنید!» یا مورد دیگر میشل عفلق که ایرانیان را «دشمن امت عرب» را معرفی کرد. (فرخ، ۱۳۹۲)
تأثیر این رویکرد را میتوان در نگرش کلی آنها در، حق هستهای ایران، تلاش برای جعل نام خلیجفارس، حمایت از ادعای امارات نسبت به مالکیت جزایر سهگانه ایرانی، ترسیم چهره منفی از ایرانیان در نظام آموزشی و کتب درسی، تخریب چهره ایران در رسانهها، ایجاد محدودیت و برخورد زننده با حجاج ایرانی، اسناد ویکی لیکس و دشمنی و معاضدت آنها با ایران (بهطوریکه پادشاه عربستان خطاب به امریکا گوشزد کرده بود که سر این مار (ایران) را له کنید) و مواردی از این قبیل را میتوان اقدامات کشورهای حوزه خلیج برای تخطئه و تخریب ایران در منطقه انجام داده است. که اخیراً نیز میتوان از اتهام ترور سفیر عربستان توسط ایران در واشنگتن بسیاری از مردم را شگفتزده کرد. که با دشمنی ایران و عربستان سعودی، شاید تعجبی نداشته باشد .(Rubin, 2011)
البته برای نقد صحیح این مسئله باید نقش ایران نیز در این مورد ذکر نمود که ایرانیان نیز به دلیل بالیدن به دستاوردهای فرهنگی و تمدنی فاخر خود و حس خودبرتربینی و نگاه تحقیرآمیز به اعراب سبب تشدید این نگرش نادرست شدهاند. نگاهی که در قالب اندیشههای شوینیستی و تحت تأثیر ذهنیت قومی و ملیگرایی ایرانی در تأکید بر آریایی بودن و برتر بودن خود در زمان پهلوی دوم با نماد جشنهای دو هزار و پانصدساله برای احیای آن میتوان نام برد.
متأثر از این اندیشه ایرانیان با انتساب خود به نژاد آریایینژاد خود را برتر دانسته و بهویژه به عربها و تاریخ و تمدن عربی و اسلامی آنان به دیده تحقیر مینگرند و عربها را بدوی، متوحش، عقبافتاده و خونریز میدانند و صفات مذموم و ناپسندی را که شایسته عربها نیست، به آنها نسبت میدهند.
که نمونه کنونی آن را میتوان در شبکه اجتماعی فیسبوک، مشاهده کرد که صفحهای با عنوان ” از عربها متنفرم – من آریاییام” دیدهشده است. پرچم سه رنگ ایران در عکس بالای این صفحه قرار دارد که با شعار “چون ایران نباشد تنت من مباد” مزین شده است.
یا نمونه دیگر در مساله سه جزیره مورد ادعای امارت متحده عربی، گروهی از مردم چند سال پیش در جلوی سفارت امارت گردآمده و کیکی را با ۳۵ شمع روشن کردند که این خود نشان تحقیر تاریخ ۳۵ ساله این کشور در مقابل تاریخ ۲۵۰۰ ساله بوده است.
با وقوع تحولات و حوادث اخیر پس از ۲۰۱۱ این مساله توانسته به نحو غیرمستقیم ذهنیت منفی میان ایران و اعراب را تقویت و تشدید نماید. با بروز خیزشهای مردمی در خاورمیانه موجی از حرکتهای مردمی با گرایشهای مختلف اسلامی در منطقه گرفت که زمینه دگرگونی صفحه ژئوپلیتیک منطقه را فراهم نمود. که این حکومتهای وقت را با احساس زنگ خطری جدی مواجه ساخته بود که آنها را به تغییر ساختار کلی خود مجبور میساخت. در این میان ایران بهعنوان حامی همیشگی جنبشهای آزادیبخش، با حمایتهای گوناگون از این حرکتها، زمینه جلبتوجه اعراب و برانگیختن نگاه معاضدت و مخالفت با ایران برانگیخت. آنها ایران را بهعنوان عامل بیرونی ایجاد این تحولات و اخلالگر در این کشورها، تلقی کرده و ازاینجهت موج اتهام و بدبینی را در این دوره شاهدیم که در بستر ذهنیت تاریخی منفی دو طرف قابل پیش بینی است. اعراب درواقع با تلقی تقریبی جنگ ایران و کشورهایی عرب حوزه خلیجفارس، تحولات را از جانب ایران و با حمایت او صورت میگیرد. که نمونه آن را در بحرین و یمن میتوان اشاره کرد. ازاینجهت تحولات بیداری خود زمینه تأثیر غیرمستقیم بر ذهنیت تاریخی به یکدیگر و رویکرد بدبینانه به ایران را فراهم نمود.
۴-۱-۳ رقابت قدرت در منطقه
منطقه خلیجفارس از چندین دهه گذشته عرصه رقابت سه قدرت اصلی منطقهای یعنی ایران، عربستان سعودی و عراق بوده است. سعودیها در دهه های گذشته همواره بخشی از توازن قدرت منطقهای در خلیجفارس بودهاند و عمدتاً سعی کردهاند تا با توازن سازی بین ایران و عراق، نگرانیهای امنیتی خود را کاهش دهند. در دهه ۱۹۷۰، توازن قدرت در خلیجفارس بر اساس تعاملات ایران دوره پهلوی و عربستان سعودی و توازن سازی این دو بازیگر در مقابل عراق قرار داشت؛ نوعی از توازن و معادلات منطقهای که متأثر از ساختار دوقطبی قدرت در نظام بینالملل دوره جنگ سرد و اتحادها و رقابتهای منطقهای مبتنی بر آن بود. در دهه ۱۹۸۰، سعودیها حمایت از عراق به خصوص در دوره جنگ در مقابل ایران را برای توازن سازی انتخاب کردند. در دهه ۱۹۹۰ و بعد از اشغال کویت از سوی صدام، باوجود سیاست مهار دوگانه ایران و عراق از سوی آمریکا، سعودیها سیاست تعامل و همکاری متعادل با جمهوری اسلامی ایران را تعقیب کردند که بهنوعی در مقابل عراق تضعیفشده محسوب میشد. (اسدی، ۱۳۸۹)
شورای همکاری رویکردی موازی اما نه دقیقاً مشابه، برای ایجاد بازدارندگی در مقابل ایران را دنبال میکند. سعودیها بیشتر در پی ایجاد توازن قدرتی ظریف در مقابل ایران هستند و تمایلی به رویارویی مستقیم با ایران ندارند .(Gause, 2007) تغییر و تحولات اخیر خاورمیانه شاهد رخدادهایی بوده است که حاکی از افزایش نسبی قدرت و نفوذ منطقهای و سطح تأثیرگذاری ایران بوده است. مشخصهای که بهواسطه نقش فعال ایران در مسائل و عرصههای مهم منطقهای چون اشغال عراق، جنگ سیروزه لبنان، مسئله فلسطین، برنامه هستهای، رویکرد امنیتی منطقهای و انرژی نمایان میشود که خود این در منطقه حساسیتهای منطقهای و فرا منطقهای را در دیگر بازیگران مثل اعضای شورا باالاخص عربستان رقم زده است. این امور هرکدام خود به نحوی ایران را در ربودن گوی سبقت از رقبا یاری داد بدین گونه که بحران اشغال عراق توسط امریکا در ۲۰۰۱٫ (و حذف رژیم صدام حسین و ناکامی در ایجاد ثبات سیاسی و نظامی در عراق فرصت جدیدی را برای ایران در سطح منطقه ایجاد کرده است .(Bahgat, 2007: 5-14)
بهطوریکه روند تحولات عراق افزایش نقش و قدرت شیعیان و کردها و کاهش نقش اعراب سنی را در پی داشت. از منظر سعودیها این تحول باعث کمرنگ شدن هویت عربی عراق و نقش آن بهعنوان دولت حائل و توازن بخش در مقابل ایران، تغییر توازن قدرت منطقهای به نفع ایران شده که با توجه به قدرتیابی شیعیان در عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور، اعراب و خصوصاً عربستان نگران از وضع موجود سعی در اقدام در جهت مقابل این روند را در پیش گرفتند که مسبب بخش عظیمی از ناآرامیهای عراق این دول بودند.
یا در افغانستان که اشغال آن توسط امریکا موجب سقوط طالبان متحد ریاض و دشمن سیاسی و ایدئولوژیک تهران شد و خود این سبب افزایش نفوذ ایران و برتری آن بر سایر رقبایش در منطقه شده بود.
دیگر واقعیت و تحول نوین منطقهای، پیروزی حزب اسلامگرای حماس در فلسطین و وارد شدن آن به ساختار قدرت در کنار حزب فتح بود. عدم شناسایی اسرائیل از سوی حماس و تأکید بر مقاومت، تشدید احساسات و نقش احزاب اسلامگرا در منطقه و افزایش نقش و نفوذ منطقهای ایران با توجه به ارتباطات و پیوندهای مستحکم آن با حماس، ازجمله پیامدهای عمده بودند.
تحول دیگر جنگ سیوسه روزه حزبالله.. در مقابل اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ بود. این جنگ با توجه به نمایش قدرت بیسابقه حزبالله… در برابر اسرائیل بهعنوان یکی از نشانههای جدی تهدید پذیری امنیت اسرائیل تلقی شد. پیوند حزبالله… با ایران، این جنگ را بهعنوان حوزه جدیدی از گسترش نقش و نفوذ منطقهای ایران مطرح ساخت. نکته دیگر اینکه پیروی و افزایش نقش گروههای اسلامگرای حزبالله… و حماس، به بحران اقتدار در کشورهای اقتدارگرا و محافظهکار عربی چون عربستان سعودی دامن میزد و با تحریک افکار عمومی و جنبشهای اجتماعی، ثبات و امنیت این رژیمهای سیاسی را در معرض خطر قرار میداد. نگرانی کشورهای شورا در جریان جنگ بیستودو روزه غزه به نحوی بود که شورا در قبال حملات اسرائیل به غزه سکوت کردند و حتی گزارشها و نشانههایی از خشنودی آن از این حمله آشکار شد. (گودرزی، ۱۳۸۷: ۶۰-۶۱)
تحولات موسوم به بیداری اسلامی یا خیزشهای عربی که از اواخر ۲۰۱۰ شروعشده و هماکنون ادامه دارد نیز اخیر باعث کاهش نقش و نفوذ و درنهایت تغییر توازن قوای منطقهای به ضرر شورا همکاری شده است. سقوط مصر بهعنوان یک کشور محافظهکار معتدل، خیزشهای مردمی در بحرین، افزایش نقش ایران در یمن، تحولات سوریه و افزایش قدرت و نفوذ ایران در بین حماس، حرب الله و سوریه و… زمینه را به ضرر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و چرخش توازن قوای منطقه به نفع رقبای او گردانیده است.
وقوع خیزشهای عربی خاورمیانه که سیستم قدرت و تعاملات میان بازیگران این منطقه را دستخوش تحول نمود، نوعی تحول در استراتژیهای منطقهای شورای همکاری به وجود آمد که آن کنشگری بر مبنای الگوی موازنه سازی برونگرا است که در این چارچوب اعضای شورای همکاری در تلاش است تا با ائتلاف یا یک بازیگر مهم منطقهای همچون ترکیه اسرائیل جهت موازنه سازی منطقهای و متعادل کردن پدیدههای متأثر از تحولات بهار عربی اقدام نماید. ازاینرو محتملترین وضعیت در روند موازنه سازی منطقهای برای شورا چرخش به سمت ترکیه و تا حدی اسرائیل است که بتواند موازنه لازم را در برابر قدرت منطقهای ایران و مصر حفظ نماید.
سیاست فعالانه کشورهای شورا و در رأس آنها عربستان و قطر نسبت به تحولات جهان عرب بهویژه در مورد مصر، بحرین و سوریه، نشانگر تلاش شورا برای ایفای نقش فعالانه در منطقه باهدف تغییر توازن قوای منطقهای ازدسترفته به سود خود است. بنابراین تغییر موازنه قوای منطقهای به سود ایران و شیعیان، مهمترین عامل تغییر سیاست کلان کشورهای شورا در منطقه بوده است.
سیاست خارجی آنکارا در منطقه متأثر از اندیشههای واقعگرایی جهت تحقق اهداف و منافع ملی و حداکثر رساندن آن بهره میجوید. حزب عدالت و توسعه متأثر از اندیشههای نوعثمانیگری به دنبال دستیابی مجدد به جایگاه امپراتوری عثمانی در میان مسلمانان است. احیای هویت اسلامی خود در راستای نزدیکی بیشتر به همسایگان مسلمان خود در منطقه است. (محمدنژاد، ۱۳۹۱) هسته اصلی این دکترین را ژئوپلیتیک تشکیل میدهد و مؤلفههای دیگری چون تأکید بر قدرت نرم، تلاش برای میانجیگری و حل بحرانهای منطقهای و بینالمللی و اتخاذ راهبرد برد_برد در ارتباط با دیگر کشورها، این دکترین را تکمیل میکنند. (صولت، ۱۳۹۰)
استراتژی داوود اوغلو تبلور در دکترین “به صفر رساندن مشکلات با همسایگان” است. با همسایگان خود روابط دوستانه برقرار کرده و مشکلات و اختلافات فیمابین را از بین ببرد. درواقع دکترین داوود اوغلو در راستای افزایش اعتمادبهنفس استراتژی سیاست خارجی ترکیه قرار دارد تا با تکیه بر پیشینه تاریخی، جایگاه خود را در خاورمیانه، بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز ارتقا دهد و پس از موفقیت در نقاط نزدیکتر به خانه، قدرت چانهزنی بیشتری در مقابل اروپا و آمریکا داشته باشد.
در دکترین عمق استراتژیک و متأثر از این رویکرد، ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقهای در بالکان یا خاورمیانه کند، چراکه ترکیه کشوری است مرکزی، نه منطقهای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند. چیزی که به این کشور در نظام بینالملل اهمیت استراتژیک میدهد. این دکترین بر این باور است که ترکیه باید نقش رهبری مناطق پیرامونی خود را به عهده بگیرد و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. وی این ادعا را رد میکند که ترکیه پلی میان بین اسلام و غرب است، ترکیب موفقی از “دموکراسی” و “اسلام".
برای مثال میتوان به نقش میانجیگری این کشور در بحرانهای منطقهای چون مذاکرات صلح فلسطین- اسرائیل، تنش میان عراق و سوریه و مسئله هستهای ایران اشاره نمود. علاوه بر این آنکارا برای بهبود وضعیت اقتصادی خود، تحرکات خود را در منطقه گسترش داده است که در این خصوص میتوان به نفوذ این کشور در کردستان عراق اشاره کرد که بیش از ۳۰۰ شرکت ترکیهای در آنجا حضور فعال دارند. (کیانی، ۱۳۹۱)
تحولات سیاسی در جهان عرب که به سقوط رژیمهای دیکتاتوری منجر شده است، زمینه جدیدی را برای سیاست خارجی فعالانهتر از سوی دستگاه دیپلماسی ترکیه فراهم کرده است. دولت ترکیه با حمایت از تحولات جهان عرب و تلاش برای نزدیکی سیاسی با رژیمهای جدید عربی، شرایط را برای افزایش اعتبار منطقهای خود در جهان اسلام فراهم کرد. ترکیه در مقایسه با سایر قدرتهای منطقهای در خاورمیانه در حال تحول بیش از دیگران تلاش دارد تا همسو با روند انقلابهای عربی خود را پیشتاز خاورمیانه جدید معرفی کند. گرایشهای اسلامی دولت اردوغان، به وی امکان داده تا به گروههای سیاسی اسلامگرای میانهرو در مصر، تونس و لیبی در منطقه نزدیک شود. (محمدنژاد، ۱۳۹۱)
اما تحولات جهان عرب، خود سیاست خارجی منطقهای ترکیه را با چالشی جدی مواجه ساخته است. دولت اسلامگرای ترکیه در پرتو تحولات جهان عرب با چالشی اساسی در سیاست خارجی منطقهای خود مبنی بر “به صفر رساندن مشکلات با همسایگان” مواجه شده است. از سوی دیگر، بحران سوریه و حمایت ترکیه از مخالفان دولت بشار اسد روابط رو به رشد ترکیه با همسایگان منطقهای خود یعنی ایران، سوریه و عراق را تحت تأثیر قرار داده است.
البته بحرانهای اخیر منطقه خاورمیانه تئوریهای داوود اوغلو را با چالشی جدی مواجهه کرده است. بهطوریکه شاهد تناقض در مواضع ترکیه نسبت به تحولات جهان عرب هستیم. ترکیه در تحولات تونس و مصر سعی کرد ارائهدهنده الگوی سیاسی یا حکومتی به این کشورها باشد و از روند انقلاب مردمی در این کشورها استقبال کرد و زمانی که خیزش مردمی به کشوری چون لیبی رسید، برخلاف مخالفتهای اولیه ترکیه با مداخله نظامی در لیبی، سرانجام این کشور مجبور شد با توجه به اوجگیری تظاهرات مردمی، منفعت نگری و محافظهکاری خود تا حد زیادی با کشورهای غربی، در لیبی همراه شود. اما، سیاست خارجی ترکیه در مورد سوریه برخلاف تئوری داوود اغلو، بهیکباره تغییر کرد و رویکرد جدیدی را نسبت به تحولات منطقه در پیش گرفت. سوریهای که مدتی پیش در سیاست خارجی ترکیه بهعنوان همکار و همسایهای استراتژیک محسوب میشد. (صولت، ۱۳۹۰)
با وقوع تحولات و خیزشهای عربی موسوم به بیداری اسلامی نیز تغییر و تحولاتی در خاورمیانه رخ داد و عرصه را برای بازیگران متفاوت، و آنها را وارد معادلات پیچیدهای کرد بهطوریکه برای برخی بازیگران تعمیق منافع و برای عدهای دیگر تشدید تهدید را به همراه آورد. وقوع خیزشها در بحرین هم از این قاعده مستثنی نبود و با رخ دادن آن بازیگران حوزه خلیج را با شرایط متفاوت مواجه ساخت. ایران نیز بهتبع این قاعده از این حادثه (در عین وجود مخاطرات برای ایران) در جهت گسترش منافع خود و افزایش امنیت نسبی و حفظ جایگاه خود در منطقه استفاده کرد.
یکی از این کشورها بحرین بوده است که به علت وجود شیعیان در آن، نزدیکی جغرافیایی، تأثیرپذیری شدید از ایران و ایدئولوژی انقلاب اسلامی و تمایل ملل معترض منطقه به ایران و گرایش آنان به ارزشهای اسلامی زمینه را برای بسط ایدئولوژی اسلامی، تقویت موضع ایران و ایفای نقش گستردهتر در منطقه شده است. به ایران با حمایت از گروه های سیاسی و خیزشهای اسلامی برای خود باعث افزایش اعتبارشده است و توانسته است سبب تقویت اقلیت شیعی و گسترش مناسبات جمهوری اسلامی ایران با آن و تضعیف عربستان بهعنوان رقیب عمده ایران در منطقه و شورای همکاری خلیجفارس شده است. (آدمی،۱۳۹۱: ۲۶)
راسل مید معتقد است که معادلات منطقهای در جهتی در حال پیش روی است که به نفع ایران میباشد و دراینباره میافزاید:” تحولات منطقهای به نفع آن کشور است. ایران در حمله عراق در دوره صدام حسین با آمریکاییها همکاری کرد همچنین هماکنون موقعیت آن کشور در مرز با عراق تحکیم یافته است. در سوریه، ایران با کمک نیروهای حزبالله لبنان توانسته به تقویت توان نظامی نیروهای ارتش دولتی سوریه کمک کند. اگر از موضعی واقعگرایانه نگاه کنیم قدرت و اعتبار ایران در حال افزایش است. در تمام منطقه بهار عربی باعث کاهش قدرت کشورهای با رژیمهای سنی شده است و در مقابل توازن قوا به نفع ایران تغییریافته است. (راسل مید، ۱۳۹۳)
واقعیتی که انتخابات برگزارشده در مصر و تونس، آن را آشکار ساخته است. پیروزی احزاب اسلامی و اسلامگرایان در این دو کشور گواه صادقی بر این مدعاست. (دهقانی فیروزآبادی و فرازی،۱۳۹۱: ۸)
تغییر در نوع و ماهیت رژیمهای منطقه بهویژه مصر نیز، توازن استراتژیک در منطقه را برهم زده است. این مهم بدون شک منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیشازپیش تثبیت کرد. به عقیده خود اروپاییها ” ایران برای نخستین بار رهبری منطقه خاورمیانه را در دست گرفته است. ایران آنقدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود” (www.farsnews.com).
فضای سیاسی حاکم بر خاورمیانه با وجود محذورات ساختاری خود برای ایران در این هنگام خود موجد فرصتهایی برای ایجاد موقعیتی برای بسترسازی جهت تقویت و تکثیر گفتمان سیاسی خود در منطقه فراهم آورده است. ایران در منطقه محبوبیت و دامنه نفوذ خود را گسترش داده است. ازاینرو، یکی از فرصتهایی که بیداری اسلامی، پیش روی امنیت ملی ایران در حوزه سیاسی و نظامی قرار داده، تغییر نظم کهن منطقه و حرکت به سمت شکلگیری نظمی مردمی – اسلامی است. که به سبب تأثیرپذیری تحولات منطقهای از آرمانهای انقلاب ایران، حمایت ایران از جنبشهای آزادیبخش و نقش ایران بهعنوان امالقرای حکومت اسلامی تسریع گردیده است.
در مصر با سرنگونی حکومت حسنی مبارک در مصر و ابراز تمایل دولتمردان جدید این کشور به برقراری روابط دیپلماتیک با ایران، آن کشور هم بعد از سی سال قطع رابطه دو کشور، یک رقیب تاریخی برای ایران در حال تبدیلشدن به یک همپیمان منطقهای برای این کشور است. تأثیرات کوتاهمدت این تغییرات در گشایش گذرگاه رفح و نقش مصر در تحولات آشتی ملی فتح و حماس مشاهده میشود.. همچنین عربستان بهعنوان مهمترین رقیب منطقهای ایران اکنون بهطورکلی درگیر حوادث بحرین شده است و خود را در محاصره جنبشهای ضد دیکتاتوری ملتهای منطقه مییابد. (قربانی شیخنشین و کارآزما،۱۳۹۰: ۸۲)
در پس از تحولات علاوه بر ایران، مردم کشورهای مختلف نیز با برپایی راهپیمایی ضد صهیونیستی روز قدس، صفآرایی جدیدی را بر ضد اسرائیل به نمایش گذاشتند. خشم انقلابیون مصر نیز بر ضد رژیم صهیونیستی نیز فوران کرد. انقلابیون مصری در راهپیمایی میلیونی روز قدس شرکت کردند و ضمن درخواست اخراج فوری سفیر اسرائیل، در مقابل سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره شعار “بیرون برو” را سر دادند. در زمان حاکمیت مبارک، این رژیم، برگزاری هرگونه تظاهرات در این روز را منع میکرد. (روزنامه جمهوری اسلامی،۵/۶/۱۳۹۰)
در یمن، وقوع انقلاب فرصتهای جدیدی را پیشروی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای گشایش اعتبار سیاسی در این کشور بازکرده است. پتانسیل زیادی در لوای این انقلاب برای بهبود روابط دو کشور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در یمن، ایجادشده است.
از مهمترین فرصتهایی که جامعهی داخلی یمن برای منافع ملی ایران دارد میتوان به حضور شیعیان زیدی در این کشور اشاره کرد. این گروه مذهبی که تقریباً حدود ۴۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، اقلیت بزرگی در یمن بهحساب میآیند. با وقوع انقلاب در یمن و سرنگونی صالح، هرچند نظام سیاسی این کشور حفظشده است، اما میتوان امیدوار بود که این گروه مذهبی از این به بعد در معادلات سیاسی یمن نادیده انگاشته نخواهند شد و میتوان گفت ازآنجاکه این گروه نیز همانند دیگر گروههای یمنی در مبارزه علیه رژیم صالح شرکت داشتهاند، بنابراین دیگر نادیده انگاشتن این گروه در معادلات سیاسی یمن امکانپذیر نیست.
حضور زیدیها در ساختار سیاسی میتواند دیدگاه سیاست خارجی یمن را نسبت به جمهوری اسلامی ایران ملایمتر سازد.
۲-۲-۳-مراحل تکنیک آنالیز اجزای اصلی
جمع آوری دادهها
با فرض اینکه PCA بر روی یک مجموعه داده های دوبعدی (X,Y) اعمال میشود، بعد از جمع آوری داده های این دو بعد، مراحل بعد اجرا میگردد.
محاسبه ماتریس کواریانس
ماتریس کواریانس برای داده های دو بعدی به شکل زی خواهد بود:
محاسبه بردارهای ویژه و مقادیر ویژه
در میان تمام بردارهایی که میتوان ماتریس بردار را در آن ضرب کرد، بردارهایی وجود دارند که پس از ضرب، راستای آنها تغییر نمیکند و فقط اندازه آنها تغییر میکند، این بردارها را بردار ویژه مینامند. برای هر بردار ویژه یک مقدار ویژه نیز وجود دارد که بیان میکند اندازه آن بردار پس از تبدیل چند برابر خواهد شد.
Eingenvectors =
Eigenvalue =
FeatureVector = (eig1 eig2)
Eingenvectors: بردار ویژه
Eigenvalue: مقادیر ویژه
FeatureVector: ماتریسی که شامل بردارهای ویژه به ترتیب مقادیر ویژه میباشد.
انتخاب مولفههای اصلی
درواقع پراکندگی دادهها در راستای بردارهایی که مقادیر ویژه بزرگتری دارند، بیشتر است، در نتیجه، در این مرحله میتوان بردارهای ویژهای که مقادیر ویژهشان کمتر بوده را نادیده گرفت و درواقع کاهش بعد داد. بر اساس ملاک کیسر بردارهایی که مقادیر ویژهاشان کمتر از ۱ است، حذف میگردند.
بدست آوردن داده های جدید
FinalData = RowFeatureVectore × RowDataAdjust
RowFeatureVectore (بردار ویژگی سطری) ترانهاده ماتریس ستونی از بردارهای مشخصه هست، پس یک ماتریس سطری از بردار های مشخصه است. که در آن بردارهای مشخصه پر اهمیتتر در بالا قرار دارند.
RowDataAdjust (داده های تعدیل شده سطری) ترانهاده اطلاعات تعدیل شده است. در هر ستون از مجموعه دادهها قرار دارد و هر سطر یک بعد جداگانه را نگهدار میکند.
FinalData مجموعه داده های نهایی با مجموع دادهها در ستونها و همراه ابعاد سطرها است که منحصرا داده های اصلی را به ازای بردار های اصلی خواهد داد.
استفاده از داده های جدید در مدل بعدی
از داده های بدست آمده در مرحله بعد، بسته به نیاز محقق استفاده خواهد شد. در این پژوهش از دادههای بدست آمده در مدل تحلیل پوششی دادهها استفاده خواهد شد.
قابل ذکر است در این پژوهش برای اجرای تکنیک آنالیز اجزای اصلی از نرم افزار StatistiXL استفاده میشود.
۲-۳-تلفیق DEA و PCA
از زمان ارائه روش تحلیل پوششی دادهها توسط چارنز و همکاران ( ۱۹۷۸ )، این روش به عنوان ابزاری موثر برای ارزیابی و الگوبرداری بکار گرفته شده است.همان گونه که گفته شد، در این روش کارایی نسبی هر یک از واحدهای تصمیم گیری(DMU) نسبت به واحدهای همسان برابر است با نسبت موزون خروجیها به نسبت موزون ورودیها محاسبه میشود (کوپر، ۲۰۰۰). ضعف این روش در این است که تعداد واحدهای مورد ارزیابی به تعداد متغیرهای ورودی و خروجی مرتبط است(سینکا،۲۰۰۴). لذا، هرچه تعداد متغیرها بیشتر باشد، تحلیل انجام شده از قدرت تمایز کمتری میان واحدهای کارا و ناکارا برخوردار خواهد بود(جنکینز، ۲۰۰۳). بنابراین لازم است که در چنین حالتی تعداد متغیرها را برای استفاده در مدل DEA کاهش داده شود. بدیهی است چنین کاهشی باید به ترتیبی باشد که کمترین تاثیر را بر تمایز واحدهای کارا و ناکارا داشته باشد. بر اساس یک فرمول تجربی ( مهرگان، ۱۳۸۷):
(خروجی*ورودی)*۳ < واحدهای مورد ارزیابی
اگر واحدهای ارزیابی (DMU) از سه برابر مجموع ورودی و خروجیها بیشتر نباشد، نیاز به کم کردن ابعاد مسئله و کاهش هدفمند خروجیها داریم( در غیر این صورت تعداد زیادی از واحدها روی مرز کارایی قرار گرفته و کاراییشان یک میشود، که باعث نتایج نادرست و پایین آمدن کیفیت مدل میشود)
برای این منظور جنکینز و همکاران ( ۲۰۰۳ ) از ماتریس کوواریانس جزئی برای حذف متغیرهایی که با یکدیگر همبستگی زیادی دارند استفاده کردهاند.( جنکینز، ۲۰۰۳) آلدر و همکاران در سال ۲۰۰۲ به جای خروجیها یا ورودیهای اصلی که به مدل DEA وارد میشوند از روش PCA استفاده کرده و مؤلفههای اصلی ورودی گرا و خروجی گرا را جایگزین متغیرهای اصلی کردهاند(آدلر،۲۰۰۲). رویکرد مشابهی برای ارزیابی شبکه های هواپیمایی خصوصی شده به منظور اندازه گیری کیفیت فرودگاه (آدلر، ۲۰۰۱) و برای انتخاب متغیرها و مدلهای DEA (سینکا، ۲۰۰۴) بکار گرفته شده است. بروس و همکاران ( ۲۰۰۸ ) با رویکردی مشابه رویکرد سینسا و همکاران (۲۰۰۴) از روشهای PCA و DEAبرای ارزیابی عملکرد در صنعت بانکداری اینترنتی استفاده نمودهاند. (سینکا،۲۰۰۴) و (بروس، ۲۰۰۸)
در نتیجه این پژوهش مدلی تلفیقی از DEA و PCA در جهت کاهش ابعادی مجموعه دادهها در هر یک از دسته بندیهای انجام شده و رتبه بندی واحدهای تصمیم گیری و در نهایت پیش بینی ورشکستگی در هر یک از دسته ها میباشد. برای این منظور ابتدا اطلاعات مربوط به ورودیها و خروجیها را استخراج کرده و سپس نسبت تک خروجیها به تک ورودیها را محاسبه نموده و سپس روش PCA را بر روی نسبت تک خروجی به تک ورودی اعمال میشود. با انتخاب مناسب چند مؤلفه اصلی اول در تعداد متغیرها کاهش لازم به وجود میآید. در ادامه مؤلفه های اصلی انتخاب شده به عنوان ورودیهای مدل تحلیل پوششی دادهها استفاده و تحلیل میشوند. در بسیاری از کاربردها که تعداد واحدهای مورد ارزیابی نسبت به تعداد متغیرهای ورودی و خروجی کوچک است، طوری که روشهای دیگر در تحلیل آنها پاسخگو نیست این روش به خوبی عمل میکند. توضیحات تفصیلی در مورد نحوه انجام کار در فصل ۳ بیان گردیده است.
ورودیها
پیش بینی ورشکستگی یا سلامت شرکت
DEA
(سنجش کارایی)
PCA
(کاهش ابعاد)
نسبت تک خروجی ها به تک ورودیها
خروجی ها
شکل۱-۲- الگوی مفهومی پژوهش
۲-۴-پیشینه تحقیق
۲-۴-۱- تحقیقات انجام گرفته در خارج
موضوع پیش بینی ورشکستگی شرکتها، در حوزه پژوهشات مالی جذابیت زیادی در بین کارشناسان دارد. در گذشته برای پیش بینی ورشکستگی، بیشتر از نسبتهای مالی و مدل تشخیصی چندگانه که معرفترین آنها مدل آلتمن (Z-Score) میباشد، استفاده شده است که در پژوهش سال ۶۸ مدل آلتمن با دقت ۹۵ و ۸۳ درصد به ترتیب یک و دو سال قبل از ورشکستگی، میتوانست آن را پیش بینی کند(آلتمن،۱۹۶۸).
از روشهایی دیگری که برای پیش بینی ورشکستگی در پژوهشات گذشته استفاده شده، میتوان به شبکههای عصبی مصنوعی اشاره کرد. این مدلها اصولا در مقایسه با روشهای دیگر پیش بینی از دقت بالاتری برخوردار بودند(مهرانی، ۱۳۸۴)
در جدول شماره ۱-۲ به طور مختصر به شرح کلیات اهم پژوهشات گذشته در زمینه پیش بینی ورشکستگی شرکتها، پرداخته شده است.
جدول۱-۲- کلیات پژوهشات پیشین در مورد پیش بینی ورشکستگی
تکنیک مورد استفاده | بازه زمانی بیشترین تحقیقات انجام شده |