پایه ای به نام شکنو shakanu برآن ریاست داشت.»[۱۱]
در الواح هخامنشی بیشتر با مأموران و کارمندان مالیاتی با عنوان بزیکهره مواجه هستیم که به معنای دریافت کننده مالیات غله است و پس از آن با نام خراج گیر مواجه می شویم؛ این خراج گیرها تحت نظر کارمندان رده بالاتر خراج گله می گرفتند و پس از آن به عنوان گیرنده مالیات زمین برمی خوریم که کارکنان وصول مالیات جو، روغن، بز و گوسفند بوده اند.
در کنار مالیاتهایی که is-ba-zi نامیده می شده است اغلب به صورت حسابهایی مربوط به مالیاتهایی از نوع دیگر به نام کسور برخورد می کنیم؛ مقدار این نوع مالیات متغیر بوده که علاوه بر مالیات معمول دریافت می شده است. «نوعی مالیات دیگری بود که ربطی به مؤدیان مالیاتی نداشت بلکه از مالیاتهای جمع آوری شده برداشت می شد و از اقدامات اداری داخلی بود.»[۱۲]
«در زمان داریوش پس از ممیزی و ثبت دارایی املاک و تعیین مقدار مالیاتی که به هر کس تعلق می گرفت این اراضی را به واحدهای زراعی که پرسنگ نامیده می شد تقسیم می کردند و هر پرسنگ ملزم به پرداخت مبلغی معین در سال می گردید و آن بوسیله فرماندار جمع آوری و به خزانه فرستاده می شد. مالیاتهای وصولی در ساختمان مخصوصی که به گنج مرسوم بود نگهداری می شد و ریاست و اداره گنج خانه را فردی به نام مهشت گنجور بعهده داشت در این دوره موقوفات متعلق به معابد از پرداخت مالیات معاف بودند»[۱۳]پس از هجوم اسکندر مقدونی و فروپاشی امپراطوری هخامنشی سلسله سلوکیان در ایران بنا نهاده شد. در این دوره نیز رسیدگی مالیاتی به همان روش دوره هخامنشیان انجام می شده است هر چند تغییر جزئی در آن صورت گرفته بود. شهربانان سلوکی وظیفه داشتند که باج زمین را از مالکان بزرگ گردآوری کنند و این مالیات بر همان اساسی بود که داریوش بنا نهاده بوده و مبلغ مقطوعی به هر استان تعلق
می گرفت. در شهربانی ها باج مقرر را میان تقسیمات کوچکتر قلمرو استان سرشکن می کردند و مالیات سرانه نمی گرفتند. در این دوره نظام مالیاتی از قابلیت انعطاف پذیری بالایی برخوردار بود که قسمت اعظم آن از هخامنشیان به ارث برده شده است. مالیاتها و عوارض بر افراد، منازل، مزارع ، ولد، ازدواج، مرگ، باغات و چهارپایان تعلق می گرفت؛ تشکیلات بیت المال متمرکز شد ادارات ممیزی ها برقرارشد و نخستین مبانی آمارگیری شکل گرفت.
«در دوران ساسانیان نیز مالیات هر بلوگه را طبق میزان محصول آن بلوگ تقسیم می کردند و اگر کسی
نمی توانست خراج زمین خود را بپردازد و دیگری آن را می پرداخت آن زمین ازآن خراج دهنده می شد و دارنده سابق آن زمین هم به موجب وامی که داشت بنده خراج دهنده می گشت.»[۱۴]
در عهد ساسانی رسیدگی های مالیاتی توسط دبیران انجام می شد و این شغل یکی از مهمترین مشاغل بود که در رٲس آن مدیر مالیات قرار داشت که بر گروه هایی از محاسبان ، تحصیلداران مالیات و عمال ریاست می کرد.خسرو اول از معروفترین پادشاهان ساسانی پس از آرام کردن کشور اقدام به اصلاحاتی در زمینه اندازه گیری و مقدار مالیات نمود که در نتیجه این اصلاحات وصول مالیات به پول نقد صورت می گرفت و هر شهروند از بیست و دو سال تا پنجاه سال به استثنای نجبا و کارکنان دولت موظف به پرداخت مالیات بودند.
مبحث دوم- پیشینه تاریخی رسیدگی مالیاتی در ایران از اسلام تا دوره معاصر
پیامبر اسلام به فرمان خداوند دعوت خویش را در مکه آغاز کرد و پس از فتح مکه نخستین حکومت اسلامی بنیان گرفت. منابع درآمدی دولت اسلامی در ابتدای تشکیل عبارت بوده است از خمس، زکات غنایم جنگی و جزیه.«زکات مهمترین خراج جامعه اسلامی بدوی بوده است که تا پیش از هجرت پیامبر به مدینه اختیاری و پس از آن از سال دوم هجرت به مالیات واجب تبدیل شد که اگر پرداخت نمی شد به زور دریافت می گردید.»[۱۵]
جزیه نیز نخستین بار از یهودیان مدینه دریافت شد و نوعی مالیات سرانه بود که از غیرمسلمانان دریافت
می شد. با رحلت پیامبر ابوبکر به جانشینی برگزیده شد؛ شیوه ابوبکر همانند پیامبر در مورد بیت المال بدین صورت بود که هر مالی که می رسید بلافاصله آن را بین مسلمانان و افراد مستحق تقسیم می کرد. بیت المال ابوبکر عبارت از اطاقی بود که اموال بطور موقت و تا هنگام تقسیم در آنجا نگهداری می شد و کمتر اتفاق می افتاد که تقسیم اموال رسیده به روز دیگر موکول شود. در زمان خلیفه دوم نیز عمل مساحی، ثبت و ضبط دفاتر و وصول و ایصال مالیات در دست مأمورین محلی و رؤسای مذهبی بود که مطابق عرف جامعه عمل می کردند.
طبری می گوید: «عمر از نرخ های مالیاتی که توسط خسرو انوشیروان مقرر شده بود تبعیت می کرد جز اینکه وی برای اراضی لم یزرع نیز مالیات مقرر می کرد و نیز از هر هزار جریب گندم به جای یک قفیز دو قفیز دریافت می نمود. مالیات اراضی بر حسب محصول هر واحد زمین مقطوعا تعیین می شد. تعیین میزان مالیات با هر خلیفه بود و وی حق تغییر آن را داشت و گاهی هم از حق خود استفاده می نمود..هر مسلمانی که می خواست در زمین خود باقی بماند ملزم به پرداخت مالیات آن بود و در صورت مهاجرت از آن معاف می شد در دولت اسلامی مالیاتهای ثابت و عمومی براساس ماه و سال قمری محاسبه می شد اما در ایران بر اساس سال ایرانی و از نوروز شروع می شد.»[۱۶]از شواهد تاریخی معلوم می شود که ثبت و ضبط اراضی، مالیات بندی و وصول آن تا نزدیک به یکصد سال به دست مأمورین و مستوفیان محلی بود و حتی به زبان محلی اداره می شد و مالیاتهای کشاورزی نیز غالبا بعهده کدخدایان و دهقانان بود.اصول مالیات و نحوه وصول آن در دوره خلفا از موارد فوق تجاوز نمی کرد و با شریعت اسلام چندان فاصله ای نداشت و تغییرات آن بسیار اندک بود.«در دوره حکومت مغولان در ایران و پس از به تخت نشستن غازان خان به علت فساد مالی وی اصلاحات مالی را آغاز کرد که مهمترین آن عبارتند از تثبیت مالیاتها و تعیین و تدوین ضوابط مالیاتی، تعدیل مالیاتها به تناسب قدرت پرداخت مؤدیان، حذف مالیاتهای مکرر و غیر موجه، تنظیم و ترتیب نحوه وصول مالیاتها و وضع موعد معین و ثابت برای آنها. تثبیت میزان مالیاتها با وضع مقررات و دفاتر مالیاتی با قانون ولایات عملی گردید.برای این کار به ولایات ممیز مالیاتی فرستاده شد تا فهرست آبادی ها و ساکنین هر محل را نوشته و مالیات سرانه ای که میزان آن ثابت بود وضع گردید. مؤدیان باید مالیات مقرر را در دو قسط همراه با حق خزانه به محصل مالیاتی می دادند و او بعد از پرداخت مطالبات کسانی که حواله دیون را داشتند مازاد عواید مالیاتی را به خزانه تحویل می داد.یکی از تدابیر نو در اصلاح مالیاتی در این دوره تعیین سال شمسی بعنوان سال مالیاتی بود.»[۱۷]
گرانبهاترین سندی که برای تحقیق در رسیدگی مالیاتی در دهه های چهارم و پنجم قرن ۱۸میلادی وجود داشته فرمانی از نادرشاه افشار است که برای فرزندش رضاقلی میرزا نوشته است. در این دوره با افراد ذیل بعنوان عمال مالیاتی روبرو هستیم که عبارت است از مستوفی الممالک ، مستوفی، محصلان مالیاتی و متصدی ریاح. مستوفی الممالک شخصی بود که تمام مالیات دیوانی که داد و ستد شده و می بایست به عمال هر ولایت داده می شد را در اختیار می گرفت. مستوفی شخصی بود که در آمدهای مالیاتی مختلف را به مسئولیت خود وصول می کرد و محصلان مالیاتی نیز افرادی بودند که مسئول گردآوری مالیات بودند و در نهایت متصدی ریاح مسئول بررسی میزان درآمد مالیاتی و تخمین هرساله آنها از جهت پرداخت مالیاتهای مقرر بود.
پس از سقوط سلسله افشاریه و روی کارآمدن کریم خان زند نظام اداری جدیدی در اخذ مالیات و رسیدگی به آن بوجود آمد؛ این نظام تمام رده های حاکم اعم از بیگلربیگی ، کدخدا و عوامل گردآوری مالیات نظیر مستوفی، محصل و نقیب را شامل می شد؛ شخص حاکم در برابر کریم خان زند مسئول جمع آوری و ارسال مالیات منطقه خود بود.حکام شهرها در آغاز هر سال التزام نامه ای را که میزان سهم مالیاتی آنان را شامل می شد امضاء می کردند و در این التزام نامه موظف می شدند تعهد دهند که بر خلاف مفاد تعهد نامه حتی دیناری مالیات اضافه از مردم نگیرند.
«در این دوره با مناصب مالیاتی ذیل مواجه هستیم که عبارتند از: مستوفی الممالک، محسس الممالک، کلانتر، محتسب و نقیب. .مستوفی الممالک مسئول اداره امور مالیاتی و کلیه مسائل مربوط به درآمدها و هزینه های دولت بود. محسس الممالک بعنوان منشی کلانتر در هر ولایت و تحت نظارت او به تهیه دفاتری که در آنها ارزیابی بدهی مالیاتی هر صنف را که به تائید نقیب می رسید ثبت می کرد. کلانتر مسئول نصب و عزل کدخدایان بود و برای تعیین میزان دقیق مالیاتی که اصناف می بایست بپردازند با مشورت گرفتن از کدخدایان هر صنف و کسب نظر نقیب میزان مالیات هر صنف را تعیین می نمود؛ محتسب اداره بازار را برعهده داشت و زیر نظر کلانتر کار می کرد، نقیب شخصی بود که بر کار صنف و صنعتگران نظارت داشت و مالیات آنها را محاسبه می کرد.»[۱۸]
پس از فروپاشی حکومت زندیه سلسله قاجاریه به فرمانروایی آقا محمد خان قاجار روی کار آمد. در این دوره با تشکیلات مالیاتی ذیل که شامل صدر اعظم ، مستوفی الممالک، صاحب دیوان و معیر الممالک است مواجه هستیم.«بالاترین مقام مالیاتی در دوره قاجار مستوفی الممالک بود که تحت نظارت صدر اعظم به کار مشغول بود و شخصا وزیر دارایی محسوب می شد و امور فنی و مالی مانند حسابداری و تنظیم بودجه به عهده وی بود وی انتصاب کلیه مستوفیان را بعهده داشت و برای مأموران و عمال مالیاتی دستورالعمل مالیاتی می نوشت.»[۱۹]
«پس از وقوع انقلاب مشروطه دگرگونی های وسیعی در نظام مالیاتی ایران ایجاد شد و همزمان با تدوین اولین قانون اساسی که در چهاردهم ذیقعده به توشیح شاه رسید اصول مالیاتی ذیل در آن گنجانده شد که برخی ازآنها به شرح ذیل است :
اصل نود و چهارم : هیچ قسم مالیات برقرار نمی شود مگر به حکم قانون.
اصل نود و پنجم: موارد معاف از مالیات را قانون مشخص خواهد کرد.
اصل نود و ششم: میزان مالیات را هرساله مجلس شورای ملی با اکثریت به تصویب خواهد رساند.
اصل نود و هفتم: در موارد مالیاتی هیچ تفاوت و امتیازی بین افراد ملت گذارده نخواهد شد.
اصل نود و هشتم : تخفیف و معافیت از مالیات منوط به قانون مخصوص است.
اصل نود و نهم :غیر از مواقعیکه قانون صراحتا مستثناء می داند به هیچ عنوان از ملت چیزی مطالبه نمی شود مگربه رسم مالیات مملکتی و ایالتی و بلدی.»[۲۰]
بنابراین اخذ مالیات نخستین بار در قانون اساسی مشروطه مورد نظر قرار گرفت؛ نخستین قانون مالیات بر درآمد ایران در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی به تصویب مجلس رسید. به موجب این قانون شرکتها، بازرگانان و اصناف طبقه بندی شدند و مشمول مالیات قرارگرفتند؛ تا آن زمان بازرگانان بر مبنای فروش مشمول مالیات می شدند سپس در سال ۱۳۱۲ نخستین قانون مالیات بر عایدات وضع شد؛ این قانون جامع تر از قانون قبلی بود. در این قانون بیلان و حسابهای نفع و ضرر شرکتهای انتفاعی مطرح شد و بدین ترتیب بین حسابداری و مالیات رابطه قانونی مشخصی برقرار شد با این حال در قانون مزبور در تبصره ماده ۱۴ آن تصریح شده بود که تفتیش در دفاتر اوراق و محاسبات تجاری و شخصی برای تعیین مالیات اکیدا ممنوع می باشد. در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۷ هجری شمسی این قانون اصلاح و نرخ های تصاعدی جایگزین نرخ های موجود شد.
در سال ۱۳۲۳یک قانون نسبتا پیشرفته تصویب شد که به قانون دکتر میلسپو معروف است؛ این قانون در اوج اشتغال ایران زمانی که مستشار آمریکایی رئیس اداره کل دارایی بود با فراگیری از قانون مالیاتی امریکا وضع شد که مجموع درآمدهای اشخاص حقیقی و حقوقی را در کلیه منابع و پس از کسر انواع
بخشودگی ها و معافیتها مشمول مالیات می ساخت؛ مهمترین جنبه غیرعملی این قانون تنظیم و تسلیم اظهارنامه مجموع درآمد بر اساس مدارک و اسناد حسابداری بوسیله مؤدیان و نرخهای تصاعدی تا هفتاد درصد بود. این قانون عملا هیچ گاه به اجرا درنیامد و در سال ۱۳۲۴ لغو شد و نظام مالیاتی به قانون ۱۳۱۷ بازگشت. از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۵ بر پایه قانون ۱۳۱۷ که جایگزین قانون میلسپو شده بود اصلاحات مکرری صورت گرفت تا اینکه درسال ۱۳۴۵ برمبنای مقررات مالیاتی فرانسه و بلژیک قانون مالیاتهای مستقیم سال ۱۳۴۵به تصویب مجلس رسید. در این قانون برای نخستین بار استفاده از خدمات حسابداری و حسابداران رسمی پیش بینی شد؛ این قانون که براساس الگوی قانون سال ۱۳۳۵ با تغییرات وسیع تصویب شد برای نخستین بار علاوه بر دفاتر قانونی موضوع قانون تجارت، استفاده از وسایل دیگر و فرم ها و وسایل حساب از جمله تسلیم اظهارنامه به همراه ترازنامه و حساب سود و زیان را نیز مجاز شمرد؛ در ماده ۵۸ این قانون بدون هیچ گونه توجه به محتوای قانون تجارت آمده بود که مقررات مربوط به نحوه تنظیم و تحریر و آئین نامه موضوع این ماده نیز بعدا تصویب خواهد شد که بدون هماهنگی با وزارت دادگستری به اجراء گذاشته شد.پس از انقلاب نیز در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ بنا به ضرورتهایی که احساس می شد اصلاحاتی به قانون ۱۳۴۵ صورت گرفت که از جمله آن حذف مقررات مربوط به حسابداران رسمی بود که در سال ۱۳۵۹ توسط شورای انقلاب صورت گرفت.
بازنگری اصولی در این قانون در۳ اسفندماه ۱۳۶۶ انجام شد که با تصویب ۲۷۱ ماده و ۲۱۱ تبصره در سال ۱۳۶۸ به اجرا درآمد ولی هنوز سه سال از اجرای قانون مذکور نگذشته بود که به دلیل شرایط اقتصادی و اشکالاتی که در عمل مشاهده شد اولین بار در سال ۱۳۷۱و آخرین بار در ۲۷ بهمن ۱۳۸۰مورد اصلاح گسترده قرارگرفت؛ این اصلاحیه برای رفع نارسایی نظام مالیاتی ایران جمعا در ۱۳۳ ماده وضع شده است که به موجب هر یک از آنها یک یا چند ماده قانون مالیاتهای مستقیم به نحوی تغییر یافته و اصلاح شده اند.
در قانون مذکور اظهارنامه و همچنین دفاتر و اسناد و مدارک ارائه شده مؤدیان مشروط براینکه بطور صحیح و برابر مقررات تهیه شده باشد محترم تلقی شده و در اغلب موارد اساس و معیار تعیین مالیات شناخته شده است. طرز تشخیص و نحوه ابلاغ و وصول مواعد و وظایف مأموران تشخیص و حل اختلاف ، مراجع انتظامی ، معافیتها، بخشودگیها، جرائم و ضرایب مالیاتی و سایر موارد به تفصیل در ضمن این قانون وآئین نامه های اجرایی آن تشریح گردیده است.
مبحث سوم - منابع درآمد مالیاتی در اسلام و ایران
پرداختهای مالیاتی که باید بطور واجب در جامعه اسلامی صورت بگیرد دو گونه است:
الف) مالیاتهای ثابت
ب) مالیاتهای متغیر یا حکومتی
الف) مالیاتهای ثابت: به مالیاتهایی اطلاق می شود که نسبت یا مقدار یا مورد وضع آن و یا مجموع آنها مستقیما از طرف شارع مشخص و معین گردیده است مانند خمس و زکات که نسبت و موارد آن مشخص شده و خراج و جزیه که تنها موارد آن از طرف شارع تعیین گردیده است.
ب )مالیاتهای متغیر یا حکومتی : آن دسته از مالیاتها را در بر می گیرد که حاکم اسلامی می تواند در شرایط خاص وضع کند و موارد، مقدار و نسبت خاصی برای آنها در شرع مقدس در نظرگرفته نشده است بلکه تابع هزینه های ضروری و یا مطابق مصلحتی است که حاکم اسلام در نظر دارد.
انواع مالیاتهای ثابت عبارتند از:
۱- زکات: به آن دسته از مالیاتهای مخصوص گفته می شود که وسیله پاک کردن اموال افراد از حقوق نیازمندان و نیز وسیله افزون شدن و رشد یافتن اموال است که بر دو قسم زکات فطره و زکات اموال تفکیک می گردد.
زکات فطره مالیات سرانه ای است که در شب عید فطر هر سال واجب می شود و زکات اموال زکاتی است که سالانه به برخی اموال مانند گندم و جو وخرما و کشمش و شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره تعلق
می گیرد.
۲- خمس: مالیاتی معادل یک پنجم می باشد که شرعیت آن در مواردی تعیین گردیده است. خمس در هفت چیز واجب می شود که عبارتند از غنائم جنگی ، معدن، گنج ،جواهر دریا، زمینی که ذمی از مسلمان بخرد، مال حلال مخلوط به حرام ، درآمد کسب.
۳- جزیه: مالیات ویژه ای است که از اهل کتاب ساکن سرزمینهای اسلامی دریافت می شود و مقدار این مالیات بسته به نظر حاکم اسلامی سالانه مشخص می گردد.
۴- خراج: مالیات ویژه ای است که حاکم از طریق اجاره اراضی مفتوح العنوه وصول می کند زیرا این اراضی ملک همه مسلمانان است و هر کس بخواهد از آن استفاده کند باید اجاره آن را به ولی مسلمین بپردازد. با توجه به وظایف دولتها و بعهده گرفتن دفاع و امنیت کشور و لزوم بالا رفتن فرهنگ جامعه بوسیله آموزش و پرورش و نیز عمران و آبادی کشور و نیز ایفای سایر وظایف دولتها در ایجاد رفاه عمومی در صورتیکه مالیات ثابت تکافوی هزینه های دولت را نکند وضع مالیات متغیر ضرورت پیدا می کند.
از سوی دیگر می توان با بهره گرفتن از یکی از راه های ذیل مشروعیت گرفتن مالیات متغیر را از نظر فقهی ثابت کرد:
الف- استفاده ازحق ولایت امر ؛ ولی امر مسلمین طبق آیه شریفه (( النبی اولی بالمومنین من انفسهم )) نسبت به جانهای مؤمنین اولی است و بدیهی است که او نسبت به اموال آنها شایسته تراست و بنابراین وی حق دارد در صورت صلاحدید برای اداره جامعه مالیات وضع کند؛ این اختیارات از پیامبر(ص) به امامان معصوم رسیده است. اصولا برخی بزرگان بر این عقیده هستند که زکات در اسلام بعنوان مالیات مطرح شده و تعیین موارد آن از اختیارات ولی امر مسلمین است بنابراین هر حاکم حقی می تواند مالیات وضع کند یا از پرداخت آن عفو نماید. با اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت تمام اختیارات ائمه به نائب عام ایشان یعنی مجتهد جامع الشرایط می رسد بنابراین فقها بر اموال مردم تا آنجا که مقتضای اداره حکومت اسلامی است ولایت دارند و حسب ضرورت یا مصلحت حق وضع مالیات، وضع نرخ ، جلوگیری از انحصار ، احتکار و سایر موارد را دارند.
ب- ارائه شواهد و اماراتی بر امکان اخذ مالیات ؛ همچون تقسیم غنائم جنگی، استفاده از آب، وضع زکات و وضع مالیات بوسیله امام جواد(ع)
ج- استفاده از وجوب کفایی ؛ در اسلام پرداخت های مالی دیگری وجود دارند که جنبه مالیاتی ندارند بدین معنا که بطور معمول بوسیله دولت دریافت و هزینه نمی شوند و یا پرداخت هایی هستند که براساس الزام و قانون انجام نمی گیرند که این نوع شبه مالیاتی عبارتند از کفارات ، نفقات واجب انفاقات مستحبی شامل صدقه، اطعام، بخشش دین، وقف و هدیه.
در تقسیم بندی کلی که در قوانین مالیاتی ایران آمده است مالیات به دو نوع جداگانه تفکیک شده است که عبارتند از مالیاتهای مستقیم و مالیاتهای غیرمستفیم.
«مالیاتهای مستقیم به آن دسته از مالیاتهایی اطلاق می شود که به درآمد و ثروت شخص یا اشخاص حقیقی و حقوقی تعلق می گیرد و توسط دستگاه های مالیاتی و برحسب نرخ های تصاعدی وصول می شود که این نوع مالیات خود بر دو قسم است که شامل مالیات بر درآمد و مالیات بر ثروت می شود. پرداخت مالیات در واقع مشارکت در هزینه های جامعه محسوب می شود و به همین دلیل افراد به نسبت برخورداری از امکانات جامعه بایستی در تامین هزینه ها نیز مشارکت داشته باشند. پرداخت کنندگان مالیات مستقیم را از نظر رعایت عدالت اجتماعی نمی توان یکسان تلقی کرد زیرا فروشندگان کالا و خدمات پس از پرداخت مالیات سعی در انتقال مالیات به دیگران از طریق افزایش قیمت کالا و خدمات خود می نمایند که این امر موجب انتقال مالیات پرداخت شده به غیر می گردد.
مالیات بر شرکتها، مالیات بر درآمد و مالیات بر ثروت را می توان جزء مالیاتهای مستقیم طبقه بندی نمود که شخص مالیات دهنده در آن شناخته شده است و میزان مالیات برحسب تناسبی یا تصاعدی تعیین می شود.مالیاتهای غیرمستقیم به مالیاتی گفته می شود که به کلیه اشخاص مصرف کننده صرفنظر از میزان و چگونگی درآمد و دارائی آنان تعلق می گیرد؛ اگر مالیاتهای مستقیم سالانه حساب می شود مالیاتهای غیرمستقیم از استمرار برخوردار است و به ازاء مصرف با خرید کالا و خدمات توسط مصرف کننده پرداخت می شود. مالیات بر واردات، مالیات بر مصرف و فروش و سایر مالیاتها را می توان در طبقه مالیاتهای غیرمستقیم دسته بندی نمود. در این گونه مالیاتها شخص مالیات دهنده شناخته شده نیست و مالیات بطور یکسان از هر مصرف کننده بسته به مصرف وی و صرفنظر از وضع درآمد و ثروت گرفته
می شود.»[۲۱]
بخش دوم:
ضوابط صدور آرای کمیسیون های مالیاتی و نظام حاکم بر آن
بخش دوم- ضوابط صدور آرای کمیسیون های مالیاتی و نظام حاکم بر آن
پس از بررسی و تبیین رسیدگی های مالیاتی و پیشینه تاریخی آن در این بخش برآنیم تا کیفیات صدور آرای کمیسیون های مالیاتی و قواعد حاکم بر آن را مورد بررسی قرار دهیم زیرا همانطور که در روند صدور آرای قضایی صادره از مراجع دادگستری ضوابط و قواعدی حکمفرما است در صدور آرای صادره توسط کمیسیون های مالیاتی نیز وضع به همین صورت است؛ لذا این بخش به چهار فصل تفکیک شده است در فصل اول ضوابط رسیدگی در کمیسیون های مالیاتی مورد بررسی قرار گرفته است و در ذیل آن تشریفات طرح اختلاف و آئین رسیدگی به آن در کمیسیون های مالیاتی مورد مطالعه واقع شده است و در فصل دوم به نظام حاکم بر صدور آرای کمیسیونهای مالیاتی پرداخته شده است که در ذیل آن مراحل صدور آرای کمیسیونهای مالیاتی و کیفیات آن و نیز مرور زمان مالیاتی تبیین شده است. در فصل سوم نیز به اعتراض در صدور آراء و آئین رسیدگی به آن پرداخته شده است و در ذیل آن مباحثی چون آرای قابل اعتراض و کیفیت اعتراض و آئین رسیدگی به آن مورد مطالعه واقع شده است و بالاخره در فصل چهارم اقسام اختلافات مالیاتی و مراجع ذی صلاح در حل و فصل آن مورد تبیین واقع شده است.
فصل اول- ضوابط رسیدگی در کمیسیون های مالیاتی
در ابتدای این فصل قبل از اینکه در مورد ضوابط رسیدگی در کمیسیون های مالیاتی بحث شود لازم است تشکیلات نظام مالیاتی کشور مورد بررسی قرار بگیرد زیرا شناخت ضوابط رسیدگی و عملکرد کمیسیون های مختلف مالیاتی بدون آشنایی با اجزای تشکیل دهنده سیستم اداره مالیات ممکن نیست.
تشکیلات نظام مالیاتی کشور اعم از تشخیص و وصول به روش کنونی دارای سابقه زیادی نمی باشد و این موضوع با در نظر گرفتن اینکه قوانین و مقرراتی که امروزه سرلوحه کار مأمورین و مؤدیان مالیاتی می باشد برگرفته از قوانین کشورهای اروپایی است آشکارتر می گردد.سیستم وصول مالیات با روش کنونی در کشور دارای سابقه ای کمتر از یک قرن می باشد و همانطور که گفته شد با ورود هیأت های امریکایی به رهبری مورگان شوستر آغاز گردید.کوچکترین واحد تشکیلات مالیاتی حوزه مالیاتی و بالاترین رده مالیاتی معاونت درآمدهای مالیاتی وزارت امور اقتصادی و دارایی و معاون وزیر می باشد که بعنوان بخشی از اجزای وزارت امور اقتصادی انجام وظیفه می نماید.
۲-۲-۱-۱۳-وضعیت و نگرش جوانان ایران گزارش نهایی نتایج پژوهشی طرح مشاوره ملی با جوانان۱۳۸۰
مطابق یافتههای پیمایش مذکور در پاسخ به سوال” احساس میکنم شادابی و نشاطی را که یک جوان باید دارا باشد، ندارم“ ۵۶ درصد پاسخگویان فاقد شادابی و نشاط طبیعی جوانی بودهاند (بی نام،۱۳۸۰: ۶۰). که حکایت از پایین بودن احساس شادابی و نشاط در جوانان است . در مجموع به لحاظ بهداشت روانی نتایج واقعاً نگران کننده و هشدار دهنده است شایان ذکر است وضعیت مذکور در میان دختران و پسران تفاوت معناداری ندارد بررسی وضعیت سلامت روانی با دو پرسشنامه انجام پذیرفت و مجموعاً از هر دو پرسشنامه چنین نتیجهگیری میشود که مشکل روانی در دختران بیش از پسران است هر چند مشکلات روانی خفیف در دختران شیوع کمتری دارد. (همان: ۱۵۹). در تحلیل وضعیت مذکور بر اساس سطح درآمد خانواده وضعیت سلامت روانی افراد با درآمد پایین نسبت به افراد، درآمد متوسط و بالا متفاوت است؛ یعنی افرادی که درآمد پایین دارند به طور معناداری نسبت به افرادی که در آمد متوسط و بالا دارند کمتر است ولی بین افراد با درآمد متوسط و بالا تفاوت معناداری (براساس آزمون تو کی) مشاهده نشده است(همان :۲۰۰).
به لحاظ متغیر تحصیلات؛ بهترین سطح رضامندی نسبت به سلامتی به ترتیب متعلق به جوانانی است که تحصیلاتشان راهنمایی؛ دبیرستان؛ فوق لیسانس و مقاطع بالاتر است. جوانان پیشدانشگاهی و دانشجویان دورههای فوق دیپلم و لیسانس از این بابت در وضعیت بدتری هستند (همان: ۲۳۹).
یافتههای تحلیلی حکایت از آن دارد که رضایت از خانواده با سلامت روانی رابطه مستقیم دارد؛ به این معنا که هر قدر رضایت از خانواده بیشتر شود، سطح سلامت روانی وی بالاتر میرود (همان: ۲۷۱) نیز چنانچه پاسخگویان را بر اساس میزان سلامت روانی به چهار دسته مشکلدار، نسبتاً مشکلدار، سالم و کاملاً سالم تقسیم نماییم. با گروه مشکل دار در مقایسه با گروه های دیگر، نگرش مثبتتری به دوستانشان دارند. نیز در خصوص مشارکت سیاسی، رابطه مشارکت سیاسی با سلامت روانی رابطهای مستقیم است؛ هر چه افراد سلامت روانی بالاتری برخوردار باشند نسبت به مشارکت سیاسی بهتر میاندیشند (همان: ۲۷۶) نیز نسبت به رضایت از شغل (همان: ۲۸۱) لذت از اوقات فراغت مشارکت اجتماعی (همان: ۲۸۳) نگرش به نهادهای حکومتی (همان: ۲۸۵) همه رابطه معناداری وجود دارد.نیز با توجه به آنکه پیشبینی میشود رضایت ازخانواده و دوستان از ابعاد رضایت از زندگی باشد و چون جامعهآماری ما دانشجویان است بیان آمارهایی در این خصوص مناسب به نظر میرسد.
به لحاظ وضعیت اقتصادی دانشجویان دختر ازنظر اقتصادی به طور معناداری بهتر از دانشجویان پسر هستند. (همان: ۵۱۳). به لحاظ نگرش به خانواده نیز دانشجویان دختر به طور معناداری نگرش مثبتتری دارند(همان: ۵۱۴) در مورد گروه دوستان دانشجویان پسر در مقایسه دانشجویان دختر نگرش بهتری نسبت به دوستان خود دارند (همان: ۵۱۵)نیز دختران به طور معناداری نگرش مثبت به کارکرد مساجد و هیاتهای مذهبی دارند (همان: ۹ - ۵۱۸)در حوزه دینداری هم در بعد اعتقادات قلبی دینی و هم در اعتقادات رسمی دینی دختران دانشجو به طور معناداری از پسران دانشجو نگاه مثبتتری دارند به ویژه در بعد اعتقادات قلبی دینی (همان:۴ـ ۵۲۳) هدف از ذکر مطالب فوق این است که ببینیم اگر رضایت از زندگی را به حوزه های خاصی تفکیک نماییم و در هر یک از حوزه ها به تفکیک زن و مرد نتایج آن را بیان نماییم ؛ در این صورت آیا می توانیم با اطمینان بالایی به تفاوت رضایت از زندگی بین دختران و پسران دست یابیم ؟ قرائن در اینجا به اندازه کافی نیست ولی می توان بر اساس مطالب مذکور احتمال داد که رضایت از زندگی پسران کمتر یا مساوی رضایت از زندگی دختران باشد .
۲-۲-۱-۱۴- سنجش توصیفی احساس خوشبختی( نایبی۱۳۷۵ )
در این اثر تحقیقی محقق به سنجش توصیفی احساس خوشبختی میپردازد. سنجش متغیر وابسته از طریق یک گویه انجام پذیرفته «کلاً چقدر احساس خوشبختی مینمائید؟»
به نظر ما بررسی متغیر وابسته ـ که متغیر اصلی تحقیق است ـ از طریق یک گویه به پایایی[۱۸] تحقیق خدشه جدی وارد می کند. و از دقت کار میکاهد.درهر حال مشخص نیست که آیااحساس خوشبختی یکسازه[۱۹] است یا یک متغیر بسیط؟
آنگاه در حالت نخست باید اهتمام به شناخت ابعاد آن داشته باشد و در حالت دوم باید با افزایش تعداد گویهها سطح سنجش آن را از تربیتی به فاصلهای ارتقا بخشد.
در این تحقیق برای رضایت از زندگی به مثابه یک متغیر مستقل چهار بعد در نظر گرفته شده است:
رضایت از زندگی خانوادگی، رضایت از مسکن، رضایت از تندرستی و رضایت از شغل. بعد نخست با یک گویه سنجیده شده است: آیا از زندگی خانوادگی خود راضی هستید؟ بعد دوم که رضایت از مسکن است؛ دارای دو مولفه است الف: رضایت از اندازه مسکن ب: رضایت از محلهای که فرد در آن زندگی میکند.
بعد سوم رضایت از تندرستی است که آن نیز با یک گویه سنجیده میگردد و بعد چهارم رضایت از شغل است که دارای ابعاد متعددی است- (مافوق، همکار، امکان ترفیع شغلی، امنیت اقتصادی، فاصله درآمد از درآمد مطلوب و تفاضل رتبه درآمد از درآمد مطلوب)-(نایبی،۱۳۷۵: ۲۰ ).
نظر به اینکه احساس خوشبختی با رضایت از زندگی دارای همبستگی نسبتاً زیادی است (همان:۵۵)
جدول ۲-۱۷نتایج آزمون فرضیات به کار گرفته شده در این تحقیق مفید به نظر میرسد.
شماره صفحه | آزمون |
سطح معناداری ( |
فرضیه |
۴۶ | ۱۱/۰ | ۰۷/۰ | احساس خوشبختی با رتبه شغلی همبستگی دارد |
۴۸ | ۱۴/۰ | ۰۰۵/۰ | احساس خوشبختی با تحصیلات همبستگی دارد |
۴۹ | ۲۰/۰ | ۰۰۰۱/۰ | احساس خوشبختی با درآمد همبستگی دارد |
۵۰ | ۱۸/۰ | ۰۰۰۱/۰ | احساس خوشبختی با امنیت اقتصادی همبستگی دارد |
۵۳ |
۲۳۰ KV
۳
مشهد ـ مرو (در دست مطالعه)
۳۵۰ کیلومتر
۴۰۰ KV
منبع: http: //db.iranenergy.ir
۳ – ۴ – ۴ وجود علائق و پیوندهای فرهنگی و اشتراکات تاریخی
فروپاشی شوروی نقطه عطفی دیگری از لحاظ تمرکز بر رویکرد تمدن فرهنگی و تاریخی در سیاست خارجی ایران به حساب می آید. ظهور کشورهای تازه استقلال یافته در آسیای مرکزی و قفقاز که به لحاظ تاریخی - تمدنی و همچنین فرهنگ اسلامی به نوعی با ایران و خاورمیانه وصل می شوند، شرایطی را فراهم کرد تا ایران نگاه به مناطق شمالی و شرقی را برای اولین بار در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد. در سرتاسر دهه ۱۹۹۰ صاحب نظران مطالعات سیاست خارجی ایران مشغول بحث و بررسی راه های نزدیکی ایران با کشورهای این منطقه و به طور کلی ضرورت حضور فعال ایران بر این مناطق در این دوران دور جدیدی از رقابت های سیاسی، اقتصادی - امنیتی و فرهنگی بین ایران و دیگر بازیگرن مهم منطقه همچون روسیه و ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز به همان اندازه نقش این بازیگران را در سیاست خارجی و منافع ملّی ایران باز تعریف کرد (برزگر، ۱۳۸۸: ۲۷). ویژگی محوری موقعیت جمهوری اسلامی ایران، این امتیاز ژئوپلیتیکی را برای این کشور فراهم آورده است تا با ایفای نقش اتصالی، نقشی برتر را در دو منطقه حساس ایفا نماید تا علاوه بر برخورداری از امتیازات ژئوپلیتیکی، بتواند بر ارتقای جایگاه خود در رقابتهای منطقه ای بر سر قدرت برتر بیفزاید. امروزه اساتید جمعیّت شناس و علوم سیاسی و حتی عامه مردم، مهمترین تجانس ساختاری را بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی زبان و گویش فارسی می دانند و این مطلب را به عنوان مثلث کشورهای فارسی زبان معرفی می کنند، در حالی که با یک بررسی علمی می توان دریافت که گستره تجانسهای ساختاری ایران با کشورهای این منطقه در حوزه عملکردی مشترک تمدنی فارسی، ایرانی و اسلامی، فلاسفه، عُرفا و ادیبان و شعرای بسیاری از بنیانگداران علم و ادب فارسی و اسلامی بودند یا از این خطّه برخواسته یا به مراکز تمدنی آمده اند، مانند فارابی[۵۹]، مسعود خُجندی[۶۰] و رودکی[۶۱] و یا دارای خواستگاه حوزه تمدنی ایران بوده به آنجا رفته و مانده اند مانند شیخ یوسف همدانی[۶۲]، سید جمال الدین اسدآبادی[۶۳] و امام بخاری (حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۰۴). همواره پیوندهای فرهنگی از چیوندهای اقتصادی و یا جغرافیایی قویتر عمل می کنند و به شهادت عامل فرهنگ قویتر از عوامل در نزدیک ساختن انسانها عمل می کند. تاکید بر این عوامل می تواند برای کشور جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی فوق العاده مهم باشد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا با فاصله جغرافیایی بسیار خود با مجموع کشورهای آسیای مرکزی، فاقد کوچکترین پیوندهای فرهنگی را با این کشورها است و این برای جمهوری اسلامی ایران در برابر حضور ایالات متحده آمریکا یک امتیاز به حساب آید. تاجیکستان از گذشته های بسیار دور در حوزه فرهنگی ایرانی و در حقیقت بخشی از تمدن ایرانی قرار داشته است. شکوفایی مجدد فرهنگ و ادب ایرانی - اسلامی بعد از تسلط اعراب و با به قدرت رسیدن سامانیان مهد فرهنگ و ادب ایرانی تاجیکی بوده است. دانشمندان ایرانی بسیار ازجمله ابوعلی سینا از کتابخانه های شهر بخارا استفاده کرده اند. دلبستگی به میراث فرهنگی، ادبی و ایرانی- اسلامی و علاقمند به شخصیت های ادبی فارس همچون ابوالقاسم فردوسی، عبدالرحمن جامی، شیخ اجل، حافظ و رودکی و … در روح و جان تاجیک ها جای گرفته و در طول تاریخ پیوندهای مستحکمی میان دو حوزه تمدنی به وجود آمده است (اتفاقی فر، ۱۳۸۷: ۲۵). با توجّه به پیشینه فرهنگی و تاریخی، اکثر جمهوری های آسیای مرکزی مرزههای فرهنگی ایران را فراتر از مرزهای سیاسی ایران می دانند. ایرانیان نیز آسیای مرکزی را حوزه تمدنی خود تلقی می کنند.
بطور خلاصه بعضی از منافع و اهداف فرهنگی ایران در آسیای مرکزی را بصورت زیر فهرست کرد:
- احیای اسلام و علقه های مذهبی میان مردم جمهوری ها؛
- گسترش و تقویت روابط نزدیک فرهنگی ایران با هریک از این جمهوری ها؛
- گسترش و احیای زبان فارسی درمیان فارسی زبانان این کشورها خصوصاً تاجیکستان و ازبکستان؛
- نگهداری آثار خطی و ابنیه تاریخی و بقایای ایران قدیم در هر یک از این جمهوریها؛
- حفظ وگسترش، تحکیم و تداوم علقه های فرهنگی، دینی و هنری میان ملتهای مسلمان و خصوصاً فارسی زبانان این جمهوریها با مردم ایران؛
- همکاری در هویّت سازی کشورهای آسیای مرکزی (داداندیش، ۱۳۸۶: ۹۰).
البته وجود رادیکالیسم دینی می تواند از حیث فرهنگی و از حیث ژئوپلیتیکی برای ایران خطرآفرین باشد. رادیکالیسم دینی و افراط گرایی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی به سه دلیل برای ایران چالش آفرین خواهد بود: نخست از آنجایی که حکومت جمهوری اسلامی ایران حکومتی دینی و ایدئولوژیک می باشد و دارای اهدافی مذهبی و اعتقادی است، وجود و ظهور گروه های اسلامی رادیکال و خشونت طلب در آسیای مرکزی و اقدامات تروریستی آنان، وجهه حکومت مدهبی و اسلامی ایران را خدشه دار می کند که این امر تبلیغات منفی کشورها و رسانه های غربی را تشدید می کند. دوم آنکه اغلب این گروه ها ی خشونت طلب در منطقه دارای عقایدی تکفیری و پیرو مذهب وهابیت (طالبانی) می باشند که معمولاً در کشوهای پاکستان و افغانستان آموزش مذهبی دیده اند و دارای عقایدی ضد شیعی هستند و شیعیان را به مثابه کافران می پندارند. وجود این گروه های ضد شیعی در مجاورت ایران که حکمت و اکثریت مردم شیعی می باشند، پیامدهای منفی امنیتی را برای این کشور به همراه خواهد داشت؛ و در نهایت اینکه حرکت ها و رفتارهای این گروه های تندرو اسلامی باعث فصله گرفتن رهبران آسیای مرکزی از اسلام و شکلگیری حکومت های سکولار به شکل غربی در منطقه شده است که این امر برای حکومت دینی و مذهبی ایران چندان خوشایند نمی باشد (اعظمی و دبیری، ۱۳۹۱: ۳۴). وجود گروه های تندرو اسلام گرا در دره فرغانه[۶۴] واقع در مرز مشترک تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان که منطقه مرکزی فعالیت گروه های اسلام گرا است که به دلیل وجود شرایط جغرافیایی آن منطقه در این منطقه تمرکز یافته اند و همچنین در استان سَغد[۶۵] و مرکز آن شهر خُجند[۶۶] در شمال تاجیکستان و اوش[۶۷] در قرقیزستان نیز از دیگر مناطق عمده فعالیت گروه های اسلام گرای تندرو در سطح منطقه آسیای مرکزی می باشد. دولتهای آسیای مرکزی اسلام گرایی را به عنوان بزرگترین تهدیدی برای رژیم های خود فرض کرده و ایران را به عنوان صادر کننده ایدئولوژی تصور می نمایند که این تصور می تواند باعث کاهش سطح روابط منجر گردد. جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ یک سیاست کلان اقتصادی بخصوص در زمینه نفت و گاز می تواند این تصور را در ذهن دولت مردان آسیای مرکزی پاک نماید (کتاب سبز ترکمنستان، ۱۳۸۶: ۱۳۵). جمهوری اسلامی ایران به منظور نشان دادن فقدان چنین گرایشاتی از اسلام در علائق فرهنگی خود، باید در مناسبات خود با کشورهای آسیای مرکزی، بر مبنای زمینه های فرهنگی موجود (که در طور بالا به تبیین آنها پرداخته شد)، تاکید کرده و بی علاقه بودن خود را در مناسبات خود با کشورهای جهان به طور اعم و کشورهای منطقه آسیای مرکزی به طور اخص نشان دهد.
۴ – ۶ – ۳ علائق در ایجاد همگرایی با کشورهای آسیای مرکزی
ماهیّت نظام بین الملل در دنیای امروز به شکلی است که همان اندازه که دامنه های نقش و نفوذ ملّی قدرتها در دنیا افزایش می یابد به همان اندازه نیز دانه گسترش تعامل و همکاری و به ائتلاف و تمرکز بر منطقه گرایی نیز گسترش می یابد. به عنوان نمونه حضور آمریکا در مناطق مختلف جهان زمانی اتفاق می افتاد که منافع آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یک ابرقدرت در مناطق مختلف جهان گسترش یافت و به نفع ان نیاز به گسترش شناخت ملت ها و ائتلاف ها با دولتهای جهان در مناطق مختلف یک امر اجتناب نادذیر است. در سال ۲۰۰۹ نیز همان با شکست استراتژی بوش در ایجاد یک دنیای تک قطبی به رهبری آمریکا، دولت بوش استراتژی جدید آمریکا را مبنی بر ایجاد همگرایی و ائتلاف با دولتها و ملّتهای دوست و رقیب برای حل مسائل جهانی و منطقه ای و به عبارت دیگر تمرکز بر نوعی منطقه گرایی قرار داده است (برزگر، ۱۳۸۸: ۳۴). ایجاد یک همگرایی منطقه ای که بتواند نقش آفرینی مناسبی را فراهم کند، به عنوان یکی از علائق ژئوپلیتیکی جمهوری اسلانی ایران به حساب می آید. وجود این عُلقه در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران، ریشه در یک واقعیت جغرافیایی ناشی از موقعیت این کشور است؛ چرا که جمهوری اسلامی ایران دارای مقدار قابل توجهّی از تعدد کشورهای همجوار، برخوردار است و این یک امتیاز جغرافیایی برای این کشور محسوب می شود. موقعیّت تاریخی - تمدنی، ژئوپلیتیک و سیاسی امنیّتی ایران در نظام امنیت بین المللی به گونه ای است که اتخاذ رویکردهای مختلفی را در عملیاتی کردن سیاست خارجی ایران اجتناب ناپذیر می سازد. سه رویکرد اصلی در منطقه گرایی سیاست خارجی ایران عبارتند از: رویکرد جغرافیایی و ژئوپلیتیک، رویکرد فرهنگی- تاریخی، رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی - امنیتی. در طول دهه های گذشته، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چالش هایی را در ایجاد تعادل بین این سه رویکرد داشته است که می توان به عنوان چالشهای نظری تمرکز بر زیر سیستم های مختلف منطقه ای خاورمیانه عربی، آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و آسیای جنوبی نام برد (برزگر، ۱۳۸۸: ۲۸). از طرف دیگر، از دیدگاه ژئوپلیتیکی، جمهوری اسلامی ایران به همراه چین و پس از جمهوری فدراتیو روسیه، رکوردار تعدد همسایه در جهان است. همانطور که در فصل اول بیان شد، کشور جمهوری اسلامی ایران با دارا بودن پانزده همسایه در جوار خود و دارا بودن مرزهای آبی و خشکی، از جمله کشورهای معدود جهان از حیث تعداد همسایگان در جغرافیای سیاسی جهان محسوب می شود. وجود این همسایگان که در جهت های مختلف جغرافیایی، ایران را به محاصره خود درآورده اند؛ هریک از این کشورها دارای خصلت ها و ویژگی های انسانی و طبیعی خود، یک پتانسیل بسیار مناسب را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم آورده است که در این بین منطقه آسیای مرکزی (که ادامه جغرافیایی طبیعی و فرهنگی ایران هستند) یکی از مناطق پیرامونی مهم است که از چنین توانایی برخوردار است. توجّه به منطقه آسیای مرکزی از چند حیث و بر اساس عوامل جغرافیایی و سیاسی از سوی جمهوری اسلامی ایران مورد تاکید بوده است. این ریزسیستم در حوزه تمدنی ایران قرار داشته است: ۱- امکان ترکیب ایران با واحدهای سیاسی منطقه بصورت دو جانبه با اولویت های قومی - زبانی (مانند تاجیکستان ) در کوتاه مدت؛ ۲- امکان ترکیب اقتصادی و سیاسی ایران و قزاقستان و ترکمنستان در مورد انتقال نفت به خلیج فارس و گاز ترکمنستان به اروپا؛ ۳- امکان ترکیب امنیتی ایران با کشورهای آسیای مرکزی (رضایی، ۱۳۸۴: ۱۷۴).
البته در دهه ۱۹۹۰، به عضویت درآمدن کشورها به پیمان اکو نشانه هایی از این علاقه جمهوری اسلامی ایران نسبت به ایجاد همگرایی های منطقه ای بود که پس از استقلال این کشورها صورت پذیرفت و به نوعی به این علاقه جامه واقعیت پوشاند. جمهوری اسلامی ایران از روزهای آغازین استقلال کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، بر اساس اصول سیاست خارجی خود، تنش زدایی، ایجاد ثبات و امنیت، اعتماد سازی، همکاری و تفاهم با این کشورها را در اولویت برنامه سیاست خارجی خود قرار داد و با برگزاری اولین اجلاس سران اکو در تهران، نقش بسیار مهمی را در پیوستن آنها به خانواده اکو ایفا نمود (سیاست خارجی، ۱۳۸۰: ۴۸۲). هر چندکه ایجاد چنین تشکیلاتی نتواند کارایی خود را به واسطه بعضی عوامل جغرافیایی - سیاسی همچون رقابت منطقه ای قدرتهای قدرتهای عضو اعمال کند، می تواند بیانگر علاقه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تشکیل همگرایی منطقه ای باشد. موقعیت کارکردی این سازمان بعید بنظر می رسد. در حال حاضر، در این سازمان بیشترین نقش و فعالیت اعضا بین ترکیه و ایران و پاکستان دیده می شود و بر خلاف ایران، ترکیه تنها کشوری است که توانسته است از این سازمان جهت پیشبرد اهداف سیاسی - اقتصادی بیشترین منافع را بدست آورد. کشورهای ایران و روسیه به عنوان دولتهای هم سو در روابط بین الملل شناخته می شوند و این امر باعث ایجاد همگرایی این دو دولت در سیاستهای خارجیشان شده است که از جمله این همگرایی ها می توان به نوعی دید منفی نسبت به حضور ایالات متحده در منطقه آسیای مرکزی اشاره کرد. بدون تردید، نقش آمریکا در سیاست خارجی روسیه و ایران در روند روابط سیاسی - اقتصادی ایران و روسیه برخوردار است، در همین راستا گاهی روند روابط روسیه و آمریکا باعث توسعه روابط سیاسی و اقتصادی ایران و روسیه بوده و برعکس (ولی قلی زاده و ذکی، ۱۳۸۷: ۴۳). البته به جز پیمان اقتصاد منطقه ای ایجاد سازمانهای منطقه ای از همان ابتدای سالهای آغازین دهه ۱۹۹۰ مورد علاقه جمهوری اسلامی ایران بوده است. در ۱۷ فوریه ۱۹۹۲ به ابتکار رفسنجانی، ایران و چهار دولت دیگر حاشیع دریای خزر - روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان - پیش نویس توافقنامه ای را امضا کردند که قرار است به تنظیم اساس نامه تشکیل گروه بندی تازه ای منجر شود که به گفته ولایتی می تواند «وضعیت ژئوپلیتیکی این منطقه را بهتر کند». ولایتی همچنین معتقد است که فعالیتهای اقتصادی تجاری این سازمان روی همکاری در زمینه های کشتیرانی، شیلات، حفظ محیط زیست و مسائل مربوط به اینها متمرکز خواهد بود. در واقع، گروه بندی دریای خزر با عضویت پنج کشور ساحلی خیلی زود به پیگری تصمیماتی پرداختند که در اجلاس تشکیل این اجلاس در فوریه اتخاذ شده بود. اعضای این گروه در آوریل کنفرانس در چالوس در مورد دریای خزر برگزار شده بود. در پایان این کنفرانس پروتکل مهمّی در زمینه کشتیرانی به امضای اعضا رسید که نه تنها بندر باکوی آذربایجان، اکتائوی قزاقستان، کراسنوودسک ترکمنستان، آستراخان روسیه، و انزلی و نوشهر ایران را که همگی در دریای خزر قرار دارند، بلکه بلکه بنر عباس و بندر امام خمینی در خلیج فارس را نیز به عنوان ترانزیت مشخص ساخت (رمضانی، ۱۳۸۶: ۱۰۱).
حضور کشورهای آسیای مرکزی در پیمان سازمان همکاری های اقتصادی (اکو)[۶۸] پس از استقلال این کشورها و همچنین عضویت کشورهای حوزه آسیای مرکزی به استثنای ترکمنستان در پیمان شانگهای که جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو ناظر این پیمان است، امیدها را برای ایجاد یک پیمان منطقه ای پویا و فعّال با عضویت این کشورها و جمهوری اسلامی ایران را روشن ساخته است، اما چنین پیمانهایی هرگز مورد نظر این پژوهش نیست و پژوهشگر امیدوار است که یک همگرایی موثر منطقه ای به ایجاد یک منطقه بندی اقتصادی کارآمد در عرصه منطقه آسیای مرکزی و همچنین در عرصه جهانی منجر شود که بتواند نقش آفرینی های اثر بخش را چه در عرصه منطقه و چه در عرصه جهان داشته باشد چرا که این پیمان دارای ناکارآمدی هایی است. علل ناکارآمدی این سازمان عبارتند از:
- فضاهی شکل گرفته سازمانهای منطقه ای کاملاً بر پایه جنگ سرد بوده است کما اینکه آر.سی.دی در اوج جنگ سرد شکل گرفته که این دو قدرت بر سر مناطق حاشیه ای و شبه جزیره ای چون خاورمیانه با یکدیگر به رقابت می پرداختند و حتی در شکلگیری آر.سی.دی صرفاً برای کمک اقتصادی به پیمان سنتو بود که این نوع نگرش باعث ناکارامدی درازمدت سازمان های منطقهای خاورمیانه شده است؛
- عامل دیگری که باعث ناکارامدی اکو به عنوان سازمان اقتصادی کشورها از پایین به بالاست و دارای ترتیبات صنعتی و غیره می باشند و در حالی که اعضای اکو فاقد چنینی پتانسیل هایی هستند؛
- نقش قدرتهای فرامنطقه ای و دخالت آنها، کارایی سازمانهای منطقه ای را کاهش داده به طوری که منطقه اکو نیز اکو نیز کانون رقابت قدرتهای بین المللی است؛
- نداشتن استراتژی مشخص و هماهنگ میان اعضا در حوزه توسعه از موانع موفقیت اکو و باعث ایجاد گرایش های متعدد سیاسی و در نهایت منجر به رقابتهای منفی اقتصادی شده است؛
- آخرین عامل در عدم موفقیت سازمانهای اکو، ساختارهای پیچیده قوانین کشورهای عضو است که اگر توافقاتی در نشست هایی اعضا شکل می گیرد، در زمان اجرا، دچار مشکل است (رضایی، ۱۳۸۴: ۲۱۷).
امّا وجود بعضی از اهداف امنیّتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی، راه را برای ایجاد همگرایی هموارتر می کند و می تواند راهگشایی برای یک منطقه بندی با نقش آفرینی بالا باشد. مهمترین اهداف و منافع سیاسی - امنیّتی ایران در آسیای مرکزی عبارتند از:
- حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه؛
- استقرار صلح، تحکیم ثبات سیاسی؛ کنترل بحرانها و درگیریهای قومی در هریک از جمهوریهای آسیای مرکزی؛
- حضور در تلاشهای میانجیگرانه برای استقرار صلح در منطقه و حل و فصل اختلافات؛
- ایجاد زمینه و تلاش منطقه ای و بین المللی برای جلوگیری از حضور نظامی ثابت و یا موقت قدرتهای بزرگ در نزدیگی مرزهای خاکی و آبی ایران؛
- ایحاد روابط نزدیک بر پایه اعتماد متقابل با جمهوریهای آسیای مرکزی؛
- همکاری با کشورهای منطقه برای جلوگیری از ترانزیت، قاچاق مواد مخدر، اسلحه در کل منطقه و جلوگیری از ورود آن به مرزهای ایران؛
- همکاری نزدیک با کشورهای ساحلی به منظور تدوین رژیم حقوقی دریای خزر بگونه ای که حقوق ایران کاملاً رعایت شود؛
- تلاش به منظور اجماع سازی برای غیر نظامی کردن دریای خزر؛
- جلب و گسترش همکاریهای منطقه ای در قالب همکاریهای منطقه ای در قالب سازمانهایی مانند اکو و سازمان کشورهای ساحلی دریای خزر (داداندیش، ۱۳۸۶: ۸۹).
۵ – ۴ تضاد علائق ومنافع سه کشور جمهوری اسلامی ایران روسیه و ایالات متحده آمریکا بر اساس یافته های این پایان نامه، نکته اساسی درباره علائق هر یک از کشورهای مذکور در منطقه آسیای مرکزی این است که ایالات متحده به علّت بُعد جغرافیایی از یک سو و عدم تطابق فرهنگی و تاریخی از سویی دیگر دارای فقدان اشتراکات انسانی و حتّی جغرافیایی با مجموعه کشورهای آسیای مرکزی است در حالی که اشتراک فرهنگی، تاریخی میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آسیای مرکزی و یا پیوندهای اقتصادی و تاریخی یکصد ساله اخیر میان این کشورها با روسیه به عنوان وجه اشتراک و نزدیکی این کشورها محسوب می شود. از این رو، به نظر می رسد که ایالات متحده دارای بالاترین تضاد در علاقه و در منفعت در آسیای مرکزی با کشورهای جمهوری اسلامی یاران و روسیه باشد؛ مضافاً اینکه دو کشور روسیه و جمهوری اسلامی ایران دارای نزدیکی در مناسبات بین المللی با یکدیگر هستند. در هر صورت، تضاد منافع و علائق سه کشور مذکور بر اساس یافته های این پایان نامه را می توان چنین برشمرد:
جدول ۴-۴: منافع و علائق متضاد سه کشور جمهوری اسلامی ایران، روسیه و ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی:
کشورها
منافع و علائق متضاد
ایالات متحده با روسیه
استفاده از اینترنت به عنوان راهی برای فرار از مشکلات یا مسائلی مثل افسردگی و ناامیدی.
این ملاکها به شکل گستردهای مورد توافق وپذیرش پژوهشگران این حوزه قرار گرفت (جورج، مورالی، ۲۰۰۷). یافتههای بدست آمده از پژوهشها حاکی است که افراد وابسته به اینترنت اغلب دارای مشکلات وتعارضات هیجانی، ناتوانی در کنترل هیجانات گوناگون (به ویژه هیجانات منفی)، تکانههای برونریزی شده، مشکل در ابراز وجود، احساس بیکفایتی، و ناگویی هیجانی میباشند
(جدیدی و بهادری ۱۳۸۷؛گیسیپ[۲۳]، ۲۰۱۱)
کار گروهDSM-5 بیش از ۲۴۰ مقاله را بررسی کرد و مقداری شباهت رفتاری بازی اینترنتی با اختلال قمار بازی و اختلالات مصرف مواد پیدا کرد، این نوشتهها تعدادی از شباهتهای اساسی با اعتیادات مواد، از جمله جنبههایی از تحمل، نشانههای ترک، تلاشهای نا موفق مکرر برای کاهش دادن یا ترک کردن، و اختلال در عملکردی عادی را شرح میدهند.
به علاوه میزان شیوع ظاهرا بالا، در کشورهای آسیایی و میزان کمتر در غرب، منظور کردن این اختلال را در بخش سوم DSM موجه ساخت. این اختلال اهمیت قابل ملاحظهای برای عموم دارد و پژوهش بیشتر ممکن است سرانجام به شواهدی منجر شود مبنی بر اینکه اختلال اینترنتی سزاوار اختلال مستقل است ( انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳)
هیجانها گروهی از سازههای روانی مبتنی بر پردازش اطلاعات و شامل فرایندها و تجسمهای نمادین و غیر نمادین هستند. تجسمهای نمادین شامل تصاویر و لغات و تجسمهای غیر نمادین شامل برانگیختگیهای جسمانی هستند که هنگام برانگیختگی هیجانی تجربه میشوند. تجسمهای نمادین و غیرنمادین همگی در خدمت ابرازگری هیجان میباشند. نظامهای نمادین مانند زبان این امکان را فراهم میآورند که انسان به احساسات هیجانی، فکر کند و حالات هیجانی خود را تنظیم نماید (باومن، ۲۰۰۱). زمانی که تجسم نمادین هیجانها محدود باشد و یا به عبارتی تعاملات فرد با دنیای پیرامون کاهش یابد، ممکن است افراد برای جبران به ارتباط با دنیای مجازی روی آورند. اینترنت دنیای مجازی است که کاربران میتوانند از طریق آن با دیگران ارتباط برقرار کنند و از آن به عنوان جانشین اجتماعی برای تعاملات چهره به چهره استفاده کنند (تمنایی فرد و همکاران، ۱۳۹۱).
کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، خود دو سبک از سبک های ابراز هیجان هستند. به نظر میرسد هنجارهای هر فرهنگ ممکن است به طور متفاوتی سبکهای ابراز هیجان را تشویق یا توقیف کنند.
فام[۲۴](۲۰۰۰) به گروهی از دانشجویان ژاپنی و آمریکایی در دو موقعیت فردی و گروهی فیلم ترسناکی را نشان داد. در شرایط فردی آزمودنیهای هر دو گروه هیجان منفی را نشان دادند اما هنگام حضور آزمایشگر دانشجویان ژاپنی برای مخفی کردن هیجان منفی خود لبخند میزدند در حالیکه دانشجویان آمریکایی به ابراز منفی عواطف خود ادامه دادند. در واقع کنترل هیجان یک هنجار ژاپنی است.
به عقیده گلمن[۲۵](۱۹۹۵) جمعگرایی فرهنگهای آسیایی بر ابراز و عدم ابراز هیجان اثر میگذارد و سبکهای ابراز هیجان بیشتر متاثر از ارزشهای فرهنگی جامعهای است که فرد به آن تعلق دارد. برخلاف اینکه سبکهای ابراز هیجان بیشتر متأثر از عوامل فرهنگی است، در نظریه زیستی/ عصبی گری یک الگویی تبیینی برای شخصیت مبتنی بر سامانه های زیستی و مغزی ارائه می شود که افراد را نسبت به برخی اختلالهای روانی آسیب پذیر میسازد. بر پایه این نظریه، سه سامانه یا سیستم مغزی وجود دارد که رفتارها و هیجانها را کنترل می کنند. این سامانهها با وجود مستقل بودن، با یکدیگر تعامل دارند (بایجتبیرو همکاران، ۲۰۰۹).
BAS، رفتار را در حضور پاداش تنظیم می کند. فعالیت این سیستم رفتارهای رویآوری به سمت محرکها را افزایش میدهد. BIS، رفتار را در حضور تنبیه تنظیم می کند و فعالیت آن رفتارهای رویآوری به سوی محرک را کاهش میدهد. این سیستم رفتار اجتناب و احساس اضطراب را نیز افزایش میدهد. برای BIS کارکرد شناختی مقایسهگری نیز قایل شدهاند به این شکل که این سیستم اطلاعات رسیده از جهان خارجی را دریافت می کند، سپس این اطلاعات را با اطلاعات قدیمی اندوخته شده مقایسه کرده و از ترکیب دو دسته اطلاعات پاسخ مناسب را طرح می کند(میتوز و گلیلند[۲۶]، ۱۹۹۹).
فعالیت یا حساسیت بالای سیستم فعال سازی رفتاری در فرد، موجب انجام اعمالی میشود که به احتمال بالا به جای منتهی شدن به پیامدهای منفی، به پاداش منجر میگردد. به نظر میرسد این سامانه به دلیل همین ویژگی نقش مهمی در گرایش به وابستگی به مواد دارد، به طوری که برخی از پژوهشگران مفهوم نشانگان نارسایی پاداش را عامل احتمالی مهمی درپدیدآیی مشکل وابستگی به مواد بیان کردهاند(بلوم[۲۷] و همکاران، ۲۰۰۰).
با توجه به آنچه گفته شد پژوهش حاضر درصدد بررسی ارتباط سبکهای ابراز گری هیجان و کنترل هیجانی (که متأثر از فرهنگ است) وسیستمهای مغزی رفتاری (که اساس زیستی دارد) با نشانگان اعتیاد به اینترنت میباشد.
۱-۳ ضرورت و اهمیت تحقیق
بی شک، اینترنت پیشتاز انقلاب صنعتی جدید است و اکنون در اوج قله انقلاب صنعتی دیجیتالی قرار دارد. بسیاری از روان شناسان در این مسأله تردید دارند که آیا واقعاً واژه اعتیاد برای توصیف زمانی که مردم وقت زیادی را صرف استفاده از اینترنت میکنند، واژه مناسبی است. اعتیاد پدیدهای است که از زمان های گذشته، انسانها در جوامع گوناگون با مفهوم آن آشنا بوده اند. در حال حاضر، با تغییر تدریجی شیوه زندگی به موازات پیشرفت های علمی و فن آوری و افزایش غیرقابل تردید سطح آگاهی مردم موضوع اعتیاد در زمینه های گوناگون به وجود آمده و مشاهده میگردد. امروزه، اعتیاد به اینترنت یکی از مشکلات معمول میباشد که به صورت استفاده نادرست از کامپیوتر و اطلاعات اینترنت تعریف میشود. دسترسی به اینترنت پدیدهای رو به گسترش است و هر روز تعداد بیشتری از افراد در زمره استفاده کنندگان اینترنت قرار میگیرند. اینترنت در همه جا حضور دارد: در خانه، مدرسه، ادارات و حتی در مراکز خرید و در بین کاربران اینترنت، جوانان و نوجوانان بیشترین استفاده از آن را دارند (بالن و هری[۲۸]، ۲۰۰۰).
در ایران پژوهش معیدفر و همکاران (۱۳۸۶) روی کاربران اینترنت ۱۵ تا ۲۵ سال در تهران، نشان داد ۸/۲۶ درصد کاربران، معتاد به اینترنت هستند. آقابابایی و همکاران (۱۳۸۷) میزان گرایش جوانان ایرانی به استفاده از اینترنت را ۵/۷۸ درصد گزارش کرده اند. متخصصان معتقدند که مانند تمامی انواع دیگر اعتیادها، اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بی نظمی روانی اجتماعی با مشخصههایی چون تحمل (نیاز به افزایش زمان لازم برای کسب مطلوبیت برابر با زمان های اولیه استفاده)، علایم کناره گیری (به ویژه اضطراب و بی حوصلگی)، اختلالات عاطفی (افسردگی، تندخویی و بدخلقی) و از هم گسیختگی روابط و مناسبات اجتماعی کاهش و یا فقدان روابط اجتماعی به لحاظ کمی یا کیفی) است. علایم اعتیاد اینترنتی عبارت است از مشکلات فردی یا مشکلات در هنگام کار یا مطالعه، نادیده گرفتن مسؤولیت های مربوط به دوستان، خانواده، کار و یا مسؤولیت های فردی، بی حوصلگی پس از ماندن بیش از زمان برنامه ریزی شده، دست کشیدن از اینترنت، بد خلقی هنگام تلاش برای دست کشیدن از اینترنت، برخط دروغ گفتن یا مخفی نگهداشتن زمان واقعی کار با اینترنت از نظر دوستان یا خانواده، تغییر در سبک زندگی به منظور گذران وقت بیشتر با اینترنت، کاهش فعالیت فیزیکی، بی توجهی به سلامت شخصی و بی خوابی یا کم خوابی و یا تغییر در الگوی خواب به منظور گذران وقت در اینترنت. از طرفی افراد در صورت استفاده از اینترنت، نه تنها رفتارهایی متفاوت با الگوهای رایج در جامعه از خود نشان میدهند،
بلکه نوع تفکرشان نیز با اکثر افراد جامعه، متفاوت میشود. این افراد اندیشه های وسواسی راجع به اینترنت دارند، کنترل چندانی بر وسواس و انگیزه های اینترنتی ندارند و حتی فکر می کنند، اینترنت تنها دوست آنها است. همچنین، این گونه افراد فکر می کنند که اینترنت تنها جایی است که آنها احساس خوبی نسبت به خود و دیگران دارند (ین[۲۹] و همکاران، ۲۰۰۹).
اینترنت به دلیل داشتن فضاهای متعدد میتواند بسیاری از نیازهای افراد را برآورده کند و از آنجا که برقراری ارتباط یکی از اصلیترین دلایل استفاده کاربران از اینترنت است، احتمال اعتیاد به آن زیاد است. از این رو ضرورت شناخت عوامل موثر بر اعتیاد به اینترنت در جهت کنترل آن به خوبی احساس میشود.
۱-۴ اهداف پژوهش
بررسی رابطه سبک ابرازگری هیجانی با نشانگان اعتیاد به اینترنت
بررسی رابطه سبک کنترل هیجانی با نشانگان اعتیاد به اینترنت
بررسی رابطه سیستم فعال ساز رفتاری با نشانگان اعتیاد به اینترنت
بررسی رابطه سیستم بازداری رفتاری با نشانگان اعتیاد به اینترنت
بررسی اثر متقابل سبک ابرازگری هیجان و کنترل هیجان و سیستم BAS و BIS در نشانگان اعتیاد به اینترنت
۱-۵ متغیرهای پژوهش
نشانگان اعتیاد به اینترنت- سیستمهای مغزی رفتاری- ابرازگری هیجانی- کنترل هیجانی
۱-۶ پرسش پژوهش
با توجه به عدم وجود پیشینه کافی به جای طرح فرضیههای جهت دار، سوالات زیر مطرح میشود.
آیا سبک ابرازگری هیجان با نشانگان اعتیاد به اینترنت ارتباط دارد؟
آیا سبک کنترل هیجان با نشانگان اعتیاد به اینترنت ارتباط دارد؟
آیا میزان فعالیت سیستم BAS با نشانگان اعتیاد به اینترنت ارتباط دارد؟
آیا میزان فعالیت سیستم BIS با نشانگان اعتیاد به اینترنت ارتباط دارد؟
متغیرهای ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی و سیستم های مغزی/رفتاری چند درصد تغییرپذیری نشانگان اعتیاد به اینترنت را پیش بینی میکنند؟
اثرمتقابل سبکهای ابراز هیجان (ابرازگری و کنترل) و فعالیت سیستمهای مغزی رفتاری (BAS و BIS) در نشانگان اعتیاد به اینترنت چگونه است؟
۱-۷ تعاریف مفهومی متغیرها
۱-۷-۱ نشانگان اعتیاد به اینترنت
نشانگان اعتیاد به اینترنت به عنوان یک اختلال، نخستین بار توسط گلدبرگ در سال ۱۹۹۵ مطرح شد و با تحقیقات یانگ در سالهای بعد توجه بیشتری را به خود جلب کرد (گرینفیلد[۳۰]، ۱۹۹۹). نشانگان اعتیاد اینترنتی در پنجمین راهنمای تشخیصی وآماری اختلالهای روانی(DSM5) به عنوان یک اختلال گنجانده و تعاریف متعددی از آن ارائه شده است.
یانگ (۱۹۹۹) نیز معتقد است که اختلال اعتیاد به اینترنت یک اختلال کنترل تکانه است تا نوعی وابستگی، و معیار تشخیص آن شباهت بیشتری به قمار بازی بیمارگون دارد، پس میتوان آن را به عنوان اختلال تکانه در نظر گرفت که دامنه گستردهای از رفتارها و مشکلات کنترل تکانه را در بر میگیرد.
۱-۷-۲ کنترل هیجانی
کنترل هیجانی و ابرازگری هیجانی، دو سبک از سبک های ابراز هیجان هستند. کنترل هیجانی گرایش به بازداری در ابراز پاسخهای هیجانی است که به اشکال بازداری هیجانی (یا تمایل به بازداری و سرکوب هیجان تجربه شده)، نشخوار (یا تکرار ذهنی رویدادهای هیجانی ناراحت کننده)، کنترل پرخاشگری و کنترل خوش خیم (کنترل تکانههای آشفته کننده در طی انجام کار) میباشد(راجر و نجاریان[۳۱]، ۱۹۸۹).
۱-۷-۳ ابرازگری هیجانی
ابرازگری هیجانی به نمایش بیرونی هیجان بدون توجه به ارزش (مثبت یا منفی) یا روش (چهره ای، کلامی و حالت بدنی) گفته میشود(کرینگ[۳۲] و همکاران، ۱۹۹۴(.
۱-۷-۴ سیستمهای مغزی رفتاری
در نظریه گری (۱۹۷۰) سه سیستم مغزی- رفتاری معرفی شده است که شامل
سیستم فعال ساز رفتاری(BAS) سیستم فعال ساز رفتاری، رفتار را در حضور پاداش تنظیم می کند. به نشانه های پاداش و فقدان تنبیه حساس است. فعالیت این سیستم رفتارهای رویآوری[۳۳] به سمت این محرکها را افزایش میدهد. این سیستم با خلق و تمایلات رفتاری مثبت، برو نگرایی و تکانشگری مشخص می شود.
سیستم بازدارنده رفتاری(BIS).
سیستم بازداری رفتاری، رفتار را در حضور تنبیه تنظیم می کند. به نشانه های تنبیه و عدم پاداش حساس است. فعالیت آن رفتارهای رویآوری به سوی چنین محرکی را کاهش میدهد. این سیستم با خلق منفی ارتباط دارد و رفتار اجتناب[۳۴] و احساس اضطراب را نیز افزایش میدهد. گری برای BIS کارکرد شناختی قائل شد و آن را کارکرد مقایسهگری نامید. کارکرد شناختی BIS به این شکل است که این سیستم اطلاعات رسیده از جهان خارجی را دریافت می کند، سپس این اطلاعات را با اطلاعات قدیمی اندوخته شده مقایسه کرده و از ترکیب دو دسته اطلاعات پاسخ مناسب را طرح می کند. همچنین این سیستم اطلاعات جدید و قدیمی را مبنای پیش بینیهای بعدی نیز قرار دهد و اگر آنچه پیش بینی شده با آنچه در واقعیت اتفاق میافتد، تطابق نداشته باشد، اضطراب رخ میدهد.
فعالیت بالای این سیستم به وسیله تمایلات رفتاری ترس و انفعال و نیز درونگرایی، افسردگی و اضطراب مشخص می شود.
سیستم جنگ و گریز و بهت[۳۵]
سیستم جنگ و گریز و بهت، رفتار را در حضور محرک فوری تهدید کننده تنظیم می کند و باعث رفتار جنگ یا گریز می شود.
در پژوهش حاضر با توجه به اهداف پژوهش تنها دو سیستم فعالساز رفتاری و بازداری رفتاری مدنظر قرار گرفت.
سازگاری در فرهنگ روانشناسی عبارت است از رابطهای که هر ارگانیسم با توجه به محیطش با محیط برقرار میکند. این اصطلاح معمولاً به سازگاری روانشناختی یا اجتماعی اشاره دارد و با اشاره به معنای ضمنی مثبت آن: یعنی فرد خوب سازگاری یافته. این اصطلاح، وقتی به کار برده میشود که فرد در یک فرایند جاری و غنی از رشد بالقوه خودش، درگیر است و به تغییرات محیطی به طور مؤثری واکنش نشان میدهد. این واژه از طرفی اشاره به یک حالت تعادل کامل بین ارگانیسم و محیط او اشاره دارد، حالتی که در آن همه نیازها ارضا شدهاند و عملکردهای ارگانیسمی به طور آسانی تحقق بخشیده میشوند (ربر، ۱۹۹۵، به نقل از سهرابیان، ۱۳۷۹).
سازگاری به پذیرش و انجام رفتار وکردار مناسب با محیط وتغییرات محیطی اشاره دارد ومفهوم متضادآن ناسازگاری است. یعنی، نشان دادن واکنش نامناسب به محرکهای محیط و موقعیتها، به نحوی که برای خود فرد یا دیگران و یا هردو زیانبخش باشد و فرد نتواند انتظارات خود و دیگران را برآورده سازد. ناسازگاری ممکن است در بافتها وموقعیتهای مختلف بروز کند و متوجه درون یا بیرون فرد باشد. به همین دلیل، معمولاً صفت سازگاری همراه با موصوف خود به کار میرود و در ادبیات مکتوب و محاورهای از مفاهیم سازگاری شغلی، زناشویی، تحصیلی، اجتماعی، هیجانی وجزآن استفاده میشود (مظاهری، ۱۳۸۲). سازگاری اجتماعی عکس العملی است از عواطف و احساسات خود به عبارت دیگر چنین ویژگیهایی میتواند درجه تطبیق شخصی را با اجتماع تعیین کند نه علم و دانش او. همچنین به تجربه مشخص شده که برای اینکه سازگاری اجتماعی برای یک فرد عملی باشد لازم است که افکار و برخوردهای گروه در تضاد با برخوردهای عمقی فرد نباشد، به طوری که سیستم ارزشی مرتبط با شخصیت او را دچار مشکل سازد (آیرس، ۲۰۰۲، به نقل از مظاهری، ۱۳۸۶). سازگاری اجتماعی بر این ضرورت متکی است که نیازها و خواستههای فرد با منافع و خواستههای گروهی که در آن زندگی میکند، هماهنگ و متعادل شود و تا حد امکان از برخورد مستقیم و شدید با منافع و ضوابط گروهی جلوگیری شود (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای خود و نحوه عملکرد در نقشها است که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد. سازگاری اجتماعی معمولاً، در اصطلاحات نقشهای اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران و رضایت با نقشهای متعدد مفهومسازی شده است (آخوندی، ۱۳۷۹).
سازگاری فرایندی است پویا شامل توازن بین آنچه افراد میخواهند و آنچه جامعه شان میپذیرد. به عبارت دیگر سازگاری یک فرایند دو سویه است. از یک طرف فرد به صورت مؤثر با اجتماع تماس برقرار میکند و از طرف دیگر اجتماع نیز ابزارهای لازم را تدارک میبیند که فرد از طریق آنها تواناییهای بالقوه خویش را واقعیت میبخشد. در این تعامل فرد و جامعه دستخوش تغییر و دگرگونی شده و سازشی نسبتاً پایدار به وجود میآید (نیوکاوکپل[۴۰]، ۱۹۹۱، به نقل از نیکتاش، ۱۳۷۹). گرو[۴۱] (۱۹۹۸، به نقل از ساروخانی، ۱۳۷۱) سازگاری را اینگونه تعریف میکند: سازگاری با میزان انطباق یک شی با هدفی که برای آن پدید آمده در ارتباط است و بدین قرار سازگاری یک فرد به همان نسبت کامل، متناسب و سالم است که مناسباتی شایسته بین او و شرایط، اوضاع و اشخاصی که محیط جسمانی و اجتماعی او را تشکیل میدهند، پدید آمده باشد.
۲-۴ نگرش صمیمانه
۲-۴-۱ تعریف نگرش
نگرش را میتوان بر حسب نظریههای یادگیری و رویکردهای شناختی تعریف کرد. در هر یک از این نظریهها مفهوم نگرش به گونهای متفاوت تعریف میشود و هر یک از جنبههای متفاوت نگرش را مورد تأکید قرار میدهد. آلپورت [۴۲] (۱۹۳۵) نگرش را چنین تعریف کرده است: “نگرش یک حالت آمادگی ذهنی و عصبی است که از طریق تجربه سازمان مییابد و بر واکنش فرد نسبت به تمامی موضوعها و موقعیتهای وابسته به نگرش تأثیر مستقیم و پویا بر جای میگذارد (سیزر و دیگران[۴۳]، ۱۹۹۱، نقل از پاشا شریفی، ۱۳۸۱). در این تعریف که عمدتاً بر نظریهی یادگیری استوار است تأثیر تجارب گذشته بر سازمان دادن به نگرشها و همچنین نشان دادن واکنش به یک موقعیت (آنگونه که در رویکرد رفتاری مطرح است) مورد توجه قرار گرفته است. از سویی کرچ و کراچفیلد [۴۴] (۱۹۴۸) که عمدتاً دیدگاه شناختی داشتند نگرش را اینگونه تعریف کردهاند: “نگرش عبارت است از سازمان پایدار فرایندهای انگیزشی، عاطفی، ادراکی و شناختی در ارتباط با برخی از جنبههای دنیای فرد". ملاحظه میشود که در این تعریف به خاستگاه نگرش اشارهای نشده و در عوض تجربهی ذهنی زمان حال مورد تأکید قرار گرفته است.
نگرش، از مفاهیم کاربردی در علم روانشناسی اجتماعی است. این اصطلاح در دهه ۱۹۵۰ به بعد متداول گردید و امروزه یکی از مهمترین مفاهیم مورد استفاده در روانشناسی اجتماعی آمریکا میباشد. ترکیب شناختها، احساسها و آمادگی برای عمل نسبت به یک چیز معین را نگرش شخص نسبت به آن چیز گویند (کریمی، ۱۳۷۳).
یکی از اولین کسانی که از واژه نگرش ذهنی استفاده کرد، اسپنسر [۴۵]بود. وی در یکی از نخستین آثار خود در سال ۱۸۶۲ نوشت: داوری صحیح درباره پرسشهای مورد بحث تا اندازهای به نگرشها در هنگام شنیدن ناله یا شرکت در مناقشه بستگی دارد و برای داشتن نگرش صحیح لازم است میانگین درستی یا نادرستی باورهای انسانی را بدانیم. اما تعریفی که اکثر روانشناسان اجتماعی از واژه نگرش دارند عبارت است از: نگرش، نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و تمایل به عمل است. عنصر شناختی، شامل اعتقادات و باورهای شخص درباره یک اندیشه یا شیء است. عنصر احساسی یا عاطفی، آن است که معمولاً نوع احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد و تمایل به عمل به جهت آمادگی برای پاسخگویی به شیوهای خاص اطلاق میشود. به عنوان مثال، نگرش فرد به یک شخصیت سیاسی ممکن است حاوی بعد شناختی ای باشد که او را یک شخصیت سیاسی میداند. بعد احساسی آن ممکن است شیفتگی فرد به طریق سخنرانی آن شخصیت سیاسی باشد و بخش عمل یا رفتاری، آن است که فرد همواره آماده ملاقات یا شرکت در جلسات آن شخصیت سیاسی است.
۲-۴-۲ ویژگیهای نگرش
پارک برای نگرش چهار ویژگی زیر را بیان میکند:
-
- نگرش در بعد اهداف و ارزشها سوگیری مشخصی دارد و از این نظر با بازتابهای ساده و شرطیشده تفاوت دارد.
-
- نگرش به هیج وجه، کرداری خودبخودی و روزمره نیست. برعکس، حتی هنگامی که پنهان است تنشهایی از خود ظاهر میکند.
-
- نگرش شدتهای متفاوتی دارد. برخی اوقات مسلط و حاکم و برخی دیگر نسبتاً بیاثر.
-
- نگرش، ریشه در تجربه دارد از اینرو نمیتواند تنها یک غریزه اجتماعی باشد (کریمی، ۱۳۷۶).
۲-۴-۳ تفاوت نگرش با ارزش، عقیده و علاقه
ارزشها، هدفهایی گستردهتر و انتزاعیترند و غالبا فاقد شیء یا موضوع مشخص یا نقطه ارجاعاند. شجاعت، زیبایی و آزادی ارزشاند و به عنوان معیاری برای قضاوت به حساب میآیند که شخص از آنها برای تصمیمگیری بهره میبرد و از آن طریق نگرشهای خاصی را در خود ایجاد میکند. عقیده نیز چیزی است که شخص بر مبنای واقعیات مورد قبول خود درست میپندارد. بدینسان عقاید دو نوع هستند: برخی عقاید عاری از هیجان و شور است مثل اعتقاد به این که کمربند ایمنی در جلوگیری از آسیب سانحه اتومبیل مفید است. اما دستهای از عقاید علاوه بر یک جزء ارزشی دارای جزء هیجانی هم هستند، که نگرش خوانده میشوند مثلا اعتقاد به این که مردم فلان شهر خسیس هستند علاوه بر این که ارزشی است، توام با هیجان است. اما نگرش و علاقه هر دو به دوست داشتن و دوست نداشتن مربوط میشوند، هر دو میتوانند به ترجیح دادنها در مورد فعالیتها، نهادهای اجتماعی یا گروهها مربوط باشد و هر دو شامل احساسهای شخصی نسبت به یک شیء یا نهاد اجتماعی یا گروه تصور میشوند و علایق، احساس فرد نسبت به یک فعالیت است (فرگاس[۴۶]، ترجمه بیگی و فیروز بخت، ۱۳۷۶).
۲-۴-۴ شرایط عمده شکلگیری و تکوین نگرشها
نگرشها، ویژگیهای ذهنی افراد است که مشخصات دنیای اجتماعی و فیزیکی را در خود دارد و از راه تجربه کسب میشود و نتیجه آموزش و یادگیری است. چهار شرط عمده میتواند موجب پیدایش نگرش شود:
۱- تراکم تجربه: سر و کار داشتن با موضوع یا گروهی از اشخاص و تجربههای نزدیک یا مشابه آن.
۲- تمایز گذاشتن: در تجربههای جدیدی که به دست میآید نگرش را از نگرشهای نزدیک به آن متمایز میسازند.
۳- ضربه عاطفی: بر پایه یک تجربه تلخ قرار دارد که شخص یا موضوعی در آن دخیل است.
۴- تقلید از دیگران: نگرشها از طریق تقلید از والدین، دوستان و معلمان حاصل میشود و این شرط اهمیت بیشتری دارد و شمار زیادی از نگرشها از این طریق ایجاد میشود (ستوده، ۱۳۷۶).
برخی دیگر از محققان، عوامل تکوین نگرشها را ۴ عامل عمده زیر دانستهاند:
۱- آنچه که نیازهای شخصی را برآورد. به عنوان مثال دانشجویی که با وجود همه مشکلات به تحصیل ادامه میدهد، ثابت میکند نسبت به درس و تحصیل، نگرش مثبتی دارد.
۲- کسب اطلاعات درباره موضوع یا شیء یا فرد خاص. مثلا اگر شخص از طریق رسانه بحثهایی را در مورد انرژی هستهای شنیده باشد طبعا نگرشی راجع به این موضوع پیدا میکند.
۳- تعلق گروهی. تعلق کودک در خانواده به عنوان عضوی از آن سبب میشود که نگرشی مشابه نگرش خانواده را در خود شکل دهد.
۴- شخصیت فرد. نگرش منعکس کننده شخصیت فرد است. به عنوان مثال حتی در یک گروه هم، تفاوتی نگرشی وجود دارد که ناشی از قضاوت شخصیت افراد است (کریمی، ۱۳۷۳).
۲-۴-۵ تعریف صمیمیت
صمیمیت[۴۷]، به صورت الگوی رفتاری بسیار مهمی مفهومسازی شده، که دارای جنبههای عاطفی- هیجانی و اجتماعی نیرومند است و برپایهی پذیرش (تجربهی مثبت هم سویی و برابری)، رضایت خاطر (تجربهی مثبت مشارکت)، و عشق شکل میگیرد (تن هاتن، ۲۰۰۷، به نقل ازمرادی و همکاران، ۱۳۸۳).
روانشناسان صمیمت را توانایی برقراری ارتباط (بدون کنترل) با دیگری و بیان عواطف (بدون بازداری) تعریف میکنند و آن را حق مسلم و از حالات طبیعی انسان میدانند (بلوم[۴۸]، ۲۰۰۶، به نقل از مرادی و همکاران، ۱۳۸۳). نظریههای روانشناسی صمیمت در پی آن است تا چگونگی برقراری این نوع روابط صمیمانه را تبیین کند، به عنوان مثال، بر اساس نظریههای تقویت، که از سنت رفتارگرایی در روانشناسی سرچشمه گرفتهاند، افراد با کسانی صمیمی میشوند که برای آنها تقویت به همراه دارند. کاربرد اصول تقویت، در مطالعهی رابطهی صمیمانه، به وسیلهی کلور[۴۹] و بایرن (۱۹۷۴) گسترش یافته است و این نظریه پردازان با پذیرفتن اصل شرطیسازی عامل[۵۰]، پیشبینی میکنند که دو نفر هنگامی با هم صمیمی میشوند که یکدیگر را تقویت کنند. جوهر این نظریهها همان نظریهی ارسطو است، که میگوید افراد با کسانی احساس صمیمیت میکنند که با آنها خوب رفتار کرده باشند (ارسطو[۵۱]، ۱۹۸۴). نظریههای تقویت هم چنین به اصول شرطیسازی کلاسیک[۵۲] نیز اهمیت میدهند. بر این اساس دو نفر وقتی که تجارب تقویت کنندهی بیشتری داشته باشند، بیشتر احساس صمیمیت میکنند (خمسه وحسینیان، ۱۳۸۷).
۲-۵ مهارتهای اجتماعی
۲-۵-۱ فرایند ارتباط اجتماعی
لیبرمن (۲۰۰۱) کنش متقابل اجتماعی را به یک فرایند مرحلهای که هر مرحله نیازمند یک مجموعه از مهارتهای متفاوت میباشد، تجزیه نموده است. مرحله اول ارتباط، نیازمند مهارت گیرندگی است که شامل مهارتهایی است که برای توجه کردن و درک درست اطلاعات اجتماعی مناسب که در موقعیتها وجود دارد لازم میباشد، چون مناسب بودن رفتار میان فردی ما معمولاً وابسته به موقعیتها است، انتخاب رفتار اجتماعی درست، بستگی زیادی به شناخت صحیح نشانههای میان فردی و محیطی دارد که ما را به پاسخهای مؤثر رهنمون میشوند. مثالهای مهارتهای گیرندگی شامل شناخت متناسب اشخاصی است که با آنها تعامل میکنیم. شناخت صحیح احساسات و امیالی که دیگران بیان میکنند و در واقع شنیدن صحیح آنچه دیگران بیان میکنند و دانستن اهداف شخصی فردی که با ما تعامل می کند، میباشد.
در مرحلهی بعدی ارتباط ما نیازمند مهارتهای پردازشی میباشیم. برای موفق شدن در رویارویی میان فردی، نیازمند به این هستیم که بدانیم میخواهیم چه چیزی را به دست آوریم و چگونه میتوانیم به بهترین وجه آن را کسب کنیم. انتخاب مهارتهایی که برای کسب اهداف نزدیک موثرتر هستند، مستلزم توانایی حل مشکل به شیوه منظم و سازمان یافته میباشد. بعد از درک صحیح اطلاعات اجتماعی متناسب با موقعیت (مهارتهای گیرندگی) و شناخت مهارتهای لازم برای تعامل (مهارتهای پردازش) میبایستی مهارتها را به طرز شایستهای برای تکمیل موفقیت آمیز مبادلههای میان فردی به اجرا در آوریم. این مرحلهی سوم از ارتباط، مستلزم مهارتهای فرستندگی رفتارهای واقعی درگیر در تبادل اجتماعی میباشد. مهارتهای فرستندگی شامل محتوای کلامی یا آن چه که بیان میشود و هم این که چگونه پیام با دیگران ارتباط پیدا میکند، میباشد. ارتباط خوب مستلزم درک صحیح اجتماعی (مهارتهای گیرندگی) و توانایی برنامهریزی شناختی (مهارتهای پردازش قبل از دادن یک پاسخ رفتار مؤثر مهارت فرستندگی) میباشند (ده بزرگی، ۱۳۷۸).
۲-۵-۲ مفهوم مهارتهای اجتماعی
مفهوم مهارتهای اجتماعی از دید رفتاری بر این اصل استوار است که مبنای رفتار شایسته اجتماعی را مهارتهای خاص و قابل تشخیص تشکیل میدهند. مهارتهای اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه، مهارت در تصمیمگیری با گروه، مهارت گوش دادن، مهارت همدلی، مهارت در ارتباط غیرکلامی، مهارت در تشخیص احساسهای خویش و مهارت کنترل خویش است. از میان تئوریهای روانشناسی، نظریه یادگیری اجتماعی بیشتر به این مساله پرداخته است، مهارتهای اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه، مهارت در ارتباط با گروه، مهارت گوش دادن، مهارت همدلی مهارت ارتباط غیر کلامی، مهارت در تشخیص احساسهای خویش و مهارت کنترل خویش است. این مهارتها که در برخی از ویژگیهای خود با یکدیگر وجوه مشترک دارند از جهات دیگر دارای عناصر مخصوص به خود هستند. شخصی که دارای مهارت اجتماعی است، میتواند به انتخاب و ارائه رفتارهای مناسب در زمان و وضعیت معین دست بزند به عبارت دیگر فرد میتواند نشانههایی را که بیانکننده حالات و وضعیت افراد گروه است، بدرستی تشخیص دهد و هر یک را در جای خود قرار دهد. این تواناییها فرد را یاری میدهد تا بتواند در وضعیتهای موجود رفتار مناسب را انتخاب کند (سخندان، ۱۳۸۰).
هر مهارت اجتماعی در حقیقت فرآیندهای پیچیدهای دارد، که غالباً مجموعهای از رفتارها را در بر میگیرد کودک باید بتواند مهارتهای فرعی موجود در مهارت اجتماعی کلی را بشناسد کودکانی که نقص مهارتی دارند، غالباً بر واکنشهای نامناسب خود اسرار میوزند زیرا از درک اینکه چنین رفتارهایی پیامدهای ناخوشایند دارند، عاجزند یا نمیتوانند رفتارهایی را که نتایج مطلوبتری به بار میآورند به اجرا درآورند. مانند هر نوع یادگیری، بازخورد در رشد مهارتهای اجتماعی اهمیتی بسزا دارد چرا که اگر کودک از کیفیت اعمال خود باخبر باشد میتواند برای اصلاح مهارتهایش گام ضروری را بردارد. روابط اجتماعی مناسب با دیگران یکی از کارآمدترین ابزارهای مقابله با فشارهای روانی است، اما آنچه که روابط میان افراد را بهبود بخشیده و موجب کارآمدی آن میشود برخورداری از مهارتهای اجتماعی است. این مهارتها افراد را در برقراری ارتباط مؤثر با دیگران، مقابله با مشکلات، حل تعارض، ابراز وجود، همدلی با همنوعان کسب حمایت اجتماعی، سازگاری اجتماعی و بسیاری از توانمندیهای دیگر یاری میکنند، به گونهای که افراد میتوانند در مقابله با بحرانها از این تواناییها شبکه اجتماعی شان را توسعه داده و در مواقع لزوم جهت مقابله با بحرانها و حوادث زندگی از آن حمایت اجتماعی کسب کنند. شبکه اجتماعی ما مردمی را در برمیگیرد که میتوانیم به آنها تکیه کنیم، مردمی که به ما اجازه میدهند بدانیم آنها نگران ارزشها هستند و ما را دوست دارند. هر کس که متعلق به شبکه اجتماعی است، حمایت اجتماعی را تجربه میکند. شواهد روز افزونی وجود دارد که طرق غیر انطباقی تفکر و رفتار، بطور نامتناسبی در میان افراد با حمایتهای اجتماعی کم روی میدهد. میزان کفایت حمایت اجتماعی موجود شخص، هم در آسیبپذیری و هم در مقابله وی نقش دارد (نادری، ۱۳۸۸).
برخی از مهارتهای شناختی که جنبههای مهم آموزش مهارتهای اجتماعی بشمار میآیند عبارتند از: ادراک اجتماعی، حل مساله، خودآموزی، بازشناسی شناختی و خودآزمایی.
۱- ادراک اجتماعی یعنی استعداد درک پارامترهای موقعیت و تغییر دادن رفتار مطابق با عکسالعمل دیگران که به منزله پیش نیازی پراهمیت برای مهارتهای اجتماعی دارای هر دو جزء عاطفی و شناختی است.
۲- حل مسأله از فرآیندهای فکری تشکیل میشود که عبارتند از ۱) تفکر برای راه حلهای گوناگون، توانایی ابداع چند راه حل ۲) تفکر برای سنجش نتیجه، توانایی پیشبینی نتایج احتمالی چند عمل ۳) تفکر برای علیت، توانایی سنجش روابط علت و معلولی ۴) درک ارتباط میان فردی، آگاهی از اینکه در بین افراد مسائلی وجود دارد ۵) تفکر برای سنجش امکانات، تعیین مراحل مورد نیاز برای نیل به یک هدف و ۶) اختیار کردن دیدگاه، شناخت تفاوتهای موجود در انگیزهها و نظرها، مشابه همدردی یا گذاردن خود به جای دیگران.
۳- خودآموزی و مهارتهای مربوط به آن که با نظارت بر خود ارتباط پیدا میکنند زمینه شناختی دیگری از آموزش مهارتهای اجتماعی را تشکیل میدهند.
۴- نوسازی شناختی، روش دیگر پرورش شناختی که به خودآموزی مربوط میشود ایجاد تغییر در خودگوییهای نارسااست. نمونه کاملی از این روش در مدل (درمان عاطفی منطقی) به چشم میخورد که توسط آلبرت آلیس[۵۳] (۱۹۶۲) عرضه شده است. به عقیده الیس رفتار ناسازگار از نظامهای فکری غیر منطقی بر امر و نهی نشأت میگیرد که شخص بهتر است چه کاری را انجام دهد یا سبب انجام آن شود. شناخت، عاطفه و رفتار با یکدیگر در ارتباطند. عقاید غیرمنطقی عواطف را خدشهدار میکنند که نتیجه آن رفتار نامناسب است.
۵- خودآزمایی: روش های شناختی دیگر نظارت بر خود شامل روش بازنگری خود، ارزیابی خود و تشویق خود میباشند. بازنگری خود یعنی توانایی مشاهده و گزارش رفتار شخص بعد از اجرای رفتارهای خاص بر اساس معیاری خاص برای خود پاداشی قائل میشود (مستعلمی، ۱۳۷۷).
۲-۵-۳ تعریف مهارتهای اجتماعی